اشتغال انتخاب زنان یا جبر زمان

اشتغال انتخاب زنان یا جبر زمان

گروه جامعه: اشتغال زن» مسئله‌ای است که به ویژه در دهه‌های اخیر، با وجهه‌ای جهانی و بدون مرز، به عرصه‌ی نظریه‌پردازی فرهنگی و اجتماعی وارد شده است. افزایش روزافزون اشتغال زنان با مفهوم »انجام کارهای تمام‌وقت، دارای مزد و بیرون از خانه توسط زنان« در بسیاری از جوامع، آن را به پدیده‌ای با جوانب متعدد از جهت شرایط و چگونگی اشتغال زنان (ساعات کاری، دستمزدها و مهارت‌ها)، تأثیرگذاری چندوجهی بر نهاد خانواده و مؤلفه‌های اجتماعی مرتبط مانند بیکاری مردان و تغییر بنیادین روابط اجتماعی زن و مرد مبدل ساخته است. بر این اساس، پدیده‌ی اشتغال زنان از زوایای متفاوتی قابل پژوهش و بررسی است؛ اما اولین سؤالی که در این باره مطرح است این است که »آیا اشتغال زنان در جامعه‌ی امروز ما با مؤلفه‌های خاص آن، به ویژه پذیرش مذهب رسمی تشیع، نوعی ضرورت است یا صرفاً یک انتخاب یا اختیار برای زنان به شمار می‌رود؟« در این نوشتار، برآنیم به بررسی این موضوع بپردازیم.
* خانواده و ضرورت تفکیک نقش‌ها
باید دانست »ضرورت«به معنای الزام و اجبار است. اجباری که حاصل از نیاز و حاجتی باشد. به همین جهت است که فرد مضطر یا فردی که در حالت اضطرار به سر می‌برد، در واقع مجبور به انجام کاری است تا نیازی یا حاجتی ضروری را برآورده سازد. منشأ اضطرار می‌تواند عوامل درونی یا بیرونی باشد. بنا بر این تعریف، هنگامی که از ضرورت امری صحبت می‌شود، به علل و خاستگاه به‌وجودآورنده‌ی آن امر بازمی‌گردد. لذا منظور از بررسی ضرورت یا عدم ضرورت اشتغال زنان، برای خانواده‌ها و جامعه‌ی ایرانی، بررسی عللی است که پشتوانه‌های این پدیده به شمار می‌روند. اگر اشتغال زنان در چارچوب مورد پذیرش یک جامعه در پی رفع نیازهای اساسی آن جامعه باشد، ضرورت می‌یابد.
شاید این سؤال ایجاد شود که چرا در مورد ضرورت اشتغال مردان در یک جامعه سخنی به میان نمی‌آید و این امر، در هیچ زمانی تا کنون، به چالش کشیده نشده است؟ در پاسخ، می‌توان با نگاهی به تاریخ بشر اذعان داشت که در تمامی طول تاریخ، ویژگی‌های بیولوژیک و طبیعی زن و مرد عمده‌ترین عامل در تفکیک جنسیتی نقش‌ها در خانواده و جامعه بوده است؛ یعنی زن و مرد به واسطه‌ی تفاوت نقشی که در تولید نسل دارند، به طور طبیعی در جایگاه‌های متفاوتی از نقش‌ها قرار گرفته‌اند و این تفکیک شامل نقش رسیدگی به تمامی امور داخلی منزل برای زن و نقش حمایت مالی و در واقع تأمین معاش خانواده برای مرد بوده است و حتی در آرای بسیاری از نظریه‌پردازان اجتماعیِ کلاسیک و معاصر، این تفکیک نقش برای بقا و استحکام نهاد خانواده امری ضروری به حساب می‌آید که نسل به نسل، از طریق الگوپذیری از والدین به فرزندان نیز منتقل می‌شود.
* دیدگا‌ههای متفاوت در خصوص اشتغال زنان
مباحث فرهنگی حضور اجتماعی زنان در جامعه‌ی اسلامی بسیار مهم است. در چنین جامعه‌ای، استفاده از »جاذبه‌های زنانه« به عنوان ابزاری برای بازاریابی و درآمدزایی قابل قبول نیست و جلوگیری از ترویج چنین پدیده‌ای نیازمند زیرساخت‌های لازم در جهت نظارت و برخورد با متخلفین است. از سوی دیگر، تربیت و آماده‌سازی نسل‌های آینده‌ی یک جامعه برای دنبال کردن اهداف آن، وابسته به تعیین نقش و جایگاه درست زنان در جامعه است.
* تاریخ اشتغال زنان در ایران
به گواه تاریخ، در تمامی جوامع بشری، مسئله‌ی مشارکت فعال زنان در کارهای تولیدی و اقتصادی ریشه‌ای آنچنان کهن دارد که در واقع می‌توان آن را با زندگی انسان‌ها آمیخته و قرین به شمار آورد.
نقش زن ایرانی در بازار کار سنتی، به خصوص در محیط روستا، بسیار چشمگیر بوده است و این نقش اقتصادی که با وجود اهمیت فراوان در ارقام و جدول‌های آماری، اندازه‌گیری و ارائه نشده است باعث می‌شود تا نتیجه‌ی هر نوع تحقیق و پژوهشی در این باره با تردید مورد توجه قرار گیرد. تعداد قابل توجهی از زنان ایرانی در بسیاری از دوره‌های زمانیِ تاریخ ایران، به شیوه‌های مستقیم و غیرمستقیم، به اقتصاد خانواده و جامعه کمک می‌رساندند. آن‌ها با انجام رایگان کار خانگی و نگه‌داری از کودکان و سالمندان خانواده به شیوه‌ای غیرمستقیم و با مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی متعددی مانند صنایع دستی (قالیبافی، حصیربافی و…)، امور زراعی و کشاورزی (کشت و تهیه‌ی توتون، چای، برنج، گندم، جو، کتان و…)، دامداری، تولید پوست حیوانات، چرم، ابریشم و… به شیوه‌ی مستقیم از ارکان مهم اقتصادی خانواده و جامعه‌ی ایرانی به شمار می‌رفتند. در عصر حاضر نیز چنین فعالیت‌هایی، علی‌رغم آنکه نسبت به گذشته از گستردگی کمتری برخوردارند، اما در بسیاری از مناطق روستایی کشورمان همچنان ادامه دارد.
بنابراین، کار و فعالیت اقتصادی زنان در خانواده و جامعه‌ی ایرانی موضوع جدید و نوینی به شمار نمی‌رود؛ اما با گسترش روزافزون تکنولوژی و بروز تغییرات بنیادین در سبک زندگی زنان، اشتغال آنان شکل تازه‌ای به خود گرفت و محیط کار و زندگی زنان از یکدیگر جدا شد و با بیرون بودن زنان از خانه در ساعات کاری (عمدتاً به صورت تمام‌وقت) و درآمدزایی مستقل برای آنان همراه شد. بسیاری از تبعات اجتماعی و خانوادگی اشتغال زنان نیز در گرو همین دو ویژگی قرار دارد. تبعاتی که پدیده‌ی اشتغال زنان را به یکی از مهم‌ترین موضوعات امروز جوامع بشری، به ویژه در کشورهای در حال توسعه با زیرساخت‌های مذهبی و خانواده‌گرا، مبدل ساخته است. در این جوامع، نقش اصلی در استحکام نهاد خانواده و نیز تربیت و تعلیم کودکان، به ویژه تا قبل از سن مدرسه، را زنان بر عهده دارند و عدم حضور زن در خانه به عنوان زنگ خطری برای بروز مشکلات متعدد برای خانواده‌ها تلقی می‌شود.
در دیدگاه اسلام، نهاد خانواده هسته‌ی اصلی جامعه به شمار می‌رود و سلامت و ارتقای جامعه در گرو خانواده‌های سالم، پویا و آرام دانسته می‌شود. در همین راستا، زن به جهت توانایی‌های طبیعی و فطری‌اش محور اصلی خانواده محسوب می‌شود و جایگاه خاصی در امر تولید و تربیت نسل‌های آینده دارد. بر همین اساس، در نظر اسلام، زن باید بدون داشتن دغدغه‌های مالی و اجتماعی، با فراغ بال و آرامش، مدیریت داخلی خانواده را انجام دهد و مرد موظف است تمامی نیازها و حاجات اقتصادی خانواده را تأمین کند. بنابراین، زن به واسطه‌ی نقش مؤثری که در نیل به اهداف خانواده دارد، از حمایت‌های مالی ویژه‌ای چون نفقه، مهریه، اجرت شیردهی و اجرت‌المثل کارهای منزل برخوردار است. قوانین حاکم بر نهاد خانواده در دیدگاه اسلام، که شامل حقوق و تکالیف زوجین است، قوانینی مبتنی بر حمایت‌های مالی و عاطفی از زن است.
*چه زمانی اشتغال زنان به یک ضرورت تبدیل می‌شود؟
یکی از شرایط خاصی که زنان به توصیه و به عبارت بهتر، تأکید دین اسلام می‌بایست پا به عرصه‌ی اقتصادی بگذارند مربوط به مشاغل خاصی چون پرستاری، پزشکی و معلمی است. حالت ایده‌آل در یک جامعه‌ی اسلامی این است که دختران تحت تعلیم معلمان زن قرار گیرند. همچنین زنان، برای رفع نیازهای پزشکی خود، از خدمات پزشکان و پرستاران هم‌جنس خود بهره‌مند شوند. این حالت، علی‌رغم آنکه مستقیماً با نیازهای مالی زنان در ارتباط نیست، اما نوعی حالت اضطرار برای اشتغال زن در جامعه‌ی اسلامی است.
بخشی دیگری از زنانی که ضرورتاً وارد عرصه‌ی اقتصاد می‌شوند در خانواده‌های بدسرپرست یا بی‌سرپرست زندگی می‌کنند. در این خانواده‌ها، فوت یا عدم مسئولیت‌پذیریِ مرد، زن را با چالش‌های اقتصادی متعددی روبه‌رو می‌کند. در چنین شرایطی، اجباری بیرونی زن را در معرض شدائد چنین خانواده‌ای قرار می‌دهد و مسئولیت کامل آن را به دوش او وامی‌گذارد.
* دلایل استقبال زنان از مشاغل بیرون از منزل
اما در کنار گروه‌ها و شرایطی که اشاره شد، عمدتاً در دهه‌های اخیر، گروه دیگری از زنان وجود دارند که با اجباری درونی در گرایش به بازار کار روبه‌رو هستند. در واقع، گروهی از زنان ممکن است با اجباری درونی، که آن هم از القائات فرهنگی و اجتماعی جامعه ناشی می‌شود، روبه‌رو باشند و علی‌رغم آنکه نیاز مالی ندارند، وارد بازار کار شوند. یکی از سؤالات عمده‌ای که در دهه‌های اخیر به وفور مطرح شده این است که »چرا بسیاری از زنان، در دوران اخیر، تمایل بیشتری به کار کردن بیرون از منزل دارند و آن را نسبت به کار خانگی ارجح می‌دانند؟ یا چه عواملی ضرورت اشتغال زنان را صرفاً به حوزه‌های روانی و فردی آنان پیوند می‌دهد؟«
این سؤال می‌تواند پاسخ‌های متفاوتی داشته باشد، مانند آنکه سطح تحصیلات در جامعه‌ی زنان افزون‌تر شده است یا اینکه کار خانگی، مانند گذشته، تمام اوقات مفید یک زن را پر نمی‌کند و زنان تمایل به بهره‌مندی مفید از ایام زندگی خود دارند. به نظر می‌رسد علاوه بر وجود این علل، که بسیار مهم و قابل توجه هستند، یک علت اساسی در مورد گرایش بسیاری از زنان به اشتغال در جامعه‌ی ما می‌تواند به تفاوت دریافت امتیازهای فردی و اجتماعی زنان شاغل و خانه‌دار بازگردد.
در دهه‌های اخیر، زنان جامعه‌ی ایرانی با القائات همه‌جانبه‌ای از سوی رسانه‌های داخلی و خارجی روبه‌رو شده‌اند که زن خانه‌دار را فردی به دور از فرهنگ جامعه و در شأنی مادون شأن زن شاغل به تصویر می‌کشند. همچنین ارتقای مالی زنان شاغل نسبت به زنان خانه‌دار نوعی امتیاز فردیِ غیرقابل چشم‌پوشی را نمایان ساخت. بنابراین، احتساب همین دو امتیاز کافی است که یک زن را به ویژه اگر دارای تحصیلات دانشگاهی باشد، بدون چون‌وچرا به سوی بازار کار روانه کند. این القائات نوعی اجبار درونی در زن ایجاد می‌کند و آرامش و سعادت وی را به اشتغال تمام‌وقت و نه حتی با درآمدی درخور، پیوند می‌زند. در حقیقت، زنان خانه‌دار، به ویژه اگر صاحب فرزند یا فرزندان کوچک نباشند، برای فرار از بطالت و دستیابی به امتیازات اجتماعی زنان شاغل، راهی به جز ورود به عرصه‌ی فعالیت‌های اقتصادی را پیش‌ روی خود نمی‌بینند.
بنابراین یکی از مهم‌ترین علل گرایش شدید زنان در دهه‌های اخیر به سوی بازار کار را می‌توان در نگاه جوامع و انسان‌های متجدد به کار خانگی دانست. کار خانگی زنان، تقریباً در تمامی جوامع، نادیده گرفته شده است و حتی از لحاظ اجتماعی و اقتصادی بی‌ارزش تلقی می‌شود. در این حالت بسیاری از زنان، علی‌رغم آنکه به رسیدگی و نگه‌داری از کودکان خویش علاقه‌مند هستند، حتی به انجام کارهایی با شرایط سخت و دستمزد پایین رضایت می‌دهند.
این حالت را از جهتی می‌توان در بحث ضرورت اشتغال زنان مطرح کرد؛ زیرا گروه قابل توجهی از زنان غیرشاغل در چنین فضای اجتماعی‌ای که تمامی امتیازات فردی و اجتماعی به زنان شاغل نسبت داده می‌شود، دچار نوعی حالات روانیِ متمایل به افسردگی می‌شوند و برای رهایی از احساس کمبود، به سوی بازار کار هجوم می‌آورند.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فارس ، همچنین زنان خانه‌دار بابت زحماتی که در خانه متحمل می‌شوند، از دستمزد و نیز ارتقای رتبه و منزلت اجتماعی بهره‌مند نمی‌شوند؛ یعنی کار این دسته از زنان عمدتاً دیده نشده است و به تبع آن ارزشیابی نمی‌شود..

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۴ ب.ظ

دیدگاه


× 1 = یک