احساس تنهایی و انزوا در زندگی مشترک

احساس تنهایی و انزوا در زندگی مشترک

فریبا حسین پور
گروه خانواده وسلامت:براستی پس از ازدواج چه اتفاقی می افتد؟ چرا برخی زوجین از بودن در کنار هم احساس شادمانی دارند، اما برخی دیگر با وجود همسر، آنچنان احساس انزوا و تنهایی می_کنند که انگار اصلا ازدواجی صورت نگرفته و شخص دیگری در کنار آنان زندگی نمی کند.
چرا بعضی افراد تازه ازدواج کرده با وجود اختلافات زیاد نهایتا به تفاهم می رسند، اما زوج_هایی که روزی عاشق یکدیگر بودند و دوری از همدیگر را حتی برای یک لحظه طاقت نمی_آوردند تا این حد از یکدیگر منزجر و متنفر می شوند.
واقعیت این است که هر ازدواجی با شرایط پرتنشی مواجه و همین شرایط موجب می شود جوهره زوجین محک بخورد. سازگاری با دیگری، شروع شغل جدید، تولد اولین فرزند ارتباط با افراد جدید و بیماری یکی از زوجین نمونه هایی از این شرایط و موقعیت های تنش زاست.
نکته مهمی که در شروع ازدواج بیش از همه اهمیت دارد این است که تفاوت ها را بپذیریم و اصول ارتباطی موثر را رعایت کنیم. به دلایل زیستی و فرهنگی ما هرگز نباید انتظار داشته باشیم جنس مخالف ما را کاملا درک کند. با قدردانی و احترام به نبود شباهت های اساسی است که دوجنس مخالف می توانند همزیستی و وحدت هماهنگ و زندگی مشترک پایداری داشته باشند.
زمانی که درباره احساسات و عواطف درونی خود صداقت نداشته باشیم، روابط ما دستخوش ناملایمات روحی و اخلاقی می شود. فیلم بازی کردن، تظاهرکردن، پنهانکاری ها و حتی دروغ گفتن ها نشانه های عدم صداقت در یک زندگی زناشویی است.
جذاب ترین بخش از وجود زنان و مردان را فکر و ذهنیت آنها تشکیل می دهد. پس سعی کنید همسرتان را عاشق تفکر و ذهنیت خود کنید و هرگز از ظاهر و اندام خود برای شیفته کردن وی استفاده نکنید؛ چراکه این امر، واهی و زودگذر است و با گذشت زمان و پیر شدن از جذابیت ها و زیبایی هایتان کم می شود. سخاوت احساسی عاطفی به این معناست که شما بدون هیچ گونه قید و شرطی آزادانه عشق، محبت و قدردانی و تشکر خود را به همسرتان ابراز کنید. البته منظور این نیست که هر پنج دقیقه یکبار قربان صدقه او بروید، بلکه باید سنجیده و مناسب سخاوت خود را نشان دهید.گفت وگو کردن یا گفت وگو نکردن، مساله این است و کلید موفقیت یا شکست در ازدواج همین جاست.
تجربه مشاوران خانواده نشان می دهد ۵۰ درصد زوج هایی که برای درخواست کمک می_آیند، مشکل اصلی شان را عدم ارتباط و گفت وگو با همسر خود می دانند.
وقتی پس از ازدواج ما ارتباط برقرار نمی کنیم جریان زندگی را بند و مرداب راکدی از احساس ترحم به حال خود به وجود می آوریم. ما احساس تنهایی می کنیم، زیرا تنها هستیم. ما همسرمان را کنار گذاشته ایم و از زندگی با هم سر باز می زنیم. شاید هنوز با هم در یک خانه زندگی می کنیم، اما به صورت دو انسان تنها زندگی می کنیم، نه یک زوج واحد.
خیلی ها در زندگی مشترکشان تنها و بی ارتباط هستند و این تنها بودن اصلا خوب نیست.نداشتن عزت نفس یکی از بزرگ ترین موانع ارتباط پس از ازدواج است. خیلی از ما بنا به دلایلی با احساس بی کفایتی بزرگ شده ایم. مدام به شکست هایمان فکر می کنیم و موفقیت هایمان را بسختی به یاد می آوریم، در برخورد با هر کس احساس خطر می کنیم.
بنابراین وقتی ازدواج می کنیم از ترس طرد شدن یا شکست خوردن عقایدمان را مطرح نمی_کنیم غافل از این که نداشتن اعتماد به نفس بیش از هر عامل دیگری عوارض اختلال روانی را ایجاد می کند و یکی از مهم ترین عوامل افسردگی در زنان است.
خیلی از زن و شوهر ها به خاطر این که همسرشان را نرنجانند از ابراز عقیده شان خودداری می کنند. آنها فکر می کنند اگر صادق باشند، همسرشان ناراحت می شود. با این کار ما به یکدیگر مثلا مهربانی می کنیم. انگار که بچه هستیم. خودخواهی در زندگی زناشویی یکی از موانع ارتباط و وحدت همسران است.
ما ذاتا تمایل داریم به جهت مخالف برویم »نظر من همیشه درسته، فکر نمی کنی نظر تو اشتباهه«. نقطه مقابل خودخواهی، عشق ایثارگرانه است که بزرگ ترین هدیه است که می_توانیم به همسرمان بدهیم، اما تا زمانی که دست از خودخواهی مان بر نداریم این کار غیرممکن است: مسلما خشم و عصبانیت مانعی بر سر راه ارتباط است. وقتی کسی عصبانی است برقراری ارتباط با او اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است. خشم اگر درست کنترل شود می_تواند حوزه ای از رابطه تان را که محتاج توجه است، آشکار کند. اگر در رابطه تان یکدفعه دچار خشم شدید یا احساس کردید همسرتان از کوره در رفته، وقتی آرام شدید برگردید و دوباره درباره مشکل مورد بحث با همسرتان گفت وگو کنید. اگر بگذارید خشم شما را کنترل کند باعث جدایی_تان می شود نه یکی شدن. خشم همیشه آدم ها را از هم جدا می کند، اما مهار خشم می_تواند شما را به هم نزدیک کند.
معمولا یکی از مشکلات زوج ها که بعد از ازدواج بیشتر متوجه آن می شوند این است که یکی از آنها از حرف زدن خودداری می کند و اغلب این مردان هستند که ساکت و خاموشند. همه ما در شخصیت مان نقاط قوت و ضعفی داریم، شاید بنا به دلایلی در دوران کودکی مان گوشه گیر و درونگرا شده ایم، اما این به آن معنا نیست که نمی توانیم یاد بگیریم درباره مسائل و تجارب مان با همسرمان صحبت کنیم تا لذت یکی بودن را تجربه کنیم.
حرف زدن را می توانیم از مسائلی که در طول روز برایمان اتفاق افتاده شروع کنیم یا اگر قضیه ای در گذشته اتفاق افتاده و شما هنوز به خاطر آن ناراحت هستید سر صحبت را باز کنید و به همسرتان فرصت اصلاح بدهید. اگر نمی توانید مشکلتان را با کلام بگویید می توانید آن را در نامه_ای بنویسید و از همسرتان بخواهید آن را در حضور شما بخواند. به هر حال باید درباره مسائل صحبت کنید چرا که تا وقتی ارتباط برقرار نکنید همسرتان ابدا نمی فهمد شما مثلا از آن اتفاقی که افتاده هنوز ناراحتید یا نمی تواند درک کند خواسته تان چیست. مطمئن باشید زندگی زناشویی ارزش تغییر دارد.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۴:۲۸ ق.ظ

دیدگاه


8 − شش =