ارتباط و تعامل اخلاق و فرهنگ

ارتباط و تعامل اخلاق و فرهنگ

گروه فرهنگی :شکی نیست که فرهنگ و اخلاق در یکدیگر تأثیر دارند. اما کدام اصیل و موثر و کدام تأثیر پذیر، شاید کمی تازگی داشته باشد.هرگاه بشر، جامعه ای تشکیل داده، فرهنگ نیز به وجود آمده است. فرهنگ سازه ای است اجتماعی، چنان پیچ در پیچ و چند بعدی که ارائه تعریفی جامع از آن دشوار است. پاره ای از اندیشمندان، فرهنگ را مجموعه ای از ابزار های موجود، رسم ها و باورها، دانش ها، هزها، نهادها، و سازمان های جامعه می دانند.انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه، موجود اجتماعی می شود. و با مردم پیرامون خود صدها جهت، همرنگی و هم نوایی می یابد، و از مردم جوامع دیگر ممتاز می شود. بنابراین فرهنگ، عصاره و خلاصه زندگی اجتماعی است و در تمام افکار، امیال، الفاظ و تکاپوهای جامعه منعکس می شود. با تمام اختلافات و سلیقه های متنوعی که در فرهنگ های اقوام و قبایل و ملت ها وجود دارد، وجوه مشترکی در فرهنگ ها مشاهده می شود.
وجوه مشترک فرهنگ ها:در پیرامون خود، فرهنگ هایی چون فرهنگ روستایی، شهری، ملی، خانوادگی، قبیله ای، نژادی و…. سراغ داریم. معمولا هویت فرهنگی به یک ملت یا کشور خلاصه نمی شود. تمدن، گسترده ترین سازه هویت فرهنگی است که در سایه آن انسان های مختلف به مجموعه رسوم و سنن احساس تعلق می کنند. فرهنگ، معرّف چگونگی زندگی و هویت فردی است. فرهنگ، مبیّن رسوم و سنن و سبک هایی است که الهام بخش حیات اجتماعی، هنری و سیاسی جوامع است. تمام این ها وجوه مشترک بین فرهنگ ها را نشان می دهد، غیر از آن، موارد دیگری در فرهنگ ها وجه مشترک دارد که عبارت اند از:الف) فرا گرفتی؛ یعنی فرهنگ قابلیت آن را دارد که در یک پروسه زمانی چون واحد درسی آموخته شده و شاگردان فراوانی را به خود اختصاص دهد. بخش عمده فلسفه وجود مراکز آموزشی، انتقال فرهنگ است.ب) پویایی؛ گذشت زمان ثابت کرده است که فرهنگ ها، پویا و زاینده اند و از ایستائی و سکون بیزارند. این خصیصه در تمام فرهنگ ها است. و با کمی ملاحظه و تأمل معلوم می شود که از آداب و رسوم امروز تا ۱۰۰ سال پیش چه تفاوت های فاحشی را پشت سر گذاشته است.
ج) انتقال؛ از وجوه مشترک فرهنگ ها انتقال یافتن سبک های زندگی، هزها، باورها و عقاید است این انتقال ممکن است از راه آموزش نباشد، بلکه بواسطه ارتباط نزدیک دو قوم با یکدیگر اتفاق بیافتد. د) در یک تقسیم بندی، فرهنگ بر دو قسم مادی و الهی قابل دسته بندی است. برخی از وجوه مشترک در فرهنگ ها به واسطه رنگ و بوی معنوی است. در مللی که به طریق با شریعت و دین سر و کار داشته اند فرهنگ آنان نیز متأثر از باورهای دینی و اعمال مذهبی است. در مقابل فرهنگ مادی متأثر از باورهای آنان است. هر آن چه در این جا بررسی می کنیم صرفا وجوه مشترک است و آن این که در فرهنگ الهی پاره ای موارد قدر مشترک دارند که این امر فرهنگ های مادی کمتر به چشم می خورد.اخلاق:دومین واژگان این مقاله اخلاق است. اخلاق جمع خلق است خلق به مجموعه رفتار و حالات یک فرد گفته می شود. مثلا سخاوت یک خلق است و در مقابل آن بخل نیز یک خلق است.و اما این که چه کاری اخلاقی است یا ضد اخلاقی؟ در واقع بحث اخلاق را با واژه دیگری بنام »ارزش« عجین کرده ایم. یعنی هر جا یک خلق جنبه ارزشی داشته باشد، از آن پس آن را اخلاقی اطلاق کرده و اگر ضد ارزش باشد، ضد اخلاق گفته می شود. در اخلاق علاوه بر واژه ارزش، خاستگاه آن را نیز باید بررسی کرد. اخلاق در اسلام:دین مبین اسلام، بالاترین سعی خود را در انتقال و تحقق مفاهیم اخلاقی قرار داده است. یک سوم قرآن درباره اخلاق است. با کمی دقت، اخلاقی بودن احکام شرعی را دریافت می کنیم. پس در اینجا می خواهیم بدانیم آیا اخلاق که بر گرفته از شریعت محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است تا چه اندازه در ساختن فرهنگ اسلامی تأثیر دارد. آیا فرهنگ ما متأثر از اخلاق هست یا نه؟ ما در اینجا به »اخلاق« به عنوان یک عامل مهم فرهنگ ساز نگاه می کنیم نه اخلاق به عنوان یک واژه مستقل بلکه با لحاظ تأثیر گذار بودن مورد بررسی قرار می دهیم.پایه های اخلاق اسلامی عبارتند از پرستش، تقوی و عدالت خواهی است. اسلام از هوادارانش خواسته است که از طریق پرستش خدای یکتا و عبودیت ذات اقدس، یک رابطه جاودانه بر قرار کنید تا در سایه آن هر چه هست رنگ و بوی الهی بگیرد. عبد خداوند از راه بندگی می داند که چگونه زندگی کند و با دیگران چه تعاملی داشته باشد. محور اصلی در زندگی انسان خدای یکتا است پس هر فرمانی که خلاف فرمان خداوند باشد، باطل خواهد بود و هر چه زیبنده بندگی باشد، باید آورده شود.در این اخلاق هیچ گونه نزاع و جنگی وجود ندارد. انسان از هر گونه حرص و آز و دست درازی به اموال و آزادی دیگران منع می شود زیرا اعراض از خداوند، موجب خروج از ولایت او شده و با عبودیت سازگار نیست اصل دوم تقوی است. شالوده زندگی انسان ها، تقوی است. در سایه تقوی است که عناصر برجسته حق حاکمیت پیدا می کنند. و وقتی حاکم بر اساس تقوی پیش رفت، نظام انسان ها نیز سامان می گیرد. علت اصلی در بحران های حاکم بر انسان ها در سراسر گیتی، به خاطر عدم حاکمیت تقوی است. شایسته سالاری در نظام اخلاقی اسلام، بر اساس داشتن تقوی است. تقوی یعنی التزام عمل به دو رکن انجام واجبات و دستورات الهی، و ترک تمامی منهیّات او است.اصل سوم در اخلاق، عدالت و قرار گرفتن هر چیزی بر جای خود است. رسالت انبیاء نیز اجراء به قسط و عدل است. مهم ترین واژه ای که در تمام جای جای زندگی اخلاقی اسلام ظهور دارد، عدالت است. در اصول دین، عدالت سایه اش را بر ۴ اصل دیگر یعنی توحید، نبوت، امامت و معاد گسترده است. در زندگی روزمره نیز سفارش به عدالت در دستور کار دینی قرار دارد.بنابراین فرهنگ الهی، اسلامی تعریفی متفاوت با سایر فرهنگ ها پیدا می کند. در فرهنگ الهی، انسان دو بعدی است. پیکری بر خاک و روانی بر آسمان دارد. روانی که با اصول سه گانه عجین شد، پیکرش نیز غرق درکمال و خدا خواهی می شود. از آن جا که هدف در اخلاق اسلامی، دست یابی به کمال است؛ فرهنگ اسلامی نیز با معیارهای پرهیزگاری، و پای بندی به عدالت، افرادش را شناسائی می کند. میزان در فرهنگ اسلامی، برخورداری از عناصر برجسته اخلاقی است. آراستگی انسان ها و رعایت بهداشت چیزی جدای از اخلاق نیست. رعایت حقوق دیگران یک بعد اخلاقی دارد و یک بعد اجتماعی ـ در فرهنگ اسلامی، رعایت حق الناس، ابتدائا اخلاقی شده و فرد را متخلق به آن کرده و به جامعه می گوید: اگر کسی حق دیگران را رعایت کرد، او جزو فرهنگ اسلامی است.
در فرهنگ اسلامی، اعتقاد به ارزش ها نیز جزو فرهنگ در آمده است. خدا شناسی، نه تنها حرکت دائمی انسان را بسوی کمال و رشد تضمین می کند، بلکه به صورتی اطمینان بخش جلو انحراف فرد و جمع را نیز می گیرد. کسی که به خداوند می پیوندد و روزی پنج بار در دریای رحمت نماز، غسل می کند از پلیدی ها، بیدادگری ها، هوی و هوس و تمایلات بی ارزش، فاصله می گیرد، تسلیم خدا، تسلیم طاغوت نخواهد شد و از نفوذ قدرت های پوشالی اهریمن آزاد و آزاد ساز جامعه است.پس از پرستش، عدالت، یکی از ارکان حیات فرهنگ اسلامی است. و عدالت شاهرگ حیات انسانی است. جامعه ای که در آن ظلم و بی عدالتی حاکم است انسانیت انسان در آن محیط ذوب شده و از بین می رود. جامعه ای اسلامی است که در آن نظام عدل الهی برقرار باشد.آن چه تا این جا بیان شد نمونه هایی از ریشه فکری اسلام درباره اخلاق است. این اندیشه ما را در ساختن فرهنگ اسلامی کمک و یاری می کند. در مقابل، عده ای معتقدند که مسائل اخلاقی صرفاً یک امر خصوصی است و ربطی به مسائل کلی و عمومی جامعه انسان ها ندارد در حالی که اکثر مسائل اخلاقی بلکه همه آن ها، آثاری در زندگی اجتماعی بشر دارد، خواه امور مادی باشد یا مسائلی درباره معنویات. جامعه انسانیت بدون اخلاق به سان باغ وحشی است که ضامن سلامتی افراد، ساختن قفسه های آهنی است.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۵:۱۲ ق.ظ

دیدگاه


5 × = سی پنج