ادبیات داستانی انقلاب در محک آسیب شناسی

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: از نظر تاریخی پس از به وجود آمدن رمان مدرن است که ایرانیان با محتوا محوری و ارزشمداری خاص خودشان، شروع به پدید آوردن آثار نثر در زمینه‌های انقلابی (مشروطه، مقاومت‌های مردمی و انقلاب اسلامی ایران) می‌کنند. به شکل خلاصه از محورها اصلی ادبیات انقلاب می‌توان بیگانه ستیزی، مبارزه با استعمار و استثمار، توصیف و ستایش جان باختگان و شهیدان، ستایش سرزمین خود و طرح نمادهای اسطوره‌ای – ملی و تاریخی و … «را برشمرد. از ویژگی‌های عمده ادبیات مقاومت که ادبیات انقلاب را نیز در برمی گیرد می‌توان به سه محور اشاره نمود : » چهره‌ی انسانی عام داشتن بهره گیری از نماد و مشترکات ادبی، زبانی و فکری. مفهوم انقلاب بر دگرگونی تام و تمام ماهیتی خاص دلالت می‌کند. اعم از این که به صورت دفعی باشد یا تدریجی؛ قهرآمیز رخ دهد یا صلح آمیز. بنابراین تحقق انقلاب متضمّن تغییر «نظرگاه» جامعه است که به تغییری بنیادین در زندگی اجتماعی می انجامد. مروری بر همه‌ی انقلاب‌های جهان نشان می‌دهد که تمام آن‌ها بر کنار از شکل و نتیجه، در یک امر اشتراک داشته‌اند و آن تولّد دیدگاه و منظری نو در عرصه‌ی فرهنگ جامعه بوده است. (رجبی، به نقل از نام آورد،۱-۱۳۸۰ ).انقلاب اسلامی ایران گذشته از تغییر دادن نظرگاه جامعه، با توجه به دینی بودن آن و گسترش و حفظ شئون اسلامی (و مذهبی) و نیز مسایل فرهنگی، در دنیای لیبرال زمان خود، باعث تغییری بنیادین در آثار پدید آمده در زمان انقلاب و نیز آثاری که با این موضوع در سال‌های بعد از انقلاب پدید می‌آیند ایجاد می‌کند و آن، به وجود آوردن ترکیبی شایسته از وجه ملی و وجه دینی است. یعنی نمود کاملی از فرهنگ ایرانی – اسلامی.برای بررسی دقیق‌تر موضوع ادبیات انقلاب اسلامی ناگزیر از طرح چند سؤال هستیم. شاید محوری‌ترین سؤال در این زمینه این سؤال باشد که کارنامه ادبیات انقلاب اسلامی که یقینا ًهم دارای زمینه و ظرفیت بسیار بوده وهست، چگونه است؟گفتمان حاکم بر این ادبیات بنا به خصلت و محتوای جریان انقلاب که تنها در این واژه یعنی واژه انقلاب نمود کامل پیدا نمی‌کند، از چه جنسی است!؟ آیا ادبیات انقلاب فقط ادبیات مدح و ذم است یا نظریه پردازی و اندیشه سازی بر روح و فرم آن تجلی یافته است؟ آیا شعر انقلاب فلسفه و گفتمان فلسفی برآمده از ایدئولوژی اسلامی و شیعی را درونی خود کرده است یا هنوز گرفتار افت و خیر واژه و تکرار معنا است!؟ ادبیات داستانی انقلاب اسلامی تا کجا توانسته است گفتمان خلاقیت و اجرای هنری را با توجه به زبان خاص خود لبریز از اندیشه انقلاب کند و فرهنگ اندیشوی و هنری مبتنی بر آن را بنیان‌گذاری کرده و از آن عبور کند!؟و شاید ده‌ها سؤال از این دست که پاسخ گویی به آن‌ها شاید تحلیل چند وجهی از تاریخ انقلاب اسلامی، جامعه شناسی آن، جریان شناسی سیاسی و مشی سیاسی آن و… را دربگیرد. اما یقینا ًنمی‌توان با ساده‌انگاری و سهل‌انگاری با ارائه تعریف و کنش‌های ظاهری، ماجرا از را سر باز کرد و با آن به مثابه یک نوع فرمایشی و مناسبتی برخورد کرد و یا نه از زاویه مخالف و با ضعف بنیادین حاکم بر گفتمان قطب‌های درونی ادبیات انقلاب اسلامی به کوبیدن آن پرداخت و از پیش و از پس آن را به محاکمه کشید!همین است که بعد از قریب ۳۵ سال از وقوع انقلاب و حتی ۳۵ سال زندگی در فضای و عصر آن، ادبیات داستانی با ستون فقرات فکر انقلابی و نه صرفا ً لفظ انقلابی با ریشه‌های غنی فلسفی، دینی، فرهنگی و ادبی نداریم. به وضوح بگویم ما رمان شاخص انقلاب نداریم، ما ادبیات داستانی شاخص انقلاب نداریم، ما ادبیات شاخص دفاع مقدس و پایداری نداریم و…اما تعریفهای رایج! در تعریف رایج از ادبیات انقلاب شاید این تعریف که می‌گوید: ادبیات انقلاب اسلامی مجموعه? آثاری است که با حال‌و‌هوای انقلاب اسلامی و در تناسب با آرمان‌های آن، از اوایل ده? چهل تا کنون، یعنی به فراخنای نیم قرن، به وجود آمده است. گرچه باز هم این بار به قول معاصرین، امروزه ارائه تعریف از یک جریان و روند با توجه به نامحدود بودن حوزه عمل یک جریان و خط سیر آن سخت و تقریبا ً ناممکن است و همچنین با توجه به این نکته که تعریفات در فضای علوم انسانی معمولاً فاقد دقت منطقی هستند و کمتر می‌توان در این عرصه به تعریفی جامع و مانع رسید. در این مواقع باید به تعریفات به اصطلاح »شرح‌الاسمی« بسنده کرد یا به مؤلفه‌ها و وی‍ژگی‌هایی اشاره کرد که موضوع را به طور نسبی عموم و خواص مشخص و معلوم کند.باری با بسنده کردن به این تعریف »شرح الاسمی« به سراغ مؤلفه‌های اصلی این ادبیات می‌رویم. مؤلفه‌های اصلی این ادبیات علاوه بر التزام به فرهنگ اسلامی، نوعی روح حماسی و عدالت‌خواهی و اعتراض به ناهنجاری‌های سیاسی و اجتماعی است. می‌گویند ادبیات انقلاب به شکل و قالب خاصی وابسته نیست و در قالب‌های ادبی مختلف شکل گرفته و می‌تواند به وجود بیاید، اما بیشتر در پی به‌روز کردن و احیای قالب‌های کهن است. ادبیات انقلاب اسلامی مدعی است که بر اساس ارتباطی زاینده و پویا بین گذشته و امروز شکل گرفته است. اگر تمامی آنچه که از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های ادبیات انقلاب اسلامی گفته شد را بپذیریم، این مؤلفه‌ها در کنار شرط ادبیت و واجد ارزش ادبی بودن، قابل طرح است. طبعاً نوشته‌هایی هم که فاقد این ویژگی اساسی باشند، از دایر? بحث خارج‌اند. دوباره اگر تمام مؤلفه‌ها و ویژگی‌هایی که برشمردیم را مطلق فرض نکنیم می‌توان به مصادیقی از ادبیات انقلاب نیز اشاره کرد که احیاناً‌ هم? مشخصه‌ها و مؤلفه‌های گفته‌شده را هم‌زمان در خود نداشته باشد. ادبیات انقلاب اسلامی امروزه چه بخواهیم و چه نخواهیم واقعیتی انکارناپذیر است و خوانندگان و مخاطبان و شاعران و نویسندگان خود را هم دارد و پاره‌ای از آثار پدید آمده در این حوزه را نیز می‌توان در زمره آثار قابل تأمل روزگار معاصر دانست که در شمارگان گسترده و چاپ‌های متعدد منتشر می‌شوند. با این همه اصل موضوع آنجا است که ادبیات انقلاب هنوز دارای شاخصه و معیار ادبی و نظری خاص خود نیست. این ادبیات بیشتر با موضوع و معنا سر و کار دارد تا روش و جریان! این هم از ضعف بنیادین قطب‌های داخلی و به اصطلاح جریان سازان آن است والا انقلاب اسلامی هم گفتمان ریشه دارای با تاریخ دارد، هم اندیشه بارور فلسفی، حکمی و هستی شناسانه نسبت به انسان و جهان پیرامون او دارد، هم از سرچشمه غنی دینی قرآنی و شیعی سیراب می‌شود و هم در دوران معاصر ظرفیت و تجربیاتی نظیر ۸ سال دفاع مقدس و… را با خود همراه دارد. با این اوصاف باز هم باید انگشت به دهان بگزیم و تآسف نداشتن رمان شاخص و معیار انقلاب و یا شعر و ادبیات کودک و… آن را بخوریم. والسلام!

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۹:۴۲ ق.ظ

دیدگاه


پنج + 7 =