ازدواج طلاق ارغوانی یا سفید

ازدواج طلاق ارغوانی یا سفید

یونس روحی
گروه اجتماعی:به عقیده ی بسیاری از کارشناسان علوم اجتماعی و اساتید حوزه ی روان شناختی ،بحران طلاق عاطفی در سالهای اخیر گریبان گیر عده ی بسیاری از خانواده های ایرانی است و این در حالی است که روز به روز از سرعت ازدواج کاسته و خانواده ها به سوی جمعییت پایین و پایین تر کشیده می شوند
هر چند بعید به نظر می رسد این رویه سالها دوام بیاورد اما آسیب وارده در سالهای اخیر به جامعه ی جوان و نیروی بالغ کشور به حدی بوده است که قابل چشم پوشی نیست
گذشته از میزان و مقدار مشکلات مالی و عدیده ای که در راه تشکیل خانواده در مسیر و پیش پای یک جوان ایرانی است این روزها مشکلات عاطفی دیگری نیز مزید بر علت شده اند . طی مصاحبه های غیر رسمی که با چند جوان حدود سی ساله داشتیم که بی شباهت به درد دل یک غریبه به دیگری نیست دریافتیم که واژه ی اعتماد به شریک این مسیر این روزها بغرنج تر از سالهای پیش است
هر چند این موضوع مشکل مشترک هر دو جنس پای معامله است اما به هر حال رکن این اتفاق شیرین را کمی سست کرده….
آمار بالای طلاق های عاطفی که بسیار بالاتر و وحشتناک تر از آمار واقعی طلاق های ثبت شده در جامعه آماری است نشان از نارضایتی و گاهی بی اعتمادی طرفین به همدیگر است حال بگذریم که با ورود وسایل ارتباط جمعی ارزان نظیر ماهواره و اینترنت و فضاهای چت در چندین سال اخیر موضوع یاد شده تشدید بالقوه ای گرفته است
گاهی کار به اینجا هم ختم نمیشود و اتفاق تلخ دیگری در راه است
طلاق ؛ سر فصل عجیب و دل خراشی که با حضور نا بهنگام و شاید گاهی بهنگامش سرنوشت زوجی را از سر مینویسد. شاید از دیدگاه هر دو پای این عقد موضوع طلاق گاهی خوشایند و قابل قبول باشد ، هرچند عده ای از این آسیب دیدگان آن را رهایی از بند تلخی میدانند که گرفتارش بوده اند ؛ اما به هر حال آسیب وارده به روان آنان تا حدی است که شاید تا پایان عمر قابل ترمیم نباشد .تلخ تر و واقعی تر آنکه در بهبوحه ی این ناگواری فرزند یا فرزندانی نیز باشند که لاجرم تابع تقاضا و یا تصمیمات والدین خواهند ماند . آنها بنا به اشتباه گذشته ی دور یا نزدیک یکی یا هر دوی والدین چوب حراج به عاطفه هایشان زده اند و طعم غریبه ی این اتفاق را تا مدتها و شاید سالها زیر دندان احساسشان به یادگار خواهند داشت
کودکانی که ناخواسته پا به دنیای احساس ما گذاشته اند و والدین برای سرنوشت و فردایشان تصمیم گرفته اند مراجعه به آمار رسمی ثبت شده ی طلاق در استان گاهی تاسف و وحشت را به جامعه ی ما به ارمغان می آورد . مدیر کل سازمان ثبت احوال آذر بایجان غربی میگوید : در سال گذشته ۳۵ هزار و ۱۰۱ مورد ازدواج در استان به ثبت رسیده که نسبت به سال پیشین تر ۵٫۵ درصد کاهش را به دنبال داشته است طبق آمار رسمی اعلام شده از سوی سازمان ثبت احوال استان از هر پنج ازدواج در شهر و هر ده ازدواج در روستا یکی به طلاق می انجامد.
در سال ۹۳ بالغ بر شش هزار و چهار صدو سیزده مورد طلاق در آمار رسمی سازمان به ثبت رسیده که نسبت به سالهای قبل بیش از ۱۴ درصد افزایش را در پی داشته است.شگفت آور اینکه سیزده درصد طلاق های به ثبت رسیده در مدت زمان کمتر از یکسال بعد از شروع زندگی مشترک به وقوع پیوسته اند . گاهی اوقات آمار وحشتناک طلاق تبعات ترس آور و هولناک بدتری را نیز به دنبال دارد
شصت و یک درصد زنان مطلقه در بازه ی سنی بین پانزده تا بیست و نه سال قرار دارند . آیا این زنان دوباره میتوانند روحیه و جنگاوری خود را برای رسیدن به یک ایده آل برای زیستن بیابند؟؟ آیا جامعه کنونی که گاهی فقر اجتماعی اش بر نداری مالی آن میچربد می تواند پذیرای این آمار بالا و مسموم باشد
نگرش و بازنگری در این آمار به حدی ترس و رعب را در جامعه ی کنونی بالا می برد که بعید به نظر میرسد چنین زنانی بتوانند برای ایفای نقش یک مادر، دوباره در جایگاه خود حاضر آمده و بر مشکلات یک زندگی فائق آیند . حال بگذریم از قیاس آمار این اتفاق شوم بین استان آذربایجان غربی با استانهایی نظیر کردستان و یا تهران که شاید بنا به دلایل خاصی آنها در مهار این موضوع کمی ناموفق تر بوده اند اما به هر حال ما باید جامعه ی خود را به سمت آگاهی و شعوری هدایت کنیم که بتوان ریشه ی چنین اتفاقاتی را به خشکیدن واداشت بدون تردید گذشت ، فداکاری و بخشش از هر دو سوی این مرکز تنها راه شیرینی این تلخی نابه جاست . بالا بردن شعور اجتماعی ، سعی و کوشش در بهبود سرانه ی مطالعه ی اجتماعی و کتابی و تغییر رویه در زاویه ی دید به جامعه ی پیرامون و وسعت بخشیدن به آرمانها و آرزوها میتواند بشر را از منجلاب یاس و نا امیدی به روشنی و نور هدایت کند اما موضوع اصلی این یادداشت به نوع و سبک ازدواج ناقص و یا شاید گاهی بسیار پر خطر دیگری است که اساتید حوزه ی علوم اجتماعی آن را ” ازدواج سفید ” مینامند روابط زناشویی زن و مرد بدون رعایت هنجار های اجتماعی و بی آنکه عقد یا ازدواج رسمی صورت پذیرفته یا حتی ازدواج موقتی ثبت شده باشد و حتی گاهی زندگی مشترک زیر یک سقف با همین شرایط یاد شده……….
حاصل این نوع زندگی یا ازدواج سفید به جز خاطراتی کوتاه و گنگ و تاسف بار چه خواهد بود؟؟
شکستن هنجار های سازمان یافته ای که قرنها و شاید سده هاست میان ایران و ایرانی به عنوان قوانینی قابل باور و پذیرش درآمده چه نتیجه ای جز بی بند و باری افزون تر به دنبال خواهد داشت
” گاهی میدان تاخت و تاز از اسبهای سرکش و تنومند فارغ است اما نگاه یک سوار کار به زمین شرافتی اصیل دارد ”
کمتر جوان ایرانی امروزه فرصتی برای تشکیل و آماده سازی یک خانواده ی کامل را داراست . اوضاع نابسامان اقتصادی خانواده ها ، گرانی بازار مسکن و طلا و رکود بی سابقه داد و ستد در بازار اقتصادی و بر آوردن نیاز های اولیه ی یک خانواده ی دو یا چند نفره فضایی را به وجود آورده تا نتوان به راحتی انگشت اتهام را به سوی جوانی گرفت که در حال پرسه زدن در امری غیر رسمی و یا ثبت نشده است…هر چند باور های قومیتی و ملیتی ما براین موضوع صحه میگذارد
پایین آوردن انتظارات خانواده ها و بالا بردن سطح شعور ادراکی جامعه ی هدف شاید تنها کاری باشد که در حیطه ی مسئولیت فرهیحتگان اجتماعی قرار گیرد
حال بگذریم که یک زوج ازدواج کرده ی رسمی چند ماه و گاهی چند سال باید پشت ویترین یک بانک برای چند میلیون تومان ناقابل برای دمیدن به رگهای یک زندگی جوان منتظر بماند
شاید هرگز نتوانیم چرخش دوار دایره ی روزگار را کند یا معکوس کنیم اما بی شک میتوان با همدلی و همیاری و درک واقعیت های ماهیتی زندگی؛ کمی از اسیب های وارده کاست.این را هرگز فراموش نکنیم که شاید وقت برای زندگی و زنده ماندن باشد اما برای دوست داشتن و بیان ” دوستت دارم ” همیشه وقت نیست قدر و قیمت زندگی ها را بیشتر بدانیم.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۹:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


سه × = 9