ابزارشناسی توسعه فرهنگی یا توسعه فرهنگی به مثابه یک ابزار…!

ابزارشناسی توسعه فرهنگی یا  توسعه فرهنگی به مثابه یک ابزار…!

علی رزم‌آرای
اشاره: تاکنون در شماره‌های گذشته روزنامه آرازآذربایجان تحت عناوین توسعه و فرهنگ و تداوم فرهنگی شخصیت انسانی و شخصیت فرهنگی و… چندین نوشتار توسط نگارنده به قلم سپرده شده‌ است. نگارنده در چهارچوب نوشتارهای یاد شده، به اجزای مهمی از مجموعه فرایند‌های توسعه فرهنگی و گذار از توسعه انسانی به آن و لوازم کارکردی و زمینه¬های تاریخی آن و… اشاره کرده و شرحی نیز بر برخی از این اجزا آورده ‌بود. اینک در ادامه این سلسله از نوشتار‌های مقاله گونه به ابعاد اثرگذار و دخیل در ایجاد جریان توسعه فرهنگی و ره آورد‌های توأمان آن با جریان توسعه اقتصادی می‌پردازیم.توسعه فرهنگی فرایندی است منوط به توسعه انسانی. به عبارتی انسان به عنوان محور توسعه و عامل به آن و از سویی متغیر و متآثر از آن، نخستین عنصر و رکن توسعه است. توسعه، ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و انسانی‌تر معنا شده است. زمانی که فرهنگ یک جامعه پذیرای توسعه نباشد تحول در فرهنگ می‌تواند مقدمه¬ای برای توسعه در ابعاد گوناگون آن باشد. توسعه اصولا شامل تغییرات بنیادی در ساختار سازمان‌ها، جوامع و مدیریت‌ها است. به همان نحو تغییرات در دیدگاه مردم و سنت‌ها و عقاید نیز هست. پس تحول در فرهنگ خود می‌تواند مقدمه‌ای برای توسعه در ابعاد گوناگون باشد آن هم زمانی که فرهنگ یک جامعه خود سترون از ایجاد توسعه است؛ یعنی ابتدا باید شعور و فرهنگ توسعه را در مردمان یک جامعه که در آن رغبت و میلی برای تحول و توسعه نیست، ایجاد کرد.
سپس روحیه تغییر و تحول موتور محرکه آن جامعه و مردمانش خواهد شد برای اصل توسعه فرهنگی و این خود مکانیسم توسعه انسانی است. در جامعه ایران و به ویژه جامعه شهری ارومیه و منطقه تآثیر آن یعنی آذربایجان غربی پتانسیل تحول و حرکت در جریان سازی فرهنگی به شکل بالقوه وجود دارد. این مولا علی است که در نهج‌البلاغه، انسان را به زمان‌مند بودن می‌خواند: فرزند زمان خود باشید. مناسبات فرهنگی و تاریخی در آذربایجان غربی (و در کل منطقه آذربایجان) که خود حاوی باشکوه‌ترین و متعالی‌ترین شروح از تعالی انسان و توسعه معنوی و مادی او را عرضه می‌کند. فرهنگ حماسی و حق جویانه زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی، زوایای مختلف فرهنگ فولکلوریک آن که انسان را به معیار‌مند بودن دعوت می‌کند و هزاران نکته و گوشه دیگر؛ اما بالفعل کردن این پتانسیل¬ها نیازمند مطالعه و تحقیق در وضعیت کنونی کلانشهرارومیه و یا استان است. شرایط فرهنگی اکنون کلانشهرارومیه چگونه است؟ امکانات کجاست و عملکردهای عینی و مشخص به چه نحو است؟ خلاء و نداشته‌ها چه هستند و انتظارات از چه جنسی؟ برای پاسخ‌گویی به این سؤالات و شرح آن‌ها نیازاست که مقدمتا ً به چند عنوان اشاره شود:سطح سواد و آگاهی عمومی در جامعه شهری ارومیه، تکنولوژی و فرایند صنعتی و به روز شدن فنون و امکانات فنی، شناخت و رشد گردشگری و توریسم به عنوان اولین عامل و حامل نشانه‌های فرهنگی و طرح آن‌ها در بطن یکدیگر، مطبوعات و اطلاعات عمومی، کاربردی کردن روزمره اجزای زندگی و کار، سیاست‌های مشخص و شفاف فرهنگی براساس شرایط بومی و اجتماع منطقه‌ای و فرهنگ یا فرهنگ‌های غالب. از همین‌جاست که می‌توان اذعان کرد که توسعه فرهنگی منجر به خودباوری یک جامعه می‌شود و این مسئله خود در شکل‌گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی را ایفاء می‌کند. توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش‌های محلی و بومی، باید بتواند از طریق برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد یک جامعه شهری نظیر ارومیه پاسخ دهد.
حال ببینیم که چه اجزایی تعاملات فرهنگی مبتنی بر پویایی انسانی را برای شناخت جمعی و فردی خود، در جهت برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و اجتماعی می‌سازد.
اگر ۱۲ شاخصه توسعه فرهنگی که در نوشتارهای پیشین مورد مطالعه قرار گرفت را در نظر بگیریم اولویت‌ به سه مورد عمده باز می‌گردد که در همه ۱۲ مورد یاد شده (خبرگزاری‌، مراکز فرهنگی سینما، کتاب‌فروشی لیتوگرافیچاپخانه، صحافی، موسسه نشر، تعداد دفاتر مطبوعاتی، نشریه، کتاب موجود) مشترک هستند.
تکنولوژی و امکانات فنی به روز: استان آذربایجان غربی با بیش از ۶۰ نشریه از انواع هفته‌نامه و ماهنامه تا روزنامه و دوهفته‌نامه و… از خلاء یک چاپخانه فنی به روز رنج می‌برد. به طوری که حتی دفاتر انتشاراتی و ناشرین بیشتر مباشر نشراند تا ناشر و اغلب آثار آن‌ها در تهران و تبریز چاپ و منتشر می‌شود. این در حالی است مطبوعات استان و ناشرین آن هنوز با ابتدایی‌ترین مشکلات و معضلات چاپ، نشر و حتی توزیع دست‌به‌گریبان بوده و دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
فضاها و عملکردهای فرهنگی: از یک سو فضاها و عملکردهای موجود فرهنگی در استان یا فرسوده‌اند و یا در معرض تغییر کاربری یا خالی و معطل‌اند و مواردی نیز در جریان روز فعالیت‌های فرهنگی قرار نداشته و یا موردی و حسب امور جاری عمل کرده و دغدغه برنامه‌های بلندمدت را ندارند.
در این میان خلاء و نبود سیاست‌های مدون و شفاف فرهنگی که بر مبنای شاخصه‌های بومی و محلی تعریف شده و عمل کند خالی است و اگر موردی هم باشد به صلاحدید مرکز کشور و پایتخت انجام شده و می‌شود.
برای مثال تقریبا ً در اغلب مراکز استان از کلانشهر تا بزرگ شهر سازمان فرهنگی و هنری شهرداری این مراکز به شکلی موجودیت داشته و در حال فعالیت است.
فعالیت این سازمان در جنب برنامه‌های عمرانی و شهری که نیازمند فرهنگ‌سازی است انجام گرفته و عموم مردم این مراکز را برای انجام تغییرات رفتاری و حتی سنتی آماده کرده و یا در جهت آشنایی با تاسیسات به روز و امکانات جدید شهری و استفاده و نگهداری از آن‌ها و تبلیغ برای اطلاع‌رسانی عموم مردم عمل می‌کند. . در حالی که شهرداری کلانشهر ارومیه درگیر انتصابات و تغییرات داخلی خود است و هنوز بر نمی‌آید که از این هیزم برای مردم شهر آتشی روشن شود.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۴ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۵:۵۸ ق.ظ

دیدگاه


− شش = 3