احساس مسئولیت الهی در فرهنگ بسیجی
ابوالفضل هاشم زاده
گروه فرهنگی:پایهی فکری بسیج مسئولیت الهی است. نه فقط مسئولیت در برابر خود و در برابر خانوادهی خود و نزدیکان خود، بلکه مسئولیت در قبال حوادث زندگی؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غیر مسلمان.
در این نگاه انسان بسیجی موجود صاحب اختیاری است که در مسیر زندگی خود با دغدغهمندی و پذیرش مسئولیتها و قرار گرفتن در آزمونها و امتحان آبدیده میشود و اوج میگیرد. نقطهی مقابل این تفکر نیز به تعبیر رهبری حالت احساس بیمسئولیتی، “ولش کن” “برو خوش باش”، “به خودت بپرداز” و دَمغنیمتی است که آدمی را به سستی و تنبلی و بیتفاوتی میکشاند.
حکیم فرزانه انقلاب اسلامی با صراحت میفرمایند: »پایهی فکری بسیج این مسئولیت الهی است که حالا عرض میکنم مبانی دینی مستحکمی دارد. نه فقط مسئولیت در برابر خود و در برابر خانوادهی خود و نزدیکان خود – که این هست – بلکه مسئولیت در قبال حوادث زندگی؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غیر مسلمان. این احساس مسئولیت فقط نسبت به انسانهای همعقیده و مسلِم و مؤمن نیست بلکه حتّی نسبت به غیر مسلمین و غیرمؤمنین هم احساس مسئولیت میکند. نقطهی مقابلِ همان دَمغنیمتی ولش کن و حالت تنبلی و حالت گریز از مسئولیت و مانند اینها است. پایهی اصلی بسیج این احساس مسئولیت است. این تفکّر مسئولیت انسان، جزو بینات اسلام است. یعنی هیچکس نمیتواند در این تردید بکند که اسلام، انسان را اینجور موجودی میداند: موجودی که مسئول است، کار از او خواسته شده است.«همانطور که در فرازهای فوق مشهود است، در این نگاه، باید برای بسیجی، سطوحی ازدغدغهها را تعریف نمود که در هر یک از آنها بسیجی احساس مسئولیت میکند. بسیج هم برای خود هم برای خانواده خود، هم برای نزدیکان و آشنایانش، هم برای جامعهش و هم برای نظام سیاسی و کشورش، و حتی برای جهان اسلام و فراتر از آن برای بشریت نیز دغدغه هایی متعالی دارد و در قبال آن احساس مسئولیت میکند. بسیجی تلاش میکند تا از دغدغههای نازل و کم بها، عبور کرده و دردهای بزرگ را در جان خود بپروراند، و با رهاشدن از تعلقات فردی خود را در خدمت ارزشها و دغدغههای اسلامی و انسانی قرار دهد.این بدان معنا نیست که بسیجی به فکر خانواده و فرزند و عیال خود نیست، بلکه بدان معنا است که دغدغههایش در حوزه دغدغهای فردی و خانوادگی خلاصه نمیشود، بلکه او افقی فراتر از آن را نیز میبیند و دلسوز جامعه و بشریت است و این درست بزرگیاست که از مکتب اهل بیت(ع) و در راس آن حضرت حسین بن علی(ع) آموخته است. همان ابرمرد تاریخ که همه خانواده و جان و مال خود را به میدان مبارزه آورد تا چراغ هدایت بشریت در افق پیش رو خاموش نگردد و سذاج منیزی یاشد برای همه آنهایی که طالب حقیقتند. بسیجی همانطور که خودسازی فردی را مهمترین دغدغه خود دارد، به تربیت فرزند و خانوادهاش نیز میاندیشد، و همزمان دغدغه اصلاح جامعه و امر به معروف دارد و در خط مقدم دفاع از انقلاب اسلامی نیز همواره حاضر است، شب را بدون دغدغه ملت مظلوم فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و افغانستان بر زمین نمیگذارد و از رنجی که مستضعفان عالم از شرق دور تا آفریقای محروم و از آنجا تا اقصا نقاط آمریکای جنوبی به واسطه استعمار جنایتکار غربی میبرند در عذاب است. و همین دردها و دغدغههای پیچ در پیچ است که از بسیجی، انسانی ممتاز و آبدیده و متفاوت ساخته است. در دنیایی که همه مکاتب و جذابیتهای دنیایی آن تو را به منفعت طلبی و خودخواهی و لذتجویی و فردگرایی لیبرالی میکشاند، بسیجی با جهان بینی متفاوتی به هستی مینگرد و سودای دیگری دارد! و به همین خاطراست که گاه در جمع اطرافیان درک نمیشود و حتی متهم نیز میگردد!
در این نگاه انسان مسئول، انسانی است که از رنجها و محرومیتها و بیعدالتیها و نابرابریها رنج میبرد و همین احساس و دغدغه اوست که وی را به وادی امر به معروف و نهی از منکر و در مرحله بالاتر به جهاد فی سبیل الله با ظالمین و زیادهخواهان عالم میکشاند. به واقع بسیاری از مفاهیم متعالی اسلام در تداوم و تعین این صفت الهی در وجود مومن است که معنا یافته و ظهور و بروز اجتماعی و سیاسی مییابد. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز به این نمونهها چنین اشاره میدارند:شما ملاحظه کنید احکام گوناگون را: مثلاً حکم امربهمعروف و نهیازمنکر. امر به معروف یعنی شما همه مسئولید که معروف را نیکی را گسترش بدهید، امر کنید به آن؛ نهی از منکر [یعنی] زشتی را، بدی را، پلشتی را نهی کنید؛ جلوی آن را بگیرید با شیوههای مختلف. معنای این چیست؟ معنای این، مسئولیت در قبال سلامت عمومی جامعه است. همه مسئولند: من مسئولم؛ شما مسئولی؛ آن یکی مسئول است. یا مسئلهی جهاد. جهاد اسلام در واقع کمک به ملّتهایی است که پشت پردهی سیاستهای استعماری و استکباری و استبدادی قرار داده شدهاند که نور اسلام به اینها نرسد؛ نور هدایت به اینها نرسد. جهاد برای دریدن این پردهها و این حجابها است؛ جهاد اسلامی این است. بحث اینکه آیا جهاد، دفاعی است یا ابتدائی است یا مانند اینها، بحثهای فرعی است؛ بحث اصلی این است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛ چرا جهاد نمیکنید، مقاتله نمیکنید، نبرد نمیکنید در راه خدا – و بلافاصله [میگوید ]- و در راه مستضعفین، برای نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیت است؛ یعنی شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدانهای خطر، برای اینکه مستضعفان را نجات بدهی؛ معنای این، همان مسئولیت است دیگر.
با این توضیحات آشکار میگردد که انسان طراز انقلاب اسلامی، آن جوان مومنی است که موتور محرک خود را روحیه دغدغهمندی و مسئولیتپذیری الهی قرار داده است که از فطرت پاک او برخاسته و وی را به میدان مبارزه کشانده است و در عرصه مجاهدت آنچنان مجهز به چراغ عقل و تدبیر و درایت و بصیرت است که راه را از بیراه تشخیص داده و در شناخت اردوگاه خودی و غیرخودی و جبهه حق و باطل دچار تردید نمیشود.امروز نظام اسلامی نیازمند تربیت چنین فرزندانی است و نهادها و دستگاههای فرهنگ ساز کشور وظیفه خطیر فرهنگ سازی در این زمینه دارند. به واقع باید خروجی مجموعههایی چون آموزش و پروش، دانشگاه و موسسات عالی، حوزههای علمیه، مراکز آموزشی فرهنگسراها، مساجد و هیئات مذهبی، و دیگر مجموعه های فرهنگی و هنری تربیت “جوان مسئول و بصیرت” باشد تا بدین شکل سلامت آینده کشور تضمین گردد.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۳ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۷:۰۹ ق.ظ