اعتقاد به نیروی پیشگویی‌کننده رویاها در فرهنگ های مختلف

اعتقاد به نیروی پیشگویی‌کننده رویاها  در فرهنگ های مختلف

گروه فرهنگی: یکی از قدیمی‌ترین نوشته‌های تعبیر خواب به »داستان حماسی گیلگامش« در شرق مدیترانه برمی‌گردد. گیلگامش، شخصیت داستان، در خواب دید تبری از آسمان به زمین افتاد. مردم به دور آن جمع شده و آن را پرستیدند، سپس گیلگامش تبر را مقابل مادرش پرت کرد و ناگهان از خواب بیدار شد. او خواب خود را برای مادرش، نینسون تعریف کرد و مادر که توانایی تعبیر رویا داشت به او گفت بزودی سر و کله فردی قوی و زورمند پیدا شده و با او به نبرد خواهد پرداخت و سعی می کند او را مغلوب کند، اما موفق نمی شود. ولی در نهایت آن دو با هم دوست شده و کارهای بزرگی انجام می دهند و هرگز یکدیگر را ترک نخواهند کرد.
تعبیر خواب از دید نینسون، مادر گیلگامش در حقیقت نگرش دوران خود را نشان می دهد. نگرشی که به واسطه آن، تبر به مفهوم مردانگی و تهاجم است و جنگی را نشان می دهد که مردی شروع می کند، اما در میانه راه به یک دوست تبدیل می شود و پرستش تبر نیز به تغییر شکل تهاجم به محبت و دوستی تعبیر می شود.
قرن‌ها مردم به رویاهایشان همچون واسطه‌ای بین زمین خاکی و خدایان می‌اندیشیدند و یونانی‌ها و رومن‌ها متقاعد شده بودند رویاها نیروهای پیشگویی‌کننده خاصی دارند. در نهایت در قرن نوزدهم روان‌شناسان در زمینه خواب دیدن و روانکاوی، تئوری‌های علمی جالبی ارائه دادند. امروزه نیز به یمن پیشرفت های فناوری، مجالی برای ارائه تئوری های دیگر پیدا شد.
مانند فرضیه فعالیت ـ سنتز که بر مبنای زیست عصب شناسی بوده و معتقد است رویاها معنای خاصی ندارد و صرفا ضربه های الکتریکی مغز است و به طور تصادفی افکار و تصورات ما را از مجموعه خاطرات مان بیرون می کشد.
سپس فرد برای رویایش داستانی می سازد زیرا به طور طبیعی سعی می کند دلیل و مدرکی برای آن بیاورد. با این حال مستندهایی مبنی بر جنبه های واقعی رویا وجود دارد که نشان می دهد دیدن رویا براستی هدفی را دنبال می کند و فرضیه های تکامل بر این اصل معتقد است. در فرضیه ای دیگر به نام »شبیه سازی خطر« گفته شده است رویا در واقع نوعی مکانیسم دفاعی بیولوژیکی است و از آنجا که می تواند حوادث بالقوه خطرناک را مکررا شبیه سازی کند، مکانیسم های عصب شناختی را برای درک و شناخت کافی این خطرات افزایش می دهد.سال های سال محققان برای روشن کردن اسرار نهفته در رویاهای انسان ها فرضیه های بی شماری مطرح کردند، اما تا همین اواخر نتوانسته بودند مدرک ملموسی در شرح هدف رویاها بیان کنند.
با این حال تحقیقات جدید بینش متقاعدکننده ای نسبت به مکانیسم رویاها و ارتباط قوی آنها با خاطرات فرد فراهم می کند. دانشمندان دنبال تحقیقات شان روی ۶۵ داوطلب و بررسی الگوی امواج الکتریکی مغزی شان ـ دلتا، تتا، آلفا و بتا ـ هنگام خواب، به نتایج جالبی دست پیدا کردند. هر یک از این امواج، سرعت متفاوتی از ولتاژهای متناوب الکتریکی را نشان می دهد. محققان با استفاده از این فناوری امواج مغزی داوطلبان را در پنج مرحله از خواب آنها اندازه گیری کردند و متوجه شدند بیشتر رویاها و شدت شان در مرحله REM ـ حرکت سریع چشم ها ـ رخ می دهد.
محققان متوجه شدند اگر فردی پس از این مرحله از خواب بیدار شود، می تواند خوابش را به یاد آورد. در واقع رویاها با کمک امواج تتا با فرکانس کمتر در لب های جلویی مغز بیشتر به خاطر سپرده می شود. فعالیت تتا درست مانند رمزگذاری و بازیابی خاطرات در زمان بیداری است. به عبارت دیگر، همان نوسان های الکتریکی در قشر مخ جلویی، وظیفه به یاد آوردن رویدادهای اتفاقی ـ مانند مواردی که برایمان رخ می دهد ـ را دارند. این تحقیقات نشان می دهد مکانیسم فیزیولوژی اعصاب هنگام یاد آوردن رویاهایمان درست مانند مکانیسم به یاد آوردن خاطرات در بیداری هستند.
از طرفی محققان با بررسی های ام.آر.آی متوجه شدند رویاهای بشدت احساسی، عجیب یا واضح در بخش آمیگدال- که مسئول پردازش واکنش های عاطفی و احساسی است – و هیپوکامپوس- که در عملیات مهم حافظه مانند تثبیت اطلاعات در حافظه بلندمدت فعال است ـ رخ می دهد.
آنها در تحقیقی دیگر متوجه شدند رویا در چین خوردگی های زبانی مربوط به سمت راست مغز در قشر بصری مغز تشخیص داده می شود. در واقع با مشاهده بیماری نادری به نام سندرم شارکوت ـ ویلبرند که فرد مبتلا در بخش چین خوردگی مغز دچار جراحت است و نمی تواند خواب ببیند، پی به محل درک رویا در مغز بردند. با در نظر گرفتن تمام یافته ها می توان به هدف رویاها در زندگی بشر پی برد. به نظر می رسد رویاها به ما کمک می کنند تا با کدگذاری و تولید خاطرات، احساسات مان را پردازش کنیم. در حقیقت آنچه در خواب می بینیم ضرورتا واقعی نیست، اما با کمک رویاهایمان می توانیم تجربیات واقعی مان را درک کنیم.
در واقع رویاها با تولید حافظه از یک رویداد کمک می کنند تا تجربه ای را بدرستی بفهمیم و در خاطرمان ثبت کنیم. محرومیت شدید از مرحله خواب REM که معمولا رویاها در این مرحله رخ می دهند، باعث می شود احساسات پیچیده موجود در زندگی واقعی را درک نکنیم و تا حدی دچار اختلال های ذهنی شویم و نگرانی و اضطراب در ما شدت بگیرد.
به طور خلاصه باید گفت رویاها کمک می کنند ترافیک موجود در پل شکننده ای که تجربه های ما را با احساسات و خاطرات مان متصل می کند، تنظیم کنند.
محققان دیگر درباره عملکرد رویا نظرات مشابهی دارند. کیت استیونز، از این محققان است که معتقد است وقتی فرد، رویای تهدیدکننده ای مانند حمله یک سگ وحشی را در خواب خود می بیند (تهدید نسبت به خود یا یکی از اعضای خانواده اش) توانایی برخورد و غلبه بر آن تهدید را در زندگی واقعی پیدا می کند. پس این گونه رویاها می توانند به حفظ بقای انسان کمک کنند.
بشر همیشه رویا را تعبیر می‌کرد، اما از قرن نوزدهم به بعد به شکل جدی‌تری وارد برنامه‌های روانکاوی روان‌شناسان شد و آنها با استفاده از رویاهای فرد بیمار، سعی در پیدا کردن مشکل و درمان او داشتند. در این زمینه بسیاری از محققان، تحقیقات ارزشمندی انجام دادند. از جمله کارهای باارزش زیگموند فروید و کارل یونگ و… است. یکی از پیشگامان موثر در زمینه تعبیر رویا در روانکاوی زیگموند فروید است. او عصب شناس اتریشی متولد ۱۸۵۶ و پدر علم روانکاوی است و با استفاده از تحلیل رویا های بیماران روحی و روانی به معالجه آنها می پرداخت.
او سال ۱۸۹۹ کتابی به نام »تعبیر خواب« نوشت و در این کتاب به شرح تئوری های خود درباره عملکردهای خواب پرداخت. بخش عمده این کتاب به شرح رویاهای شخصی خود، نزدیکان، آشنایان و بیماران اختصاص دارد. او معتقد بود محتوا و معنای هر خواب در مورد تحقق آرزوها و خواسته های سرکوب شده انسان است.
آرامشی که به احتمال زیاد فرد در تحقق آرزوهای خود در رویایش حس می کند، در واقع بروز خواسته های سرکوب شده اش محسوب می شود؛ اما وقتی این رویا ها با ارضای واقعی خواسته ها و تحقق آنها در تعارض باشد، تبدیل به کابوس می شوند.
فروید در واقع رویاها را در مسیر صداقت به سمت ضمیر ناخودآگاه می دانست طوری که هنگام خواب دیدن، دفاع از خود در رویابین کم شده و برخی خواسته های سرکوب شده مجال حضور می یابند، ولو به شکلی پیچیده و تحریف شده وارد ضمیر خودآگاه فرد می شوند. از نظر فروید رویاها در خدمت ضمیر ناخودآگاه بوده و در درک این که ناخودآگاه مان چگون کار می کند، راهنماهای باارزشی محسوب می شوند.
او بین رویایی با محتوای آشکار (آنچه رویا بین به یاد می آورد) و رویا با محتوای پنهان (مفهوم سمبلی رویا مانند چیزی که در آرزوی فرد نهفته است) تفاوتی قائل شد. محتوای آشکار در واقع براساس حوادث روز فرد خواب بیننده است. به این ترتیب پردازشی که یک آرزو و خواسته ای را به محتوای آشکار ترجمه می کند، عمل رویا نامیده شد. هدف از عمل رویا ترجمه کردن آرزوهای ممنوعه به شکلی امن است. فروید معتقد است کابوس ها و خواب های آشفته ناشی از عملکرد نادرست عمل رویاست.فروید چهار قاعده را در رویاها شناسایی کرده است؛ اول عامل تراکم که به معنی فشرده سازی و خلاصه کردن خواسته هاست. مثلا دیدن رویایی در مورد خانه ممکن است خلاصه ای از نگرانی هایی در مورد امنیت و همچنین در مورد ظاهر فرد در برابر دیگران باشد.
دوم عامل تغییر مکان یا انتقال و جابه جایی که براساس آن بار عاطفی و احساسی از هدف اصلی به یک هدف غیرواقعی منتقل می شود. مثلا یکی از بیمارهای فروید بشدت از خواهر شوهرش ناراحت بود و در رویایش او را به شکل یک سگ سفید سرگردان دیده بود. در واقع خواست واقعی او کشتن خواهر شوهرش بود، اما اگر او در رویا می دید که او را واقعا کشته است، مسلما احساس گناه می کرد؛ بنابراین ضمیر ناخودآگاهش برای محافظت از او، فقط آن زن را به یک سگ تبدیل کرده بود.
عامل سوم ویژگی نمایشی رویاست که مفاهیم انتزاعی ذهنی را به صورت تصاویر درمی آورد. در واقع هنگام تحلیل مشکل روحی و روانی فرد بیمار، فروید سعی می کرد افکار پس رانده شده بیمار را با کمک شرح تصاویر به ضمیر خودآگاه وی آورده و او را درمان کند.چهارمین عامل نیز خاصیت تمثیل سازی خواب است. در واقع به جای یک عمل، فرد یا ایده ای را به صورت سمبلی می سازد. مثلا پلکان، خندق، خیابان، خانه، اتاق، خودرو، آشپزخانه، زردچوبه، دندان، املت، بادمجان، بادکنک، دست ها و پاها و غیره همه نماد و رمزی است که می توان آنها را کشف کرده و به کمک آن راز خواب را گشود.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۶ ق.ظ

دیدگاه


− پنج = 2