اسفند، پیام آور نوزایی طبیعت در افسانه‌های کهن مردم آذربایجان

اسفند، پیام آور نوزایی طبیعت در افسانه‌های کهن  مردم آذربایجان

نویسنده: جواد زاهدی
گروه گزارش: قدمت نوروز به عنوان فراگیرترین عید باستانی سبب شده است که هر منطقه از ایران به فراخور آداب و رسوم، فرهنگ اعتقادها و باورها، ویژگی‌های زیستی و نوع معیشت اش مراسم خاصی را برای این عید بزرگ تدارک ببینند.
منطقه آذربایجان از دیرباز به دلیل غالب بودن بافت کشاورزی و زندگی روستایی متکی بر محصول، با عناصر طبیعت پیوستگی عمیقی داشته که به نوعی این وابستگی به آب و خاک در اغلب آیین‌هایش به خصوص مراسم نوروز تجلی یافته است.
نمود عینی پیوستگی آیین‌های نوروز با عناصر طبیعت را در نام‌گذاری چهار چهارشنبه آخر سال که در اسفندماه قرار دارند می‌توان مشاهده کرد.
از دیرباز آیین‌های نوروز در آذربایجان از اوایل اسفندماه شروع می‌شد که هنوز نیز در بین مردم این منطقه اسفند بنا به همان خصوصیت‌ها و آیین‌هایش به بایرام آیی (ماه عید) موسوم است.
در بین مردم روزگاران گذشته آذربایجان هر چهارشنبه آخر سال به یکی از عناصر چهارگانه طبیعت وابسته است که این امر نشان از این دارد که پدران ما در این منطقه در باورهای خود جایگاه خاصی به نوزایی طبیعت و آغاز سال جدید می‌دادند.چنین می‌نماید که با نامگذاری چهارشنبه‌های موجود در اسفند ماه با عناصر چهارگانه آب، آتش، باد و خاک، طبیعت نامیرا می‌شود و در زندگی مردم جاودانگی می‌یابد.
به اعتقاد جامعه شناسان، مردم آذربایجان با پیوند دادن چهارشنبه‌های آخر سال با عناصر چهارگانه طبیعت، نقش این عناصر را در زندگی خودشان برجسته کرده و با این وسیله خواست خود را مبنی بر داشتن سالی پر محصول، فراوانی نعمت و اتحاد و همبستگی برای رسیدن به سعادت و خوشبختی به نمایش گذاشته‌اند.
بر اساس اطلاعات شفاهی موجود، نخستین چهارشنبه اسفند در آذربایجان قدیم به نام سو چارشنبه سی (چهارشنبه آب) خوانده می‌شد و مردم آیین‌هایی چون رفتن به سر چشمه‌ها و کنار آب، از کوزه سفالین تازه آب خوردن، دست و روی خود را در وقت طلوع در آب جاری جلا دادن، پریدن از روی آب را برای این روز انجام می‌دادند.برخی از این آداب هنوز هم در مناطقی از آذربایجان به خصوص مناطق روستایی پابرجاست و مردم این رسوم را مظهر بی رنگی صافی و صمیمیت، پاکی و صداقت، نمو و رویش و بالندگی می‌دانند.در باورهای کهن مردم آذربایجان طبیعت و بهار درهم آمیخته‌اند و این آمیختگی را به نوعی می‌توان در آیین های به یادگار مانده یا فراموش شده نیز می‌توان مشاهده کرد.اولین چهارشنبه اسفندماه در باور مردم آذربایجان قدیم، عزت خاصی داشته زیرا از چهارشنبه های نو زاد و تازه از سرمای چله بزرگ و کوچک زمستان رهیده محسوب می‌شد و به همین خاطر هم مظهر شفافیت و زلالی و دوستی به حساب می‌آمد و چهارشنبه آب خوانده شدنش نیز بی مسمی نیست.در تفکرات کهن مردم آذربایجان، ?آب?، مظهر و آیینه سلام و سلامتی است و شاید خضر نبی نیز عمر جاودانه خود را با آشامیدن آب حیات در نخستین چهارشنبه اسفندماه به دست آورده و عمر جاودانی یافته است.دومین چهارشنبه اسفند به اود چارشنبه سی (چهارشنبه آتش) موسوم است که رمزی از روشنایی، نور، تابندگی، تلالو خورشید، طلوع، گرمابخشی و آغاز هر آنچه زیبایی است می‌باشد.
در باورهای قدیم مردم آذربایجان، بین آتش و احترام به آتش با نوزایی طبیعت رابطه وجود دارد زیرا هر چقدر گرما و نور عزیز داشته شود دامن طبیعت زود و سریع گرم می‌شود و انسان‌ها به سعادت می‌رسند.دور آتش جمع شدن در صبح دومین چهارشنبه اسفند در بالای یک تپه و منتظر طلوع خورشید ماندن از مهم‌ترین آیین‌های این چهارشنبه است.تقدس آب و آتش و حرمت نهادن به گرما و زلالی آب هنوز هم در باورهای مردم آذربایجان باقی است به طوری بسیاری از پیران آذربایجانی، مقدس‌ترین سوگندشان به آب و آتش است.پیرمردان و پیرزنان آذربایجانی هنوز هم وقتی می‌خواهند به چیز مقدسی قسم بخورند، آب و آتش بی شک در سر سلسله این سوگندها به میان می‌آید که اود حقی – سو حقی (به حق آتش – به حق آب)، سویا آند اولسون – ایشیقا آند اولسون (قسم به آب – قسم به روشنایی) از مصداق‌های آن‌هاست.
یئل چارشنبه سی (چهارشنبه باد و هوا) سومین چهارشنبه از اسفند ماه در افسانه‌های مردم آذربایجان قدیم است که ریشه این باورمندی در این مفهوم خلاصه می‌شود که بعد از سرمای جانسوز زمستان به خصوص دی و بهمن ماه، در چهارشنبه باد، جریان باد بهاری زنده کردن طبیعت را در دستور کار قرار می‌دهد و به همراه خود آب و آتش را نیز به حرکت در می‌آورد.
گرما یا سرمای ناشی از حرکت باد در سومین چهارشنبه آخر سال که در افسانه‌های مردم آذربایجان قدیم دارای نام‌های آغ یئل و قره یئل (باد سفید و باد سیاه) است ضمن اینکه به طراوت بخشی طبیعت منجر می‌شود نشانه‌ای از نزدیکی بهار نیز است.
وابستگی نام‌گذاری سومین چهارشنبه اسفندماه به باد، مقدس شمردن باد را در میان مردم آذربایجان اثبات می‌کند.
یئل بابا (پدر باد)، یئل یئل دئمک، فال زدن و شعر و بایاتی خواندن از آیین‌های مهم سومین چهارشنبه اسفندماه در میان مردم آذربایجان است.
آخرین چهارشنبه سال که به چهارشنبه سوری نیز مشهور است منسوب به خاک است و به همین خاطر نیز در آذربایجان قدیم به تورپاق چارشنبه شی (چهارشنبه خاک)، ایلین آخیر چارشنبه سی (آخرین چهارشنبه سال) و یئر چارشنبه سی (چهارشنبه زمین) موسوم است.
در این چهارشنبه است که خاک دوباره مهیا برای زنده شدن می‌شود و به همراه آب، گرما و هوا زمینه را برای کشت محصول فراهم می‌کند.
اوج مراسم پیشواز از نوروز و بهار در این چهارشنبه است که بنا به باوری هر چهار عنصر در بالای تپه‌ای و در خانه پیرزنی همدیگر را ملاقات می‌کنند و سرود ?زمزم گلدی، آتش گلدی، یئل گلدی — تئزه عومور، تئزه محصول ایل گلدی (زمزم (آب) آمد، آتش آمد، باد آمد — عمر تازه، محصول تازه، سال نو آمد)
آیین هایی که در چهارشنبه‌های گذشته اسفند ماه در میان مردم آذربایجان اجرا شده با تمام ویژگی‌هایش و با گستردگی بیشتر در آخرین چهارشنبه سال نیز به اجرا درمی آیند.رفتن به سر چشمه و رودخانه‌های جاری، پریدن از روی آب و آرزو کردن برای سالی پربار داشتن، اسپند دود کردن، آتش روشن کردن و پریدن از روی آتش فالگوش ایستادن، به دامن طبیعت و باغ و باغچه پناه بردن و نغمه‌ها و سرودهای بارش و رویش سر دادن، بز چوبی (سایا یا تکه) در روستاها و شهرها گرداندن از جمله آیین‌هایی هستند که در چهارشنبه آخر سال در بین مردم رایج است که همه مبتنی بر عزیز شمردن عناصر چهارگانه طبیعت هستند.
اسفند، پیام آور نوزایی طبیعت در افسانه‌های کهن
به این مراسم تهیه غذای مخصوص چهارشنبه، رنگ کردن تخم مرغ حلوای مخصوص پختن، سر قبر درگذشتگان رفتن، کادو و هدیه فرستادن به عزیزان مخصوصا به تازه عروسان، شعر و بایاتی خواندن را نیز باید افزود.
بایاتی ها (چهاربیتی های آذری) از مهم‌ترین سروده‌های شفاهی مردم آذربایجان است که می‌توان احترام به عناصر چهارگانه طبیعت را در باور مردم آذربایجان در آن‌ها مشاهده کرد.
نمونه‌های زیر مصداق‌هایی از بی شمار بایاتی هایی هستند که اهمیت عناصر چهارگانه در آن‌ها یادآوری شده است:
بو یئرده سو دایاندی – اود گلدی سو دایاندی (در اینجا آب ماندگار شد – آتش آمد آب ماندنی شد)
دردیمی سویا دیدیم – آلیشدی سودا یاندی (دردم را به آب گفتم – زبانه کشید آب هم سوخت)
داغدان یئل اسیر یئنه – صبریمی کسیر یئنه (بازهم از طرف کوه باد می وزد – هنوز صبر و قرارم را می برد)
گئتدین منی ائیله دین – یولوندا اسیر یئنه (رفتی و مرا در فراقت اسیر و سرگردان کردی بازهم)
باخچالاردا یاز اولدی – بولبول دردین آز اولدی (در باغچه ها بهار شد – بلبل دردت کمتر شد)
اوخو دئدیم آغلادین – بو نئجه آواز اولدی (بخوان گفتم گریستی – این چگونه آواز شد)

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۴:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


9 − = هیچ