ديوانهاي در بالا دست رودخانه:
اصرار به بیمار خواندن معتادان تا کی؟
جعفر محمدی
گروه اجتماعی: میگویند دو دوست در کنار رودخانه ای میرفتند. ناگاه فردی را دیدند که در آب افتاده و کمک میطلبد. یکی از دو دوست، ود را به آب زد و نجاتش داد. هنوز نفس تازه نکرده بود که دومین فرد را دید که آب می بردش. باز به داخل رودخانه پرید و او را هم نجات داد. دقایقی نگذشت که سومین شخص را دید که درون رودخانه، فریادکشان کمک میخواهد؛ هر چند خسته بود اما نتوانست بی تفاوت باشد و باز هم خود را به آب زد و نجاتش داد.
دوستش که تا آن زمان کاری نکرده بود با دیدن این صحنهها ،به بالا دست رودخانه دوید و وقتی برگشت، دوست دیگرش به او گفت که چندین نفر دیگر را هم نجات داده ولی ساعتی است که دیگر ،رودخانه آدم نمیآوردد. دستی که به بالای رودخانه رفته بود گفت: وقتی دیدم رود این همه آدم میآورد، با خود گفتم حتماً علتی در بالا دست هست. چون بدان جا رفتم ،پلی دیدم که دیوانه ای در میانش ایستاده و هر که از آن میگذرد را درون آب میاندازد. دیوانه را گرفتم و به خانوادهاش در روستای مجاور سپردم. علت این که ساعتی است رودخانه آدم نمیآورد، همین است.
***
بیش از ۲۰۰ هزار نفر در زندانهای ایران به سر میبرند. سالانه بیش از ۲۰۰۰ قتل در کشور رخ میدهد، ۱۵۵ هزار طلاق در سال ثبت میشود. هر سال صدها هزار نزاع و سرقت و همسر آزاری و کودک آزاری در کشور به وقوع میپیوندد و …نیروی انتظامی هم شب و روز در حال مبارزه با انواع جرائم است، قوه قضاییه نیز با میلیونها پرونده مفتوح که روز به روز بر تعدادشان اضافه میشود درگیر یک ماراتن سهمگین است. جامعه هم به نوبه خود هزینه های کمرشکن این همه جرم و جزا را میدهد.
حال به آماری که اخیراً وزیر کشور داده است توجه کنید:
- ۵۵ درصد از طلاقها در کشور به دلیل اعتیاد است، ۶۵ درصد از همسر آزاریها به دلیل اعتیاد است، ۳۰ درصد از کودکآزاریها به دلیل اعتیاد است، ۲۵ درصد از قتلها به دلیل اعتیاد است، ۲۳ درصد از نزاعها و خشونتها به دلیل اعتیاد است، ۳۵ تا ۴۰ درصد از سرقتها به دلیل اعتیاد است، ۶۵ درصد زندانیها مستقیم یا غیر مستقیم با مقوله مواد مخدر سر و کار دارند.
بار دیگر به آمار بالا بنگرید! اگر کشور ما درگیر مسئله اعتیاد نبود، بیش از نیمی از طلاقها و همسرآزاری ها رخ نمیداد. یک چهارم تا یک سوم از میزان قتل و سرقت و کودک آزاری کاسته میشد و دو سوم جمعیت زندانها کاهش مییافت.
اعتیاد، امالفساد جامعه ما شده است و هنوز که هنوز است به جای آن که دیوانه ای به نام اعتیاد را از بالا دست رودخانه جامعه حذف کنیم، در پایین دست در صدد نجات دادن غریقها هستیم و صد البته که خیلیها هم از دست میروند. تأسف انگیز تر این که در وضعیت کنونی که اعتیاد، جامعه را با چنان صورت وحشتناکی ناامن کرده، هنوز عده ای معتقدند که معتاد نه »مجرم« که »بیمار«است ولی معتقدان به این تز نمیگویند این چه بیماری است که سالانه این همه آدم میکشد، سرقت میکند، خانوادهها را فرو میپاشد و حتی به کودکان هم رحم نمیکند!؟ وانگهی مگر طبق قانون، استعمال مواد مخدر جرم نیست؟ پس چرا با این صراحت قانونی که در همان ماده یک قانون مبارزه با مواد مخدر آمده، هنوز که هنوز است، ده ای بر خلاف نص صریح قانون، اصرار میکنند که مبادا کسی به معتادان بگوید مجرم!! بمار کسی است که “اخواسته” دچار یک بیماری شود ولی معتاد کسی است که با “اراده” اولیه خودش سراغ مواد مخدر رفته و آن قدر این جرم را تکرار کرده که معتاد شده است.
آیا درک تفاوت بیماری و اعتیاد این قدر سخت است؟اما چه باید کرد؟ واقعیت این است که همه راههایی که تا کنون طی شده ، ناکام بوده است. آماری که وزیر کشور داده است نشانه این ناکامی است ولو آن که برای مبارزه با مواد مخدر ۳ هزار و ۷۵۰ نفر شهید شدهاند و ۱۲ هزار تن دیگر جانباز.پیشتر نیز گفتهایم و بار دیگر هم تکرار میکنیم که باید یک بار برای همیشه پرونده اعتیاد در کشور تا حد قابل ملاحظه ای بست.درست است که طبق نص صریح قانون ، همه معتادان مجرم اند ولی واقعیت این است که برخورد ناگهانی با این جمعیت که طبق گفته وزیر یک میلیون ۳۵۰ هزار نفرند ،در عمل شدنی نیست.از سوی دیگر، بیمار خواندن معتادان و آنها را طلبکار کردن هم که تا کنون به طور جدی پی گرفته شده است نیز نتیجه ای جز همین شرایط فعلی ندارد. بنابراین، ما به زمان نیاز داریم ولی این زمان، نمیتواند آنقدر طولانی باشد که اعتیاد همه جامعه را ببلعد. یک بازه زمانی ۳ الی حداکثر ۵ ساله میتواند عاقلانه باشد. در این زمان، امکانات کشور صرف آموزش، بلیغات، مداوا و بازپروری معتادان میشود و همزمان اردوگاه یا اردوگاههایی در برخی نقاط کشور تأسیس میشوند.
در عین حال، به همه معتادان فرصت داده میشود که در این مدت طولانی ترک و احیاناً بازترک کنند. همه امکانات و فرصتها هم برای ترک در اختیارشان قرار داده میشود تا هم فشاری بر آنان و خانوادههایشان نیاید و هم بهانه ای نباشد. در تمام این مدت هم اعلام میشود که بعد از پایان مهلت مقرر، هر کسی ولو آن که یک گرم هم مواد مخدر مصرف کند، نه بیمار که »مجرم خطرناک« خواهد بود و به اردوگاه های ویژه – که حتی میتواند جزیره هم باشد – منتقل میشود و در آنجا هم باید برای معیشت اش کار کند. واقعیت هم این است که کسی که با این همه مساعدت و فرصت، از هم بر اعتیادش اصرار کند، باید از جامعه دور شود تا شرش گریبان مردم را نگیردد.
به گمان هم خود معتادان و هم خانواده های آنان وقتی ببیند همه جامعه مهیای حل مشکل هستند و در عین حال ، م ترک نیز تبعات بسیار سنگینی دارد همکاری خواهند کرد.کاهش تقاضا، طبیعتاً کاهش عرضه و قاچاق را نیز باعث خواهد شد و قاچاقچیان به دنبال مقاصد دیگری خواهند بود.
ضمن این که باید در سیاست مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر نیز تجدید نظر اساسی صورت بگیرد.
معنی ندارد که سربازان ایرانی در درگیری با قاچاقچیان شهید و مجروح شوند تا مواد به اروپا نرسد. دیگران خود مسوول مبارزه برای امنیت و ایمنی جامعه خودشان هستند.
البته با اجرای طرح فوق، صرف مواد مخدر به صفر نمیرسد ولی از این فراگیری وحشتناکی که دارد خارج میشود و جامعه به مراتب از وضعیت کنونی امنتر خواهد بود. مرگ یک بار ،شیون هم یک بار!
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۹ تیر ۱۳۹۳ ساعت ۴:۱۱ ق.ظ