اساسیترین راهکارکاهش جرائم درجامعه امروزی
گروه اجتماعی: چه عواملی در جامعه امروزی موجب پرخاشگری و از کوره دررفتن افراد می شوند و بهترین راه حل ها برای رفع این امر در اجتماع کدامند.
ارتقاء سطح آستانهی تحمل در اجتماع مهمترین و راهگشاترین اهرم برای کاهش نزاع و بهخصوص درگیریهای خیابانی است.امروز افراد بخصوص در شهرها با کوچکترین حرکت مانند یک »بوق زدن« از کوره در میروند و با ناسزا گفتن به هم نزاع و درگیری را تا حد قتل پیش میبرند و وقوع چنین حرکاتی در جامعه علاوهبر اینکه کاهش احساس امنیت را بهوجود میآورد موجب افزایش اضطراب، بار روانی و پرخاشگری در جامعه میشود که قطعاً دیگر مشکلات را بهدنبال دارد.نزاع دسته جمعی بهعنوان یکی از مسائل اجتماعی نه تنها متأثر از جنبههای مختلف است بلکه بر آنها تأثیرگذار خواهد بود و این امر یکی از معضلات جامعه است که بهویژه در مناطق ایلی و طایفهای بهصورت جدیتر نمود دارد.افزایش آستانه تحمل در اجتماع مهمترین و راهگشاترین اهرم برای کاهش نزاع و بهخصوص درگیریهای خیابانی است، با این وجود هنوز متولی خاصی برای مهارت این مهم که موجب آرامش جامعه، کاهش ورود پروندهها به چرخهی دادگستری و دیگر امور زندگی افراد میشود پیدا نشده است.البته در این میان همه افراد جامعه نیز موظف هستند با یادگیری مهارتهای لازم و بهکارگیری شیوههای مناسب، روان و شخصیت خود را سالم نگه دارند و با گام برداشتن در مسیر خودشکوفایی، از زندگی و انسان بودن خود لذت ببرند.نزاع و درگیری نوعی رفتار است که فرد بمنظور کسب رضایت و با هدف صدمه زدن به دیگران در بعد جسمانی و روانی انجام میدهد و هدف از نزاع و درگیری معمولاً بهخاطر ابزار قدرت، سلطهجویی، بهم ریختن نظم، ایجاد ترس و وحشت در دیگران، احقاق حق برای خود و خالی کردن هیجانات انجام میشود.نزاع و درگیری در میان افراد، بیش از هر چیز معلول خشونت و پرخاشگری است، از اینرو عوامل مختلفی در بروز خشونت و پرخاشگری افراد نقش دارند. قرار داشتن در موقعیتهای ناخوشایندی همچون ناکامی، درد، بیماریهای روحی و روانی، دلتنگی و استرس که میتواند به عصبانیت پایدار در فرد منجر شود.مهمترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همهی موقعیتهای ملالانگیز صرفنظر از عوامل فیزیولوژیکی،ناکامی است، یعنی اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود، ناکامی حاصلشده، احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش میدهد البته این بدان معنا نیست که ناکامی همواره به پرخاشگری منجر میشود یا این که ناکامی تنها علت پرخاشگری است، اما به هر جهت میتوان ناکامی و درد را مهمترین علت پرخاشگری بشمار آورد.قربانی خشونتشدن یا مشاهده رفتارهای خشونتآمیز افراد خانواده در دوران کودکی و نوجوانی این نظریه در بین قشری از روانشناسان وجود دارد که اگر کودکی که مورد خشونت قرار گرفته، فردی برونگرا باشد، در آینده خود به طرق مختلفی در مقام انتقام برخواهد آمد.
مطالعه روی خانوادههای پرخشونت نشان میدهد وقتی مادر خانواده از سوی همسرش مورد ضرب و شتم و رفتار خشن قرار میگیرد زن نیز به مراتب همین رفتار را با کودکش داشته یا در کل وجود او را نادیده میگیرد و حتی در خانوادههایی که کودک از این غائله به دور است از آنجا که باز شاهد دعواها و جنجالهاست دچار مشکلات روحی خاصی میشود که تمام آنها ریشه در ارتباطات خانوادگی دارد. چونکه کودکان کاملاً متوجه این کشمکشها نمیشوند با دیدن این صحنههای پرخشونت، زندگی را همانقدرت و زور تلقی کرده و در هر محیطی میخواهند با زور و ارعاب به خواستههای خود برسند و یا برعکس با دیدن این صحنه همواره ترس از این را داشته باشند که در آینده چنین فردی در زندگی آنها پا بگذارد.برخی نزاعها و خشونتها توسط افرادی در خانواده، درآمد کم، سطح سواد پایین، بیکاری و زندگی در محلههای فقیر، با بدرفتاری با کودکان پیوند دارد، خاطرنشان کرد: تماشای تصاویر خشونتآمیز فیلمها و بازیهای رایانهای در دوران کودکی و نوجوانی و الگوپذیری از آنها، برخوردار نبودن از مهارتهای زندگی از جمله حل مسأله با گفتوگو، مهارت مقابله با استرس، مهارت صبر و شکیبایی، مهارت رفتار قاطعانه و مهارت تصمیمگیری از دیگر علتهای شکلگیری نزاع و خشونت در جامعه است.
مقابله با استرس، بهداشت روانی افراد را تقویت کرده، آنان را از تنشهای اجتماعی دور نگه میدارد و توانایی آنان را در ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی روزافزون میکند و در نتیجه مهار تنشها و خشونتهای اجتماعی را امکانپذیر میکند.خانواده نخستین و مهمترین کانونی است که فرد باید مهارتهای زندگی را در آن بیاموزد.
افرادی که در حل مسائل خود با اجتماع ناموفق هستند در نهایت به تنش درونی و اجتماعی مبتلا شده و رفتارهای اجتماعی آنان چالش برانگیز و تنشزا خواهد بود چنین افرادی با کوچکترین پیشآمد، تحمل خود را از دست داده و مرتکب جنایات متعدد خواسته و ناخواسته میگردند که استمرار این قبیل انحرافات اجتماعی آنان را در جرگهی منحرفان اجتماعی قرار میدهد.ناتوانی در گفتوگو در بین آحاد جامعه منشاء نزاع و درگیریها بوده و در این راستا فرهنگسازی ضروری است.فراهمسازی بستر و زمینه گفتوگو در بین جامعه مهمترین و اساسیترین راهکار کاهش جرائم بوده و اگر این مهم اتفاق بیفتد قطعاً در کاهش جرائم و حجم پروندههای وارده به چرخهی دادگستری بسیار تأثیرگذار است.دستگاههای فرهنگی و رسانهها باید عموم مردم را به سوی برطرف کردن اختلافات با گفتوگو سوق دهند نه با پرخاشگری و درگیری فیزیکی. بسیاری از پروندهها میتواند با یک گفتوگوی ساده حل و فصل شود، اما بهعلت ضعیف بودن فرهنگ گفتوگو در میان آحاد جامعه به درگیری، نزاع، تشکیل پرونده و دعواهای کیفری و حقوقی تبدیل میشود.سوقدهی اشخاص به سوی مادیگرایی بسیار خطرناک بوده و اگر افراد در زندگی به معنویت توجه کنند قطعاً جرائم امروزی که بهعلت مادیگرایی به وقوع میپیوندد کاهش چشمگیری مییابد.
عدم آمادگی فرهنگی مردم برای روش زندگی جدید مانند آپارتماننشینی را از دیگر زمینههای بهوجود آمدن جرائم دانست .
محدود کرن افرادی که در جاهای باز و آزاد زندگی کردهاند در جای کوچک بسیار سخت بوده و همین خرده فرهنگهای مختلف باعث بهوجود آمدن درگیریها و تشکیل پرونده در محاکم قضایی میشود. همه چیز با کنترل پلیسی حل نمیشود، بلکه کنترل عرفی بسیار کارآمدتر و کارسازتر بوده و باید مناطق جرمخیز بهصورت استراتژیک تحلیل شود و علتهای آن بررسی و در راستای مقابله با آن برنامه دقیق و کارآمد پیاده شود. متأسفانه افزایش پرخاشگری امروز به یکی از مشکلات جامع ما تبدیلشده و آمارهایی که از پروندههای پزشکی قانونی گزارش میشود نگرانکننده بوده و با توجه به اینکه دین ما شیعه است این آمار زیبنده جامعه ایران اسلامی نیست.
افزایش خشونت در جامعه میتواند علل فراوانی داشته باشد اما بخش مهمی از این مسأله به تضادهای فرهنگی در جامعه برمیگردد.در حقیقت یکی از مسائل مهم پرخاشگری و نزاع در جامعه تعارض و تضاد است .
این تعارض به این معناست که چیزی که میبیند نمیخواهد و آن چیزی که میخواهد، نمیبیند و بعد وقتی آموزش نداشته باشد که چرایی رفتار را بتواند تصحیح کند این میتواند به خشونت و درگیریهای مختلف منجر شود.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۵:۳۶ ق.ظ