ادبیات و ادبیات داستانی در کلام رهبر انقلاب اسلامی
علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره،نویسنده این نوشتار پیش از این نیز پیرامون موضوع ادبیات و ادبیات داستانی از جهات مختلف و از زوایه دیدهای گوناگون مطالبی به قلم سپرده است.
تاریخ ادبیات داستانی ارومیه و استان، تاریخ ادبیات ارومیه و استان، زبان¬شناسی و نشانه¬شناسی داستانی، ادبیات مدرن و ادبیات پسامدرن، زن نویسی در ادبیات ارومیه، ادبیات ژرونالیستی، هویت شهری و ادبیات داستانی و ….
از جمله¬ی مواردی است که در مسیر قلم نویسنده، رنگ نوشتار به خود دیده و به قلم سپرده شده است.شاید بتوان ادعا کرد که داستان و ادبیات داستانی امروزِ روز مهمترین و گسترده¬ترین بعد خلاقیت ادبی وهنری را به نام خود ثبت کرده است و از جهات گوناگون عوالم مختلف عینی و ذهنی را متأثر ساخته است.
جهان امروز از نظر هنری، ادبی و علمی، جهان بینا رشته¬ای است. تأثیر جهان هنر بر جهان ادبیات و یا تأثیر جهان علوم بر این هردو و یا جهان فلسفه، جهان دین، جهان سیاست، جهان رسانه، جهان تبلیغات و …..اما آنچه که به ادبیات و ادبیات داستانی جامعیتی همه مکان و همه زمان بخشیده، خاصیت زبانی و از دیگر خاصیت کتابتی آن است.
در هردو وجه تولید اندیشه و جریان آن از ابتدای خلقت بشر تاکنون نمود کامل داشته است.
نوشتن و نقل کردن ساده¬ترین صورت آن بوده است. همه¬ی کتب آسمانی، همه¬ی آثار خطی از جنس مختلف سنگ، گل، پوست، کاغذ گیاهی و … به دیگر سخن خود تاریخ و همه تاریخ و نیز خود زمان و همه زمان جامع خود را در ادبیات و ادبیات داستانی و در همان صورت ساده نوشتن و نقل دیده، می¬بیند و خواهد دید.
اگرچه تغییرات ژرف و عمیق معرفتی و فکری در عرصه¬های مختلف و مرتبط حول محور ادبیات و ادبیات داستانی در جهان امروز، این آینه تمام نمای هستی را غرق در حاشیه و متنی کرده است به عمق خود آفرینش و خلقت و حتی بسترهای نوینی برای حضور و ظهور آن تدارک دیده( مثلاً فضای مجازی، تایپ به جای نوشتن قلم نوری، چاپ و نشر آنی و لحظه-ای و…..) اما اصل موضوع یعنی نوشتن و نقل هنوز با تمام قدرت در جریان است.در این بین توجه به ملزومات اجرایی و مدیریت ادبیات و ادبیات داستانی به مثابه امر نوشتن و حتی امر نقل و گفتگو در جامعه انسانی ایران و نیز شهر و استان دچارغفلت و پریشانی است. از این رو توجه به سخنان و بیانات مقام معظم رهبری که در پی می¬آید رهگشاست:دردیدار اعضای گروه ادب وهنر صدای جمهوری اسلامی ایران۰۵/۱۲/۱۳۷۰:»جایگاه ادب و هنر باید بهوسیلهی آن کسانی که مدعی ادب و هنر و بانی این کارند، حفظ و تثبیت بشود.
البته هنر با ادبیات قدری فرق دارد. به یک معنا همه قبول دارند که هنر در داخل زندگیشان باشد – مثلاً هرکسی از صدای خوش، حظ روحی میبرد – اما ادبیات به معنای عام خودش اینطور نیست که مورد قبول همه باشد.
آنهایی که بیرون از محیط ادبیاتاند، اصلاً ادبیات را یک چیز جدی و یک کار به حساب نمیآورند. فرض کنید مهندسی مشغول کارهای فنی و غرق در چرخ و پَر و پیچ و مهره است، در همین حال به او بگوییم که مثلاً به نظر شما این ترجمه یا این رمان یا این شعر چگونه است؛ اصلاً به ذهن او، این یک کار بچهگانه و یک کار غیر جدی میآید! حتّی مردم معمولی کوچه و بازار هم همینطورند. با اینکه مردم ما – بخصوص در بعضی از مناطق کشور – غالباً ذوق هنری و ادبیِ رقیقی دارند، لیکن اگر مثلاً گفته بشود که در فلانجا بحثی در ادبیات خواهد شد، برایشان باورکردنی نیست؛ یعنی ادبیات را دور از مسائل جدی میدانند؛ در حالی که واقع قضیه این نیست.«»ادبیات در حقیقت رابط میراث فرهنگی یک کشور از نسلی به نسل دیگر است؛ که اگر نباشد، ما میتوانیم پزشک و مهندس و صنعتگر و عالم داشته باشیم، اما برای دنیای دیگری؛ نه برای دنیای این جامعه و این مرز و بوم.
ادبیات مثل آن ژنهای انتقال خصوصیات است که اصلاً وراثت و نسل را اینها حفظ میکنند. ادبیات است که اتصال یک ملت را به گذشتهی خودش، و فرزندی را به پدر نسلی خودش، ایجاد و حفظ و ثبت میکند.
یک زمانی ادبیات ما ربطی به ادبیات امروز ما نداشته است؛ مثلاً دوران قبل از اسلام که ایران ناگزیر ادبیاتی داشته، آن ادبیات، این ادبیات امروز ما نبوده است و ما از آن ادبیات خبری نداریم؛ حتّی شاهنامه هم که دارد از آنها حرف میزند، یک چیز دیگر است؛ ادبیات ماست که دارد از زمانی چیزی را گزارش میکند؛ که حالا راست و دروغش هم بهعهدهی خودش است. بنابراین، از آن زمانی که ایران ادبیاتش همین ادبیاتی است که امروز ما داریم، وحدت نسلهای مختلف، با ادبیات حاصل میشود؛ یعنی با شعر، با کلام، با سخن. البته هنر – و یکی از اجزای آن، یعنی همین موسیقییی که شما گفتید – یکی از بهترین وسایل انتقال ادبیات است«در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ۰۵/۱۲/۷۰
اشکال کار این است که متأسفانه »نقد« انجام نمیگیرد. اگر نقد حقیقتاً انجام بگیرد و نقاد بیرودربایستی کار »نقد« را انجام دهد، سطح کارهای فرهنگی ارتقاء پیدا میکند .شما باید آدمهایی داشته باشید که بنشینند مثلاً کار جمالزاده، هدایت، چوبک و … را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همهی برنامهی شما را فرا بگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد.
شما خیال میکنید که شخصیت »قاآنی« از شخصیت جمالزاده خیلی بهتر بوده است؟ قاآنی الدنگ زمان خودش بوده؛ اما جمالزاده بندهی خدا پیرمردی است که دارد نان خدا را میخورد و نفس میکشد. نه، محدودیتهای شما اینها نیست؛ شما محدودیتهای دیگری دارید، شما اگر محدودیتهای طبیعی نداشته باشید، اینها مشکلی نیست.
»یک روز در کشور چیزی مُد میشود و هرکس سعی میکند مطابق آن رفتار کند؛ مثلاً یک روز »صادق هدایت« در این کشور مُد بود – البته حالا اینطور نیست؛ این مربوط به حدود بیست سال پیش است – هرکس میخواست راجع به قصه حرف بزند، حتماً باید اسم صادق هدایت را میآورد! البته صادق هدایت نقاط قوّتی دارد؛ اما نقاط ضعفی هم دارد.
صادق هدایت که جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسندههای معروف دنیا مقایسه کنید – چه نویسندههای روسی، چه نویسندههای فرانسوی، چه نویسندههای انگلیسی؛ اینهایی که رمانهای معروف را خلق کردند و داستانهای بزرگ را نوشتند – در مقابل آنها بچهی کوچکی است. البته او در ایران جایگاهی دارد؛ اما در همان حد باید او را تفخیم کرد، و نه بیشتر؛ آدم نباید اسیر مُد باشد.«
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۵ ق.ظ