به مناسبت اختتاميه نخستين جايزه ادبي اروميه
اختتامیه ادبیات داستانی ارومیه یا افتتاحیه آن !
علی رزمآرای
اشاره: پیش از این در روزنامه آراز آذربایجان موضوعیت ادبیات ارومیه در چهارچوب ژورنالیستی و به عنوان یکی از مهمترین ابعاد توسعه فرهنگی و انسانی، از سوی نویسنده این نوشتار مورد چند و چون و واکاوی قرار گرفته است.
نویسنده این نوشتار در نوشتارهای متعدد پیشین خود تحت عناوین جمع اندیشیهای ادبی و هنری، هویت ادبیات داستانی ارومیه، تاریخ ادبیات آذربایجان و… از دیدگاههای مختلف به موضوع ادبیات شهر ارومیه و استان آذربایجان_غربی پرداخته شده است. در این سلسله نوشتارهای مقاله گونه سعی مولف بیشتر در کشف بزنگاههای تاریخی به عنوان سکوی پرتاب و پیشینه محکم جریانهای فعلی و جریان مندی آنها، معرفی آبشخورهای مختلف اجتماعی و فرهنگی ادبیات خاص ارومیه در چهار چوب زبان ترکی آذربایجانی، شناسایی وجود و مسیر انواع ادبی در شهر ارومیه و استان از ادبیات کودک تا طنز خاص ادبیات ارومیه (نظم و نثر) و ادبیات دفاع مقدس و… بوده است.
یکی از مهمترین جلوههای مورد تاکید در نوشتارهای پیشین جمع اندیشی و مسیر فکری ادبیات در جامعه فرهنگی شهر ارومیه بوده است. به عبارتی کشف و شناخت علل عدم جریان سازی و جریان مداری در ادبیات ارومیه و استان از منظرهای مختلف.
همچنانی که در نوشتارهای مذکور و به شکلی گذرا ولی تفضیلی به علل این عدم جریان سازی در ادبیات اشارتی از سوی مولف شده است، در نوشتار حاضر نیز به چند مولفه مهم و دخیل در این امر اشاره میشود.
*مطبوعات و ادبیات: یکی از مهمترین مولفهها در زمینه عدم جریان سازی ادبی در ارومیه و نبود سویههای اندیشوی و فکری در آن از خلاء و نبود مطبوعات تخصصی و ویژه ادبی سرچشمه میگیرد. این امر در خصوص دیگر ابعاد تخصصی مطبوعات در ارومیه به مراتب شکلی آزار دهندهتر دارد به نحوی که مطبوعات ارومیه بیشتر محمل و واسطه اطلاع رسانی هستند تا محل و منبع تولید اندیشه و فکر و یا احیانا ً پالایشگاه فرهنگی آن! این امر در خصوص جمعهای ادبی فعل حاضر ارومیه نیز صادق است، به نحوی که محافل و جمعهای شناخته شده ادبی در ارومیه اعم از جلسات هفتگی حوزه هنری آن با برنامههای تمام روز هفته، جلسات نیم بند اداره ارشاد و جلسات نیمه رسمی و کمتر شناخته شده آن هیچ کدام حتی گاهنامه خاص خود را نداشته و در مسیر حیات آنها در این زمینه، هیچ گونه فعالیت مطبوعاتی و ژورنالیستی انجام نمیگیرد.
به هر حال مطبوعات و نشریات مهمترین رکن ارتباط و اثرگذاری با کالبد و بدنه اصلی جامعه هستند، به ویژه در جامعه شهری ارومیه با تکثر فرهنگی و خواص سنتی که صورت بندی اصلی این شهر در زمان حاضر را تشکیل میدهد.
*جمع اندیشی و فرد اندیشی: یکی از مهمترین آفات جلسات ادبی حال حاضر در ارومیه آفت فرد اندیشی و حاکمیت سلیقه از نوع کج آن است. میتوان ارومیه را به لحاظ فرهنگی شهری بسته به شمار آورد. این انسداد فرهنگی از نوع مردمی است و حاصل عدم توسعه انسانی و سرمایه گذاریهای فکری و فرهنگی از سوی مدیریت کلان کشوری و میانی در استان بوده است. ادیب و فرهیخته در ارومیه شانی هم طراز با یک شاعر معمولی پایتخت نشین ندارد، شاعر پایتخت نشینی که روزانه اشعار و نام آثار منتشر شدهاش در این شهر ورد زبان جوانان ادب دوست و هنرمند آن است. شاعر پایتخت نشین باز محلی مشخص و آبرومند برای خواب ابدی خود سراغ دارد ولی شاعر فرهیخته و نویسنده خلاق ارموی دوران زندگی خود را در گیرودار اثبات وجود هنری و ادبی خود سپری میکند و وقتی چشم برهم گذاشت نه زندهاش شان داشته و نه اینک مردهاش!
در چنین احوالی شاعر و نویسنده فرهیخته ارموی هنوز از تشویق شدن در جلسات مختلف ادبی شهر خود و خواندن شعری، اثری و بعد هم شاید تقدیری اگر قسمت را تقدیر بود و…رفع عطش نکرده و دست و پا گم میکند…
تا از او در مطبوعهای چند کلام طرح سخن میشود و تعریف، خود را فاتح قلل مرتفع ادبیات میداند و دارنده هر گونه حق وتوی غیرادبی … و دیگر محال است که فرصت به انتقاد ادبی منصفانه از ایشان دست یابد والا ایشان فتوای ارتداد ادبی افراد منتقد را صادر خواهند کرد و…
جوانان نیز در این ورطه فقط زیر پا له شدن و گوشهای کز کردن و تجربه را تجربه کردن به خود میبیند و اگر دست بر قضا در آینده نه چندان دور جامه فرهیختگی به تن کردند عینا ً به روش فوقالذکر در بالا عمل خواهند کرد و… از استثنائات واقعا ً فرهیخته در بین جوانان و بزرگان در ادبیات شهر ارومیه در میگذریم و همین اشارات در این زمینه کافی است.
نکته دیگر اینکه فضای بسته فرهنگی ارومیه راه را برای بیشتر جوانان فعال در زمینه ادبیات باز گذارده تا شاهد کوچ آنان به پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ کشور و در مواردی خارج از کشور باشیم.
*جشنوارههای ادبی و هنری: شاید بتوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد توازن فرهنگی و هنری در نقاط مختلف کشور را برگزاری جشنوارهها، همایشها و هم اندیشیهای مختلف دانست. این امر از چند منظر میتواند بر چرخه فعالیتهای فرهنگی یک شهر و یک منطقه نظیر ارومیه و استان آذربایجان غربی تاثیر گذار باشد.
برای مثال نحوه برگزاری اولین جشنواره جایزه ادبی ارومیه در این شهر؛ که برگزاری این جشنواره در استان آذربایجان غربی و مرکز آن شهر ارومیه، علاوه بر اینکه میتواند مدیریت استانی آن را در کل به چالش بکشد، می¬تواند مدیریت فرهنگی آن را نیز به شکل اخص به چالش کشیده و حتی آن را آسیب شناسی نموده و از ضعفهای آن پرده بردارد. گو اینکه متولی برگزاری اینگونه جشنوارهها همیشه سعی خواهد داشت که در برگزاری چنین همایشهای بزرگی، سنگ تمام گذاشته و حداقل در حد و اندازههای این همایشها از خود رفع ضعف و کمبود نماید.
برگزاری این نوع همایشها و جشنواره در استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه میتواند پیرامون ظرفیتهای مختلف ادبی هنری، شناخت فکری و انسانی از محیط زندگی خود، عقلانیت اجتماعی و انسانی و حتی ارتقاء فرهنگی از سطح کنونی به سطوح فراتر و از دیگر سو فرصت مطالعه دیگر فرهنگها و خرده فرهنگها را به دست دهد. (همه این موارد در چهار چوب موضوعات ارائه شده در فراخوان دهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره از قبیل: اخلاق در خانواده، فرهنگ و تمدن، دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و… قابل مطالعه است)
این جشنوارهها محل نمود و نتیجه نهایی سرمایه گذاریهای مختلف فرهنگی و اجتماعی در خصوص اهالی یک شهر و علی خصوص جوانان آن است که در صورت حصول نتیجه نهایی فارغ از موضوع میزبانی، تا حدودی میتواند توان و ظرفیتهای ادبی و هنری و نحوه مدیریت فرهنگی آن را مورد ارزیابی و ارزش یابی قرار دهد. این نوشتار سعی داشت یادآوری کند که ارومیه هنوز تشنه شناخته شدن و تثبیت شده از نظر فرهنگی است.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۴:۴۵ ق.ظ