مرحوم باوندپور:

آینه تمام نمای امر به معروف و نهی از منکر

آینه تمام نمای امر به معروف و نهی از منکر

تهیه و تنظیم: علی رزم‌آرای
کسانی که برای کوهنوردی به کوه چهل مر شهیدان و سایر ارتفاعات استان آذربایجان¬غربی می¬روند با نام مرحوم باوندپور آشنایی دارند. مرحوم محمدرضا باوندپور در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۲ شمسی، در محله پنجراه و کوچه سیمیار ارومیه دیده به جهان گشود. پدرش غلامرضا، نظامی بازنشسته و مادرش ماه پاره¬خانه¬دار بودند. مرحوم باوند پور با دیپلم رشته عمران روستایی از هنرستان کشاورزی (شهید بهشتی) ارومیه فارغ¬التحصیل شد و بعد از قبولی او در کنکور به علت مشکلات خانواده فرصتی برای ادامه تحصیل نیافت. او از سال ۱۳۴۸ در ۱۶سالگی به ورزش کشتی روی آورد. یک سال قبل از آن در رشته وزنه برداری فعالیت کرده بود. پهلوان محمد پس از استخدام در آموزش و پرورش با کسوت معلمی آموزه¬های دایره غیرت را تا پهناورترین دشت¬های استان و کشورش پرواز داد و با ورود به عرصه کوهنوردی مسیر اثرگذارتری در جهت ارتباط خود با نسل جدید گشود. او از جمله راهنمایان مسلط کوه چهل مر شهیدان است که لوح یادبودی نیز به اسم و رسم او نیز برفراز قله آن قراردارد. باور توانمند مرحوم باوند پور در سال ۱۳۷۴ با نارسایی قلبی قدری از پریدن ایستاد. او تا آخر عمرپربرکتش همچنان در روستای بند با کوهساران همسایگی کرد و از همان دامنه سبز طبیعت و در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱۷به وادی آخرت راه یافت و یاد خود را در دل ها باقی گذاشت.
*برمرکب ورزش:
-۱۳۴۸، مقام اول کشتی استان (وزن ۷۵ کیلو) – مهاباد
-۱۳۵۲، مقام اول کشتی پهلوانی استان – میاندوآب
-۱۳۵۲، مقام اول کشتی آموزشگاهی استان – ارومیه
-۱۳۵۲، مقام سوم کشتی آموزشگاهی کشور (۷۰ کیلو) مشهد
-۱۳۵۲، دریافت لوح سپاس از فدراسیون کشتی کشور- بابل
-۱۳۵۳، مقام دوم کشتی کشور (وزن ۷۰ کیلو) – اصفهان
-۱۳۵۳، مقام اول کشتی استان (۷۴ کیلو)- ارومیه
-۱۳۵۴، مقام اول کشتی استان (۷۴ کیلو)- ارومیه
-۱۳۵۵، مقام اول کشتی استان (۷۴ کیلو) – ارومیه
-۱۳۵۵، مقام اول کشتی استان (۷۴ کیلو) ارومیه
*برفراز ارتفاعات:۱-۱۳۷۰ مربی¬موفق¬ درتشکیل ¬¬انجمن¬کوهنوردی آموزش و پرورش ناحیه¬ یک ارومیه
۲ -۱۳۷۲ مربی موفق تربیت بدنی – ناحیه یک ارومیه
۳- ۱۳۷۴ مربی ممتاز- ناحیه یک ارومیه
۴-۱۳۷۵ مربی موفق تربیت بدنی استان – سازمان¬آموزش و پرورش استان
۵-۱۳۷۵ مربی موفق مسابقات آموزشگاهی استان–سازمان¬آموزش ¬و پرورش استان
۶-۱۳۷۷ مربی ممتاز تربیت بدنی – آموزش و پرورش سیلوانا
۷-۱۳۷۹ مربی¬موفق درفعالیت¬های نماز استان – سازمان آموزش و پرورش استان
۸-۱۳۷۹ مربی و عضو موفق انجمن اولیاء و مربیان – آموزش و پرورش سیلوانا
*مختصری از خودتان جهت معرفی و نوع ارتباطتان با مرحوم باوندپور: اینجانب علیرضا رضایی فرهنگی بازنشسته (برابر رشته تحصیلیم، ادبیات فارسی تدریس می¬کردم) به لحاظ اینکه بنده نیز کم و بیش فعالیت سیاسی- مذهبی در راستای مرجعیت و ولایت داشتم و مرحوم باوندپور از بزرگان و پیشگامان این مسیر پرمشقّت انقلاب و مبارزه با خفقان رژیم شاهنشاهی بودند فلذا در سال¬های ۵۶-۱۳۵۵ با ایشان آشنا بودم و از سال ۱۳۶۰ به بعد هم که قرابت و خویشی حاصل شد و بنده داماد آن خانواده¬ی محترم شدم و از نزدیک شاهد زندگی ساده و در عین حال باشکوه و عزتمند ایشان بودم. (چون غرض از انجام این مصاحبه و فعالیت¬هایی از این قبیل برای روشن شدن زوایایی از شخصیت ایشان است؛ امیدوارم، خودم را عرض می¬کنم البته، که نیت قربه الی ا… داشته باشیم و هر لحظه ودر اداء هر جمله در پیشگاه خدا بودن را احساس کنیم تا انشاء ا… روح ایشان از ما راضی باشد).
* تشریح ابعاد شخصیتی پهلوان محمد: از عنایات حق تعالی بر او اینکه تا خود را شناخت، خود را در مسجد یافت. مواجه با روحانی جلیل¬القدری که ارشادات آن روحانی کامل عالم عادل، هسته¬ی اصلی شخصیت، روح و روان او را پایه ریزی کرد و بنیان نهاد. آن عالم بزرگوار مرحوم حجت الاسلام شرقی(رحمه ا…) بود که وقتی فعالیتش را از مسجد شیرلو(۱۴ معصوم) به مسجد دادخواه منتقل نمود؛ استاد باوندپوز نیز با جمع دوستانش مسجد دادخواه را کانون فعالیت¬هایش قرار داد. خاطراتی که همسایگان و بخصوص خواهرانش از دوران نوجوانیش نقل می کنند حاکی از آنست که این مساجد با آن روحانیش تا چه اندازه او را با شرع، عرف، مسائل اجتماعی و با قوانین و حقوق اجتماعی آشنا نموده و تا چه حد او را به راه خدا و پیامبر(ص) و ائمه¬معصومین(س) رهنمون گشته و چه شور و اشتیاقی در جان و دل او در پیروی از شریعت حضرت ختمی مرتبت(ص) ایجاد نموده است که او را قبل از ورود به اجتماع و حضور در مجامع، در افق انسانیت متعهد و مسئول قرار داده بود که وقتی بعنوان عضوی فعال به جامعه گام نهاد با بصیرت و آگاهی تمام مرجع تقلیدش و شیوه زندگیش را انتخاب نموده بود. یک زندگی ساده، بدون ریخت و پاش و اسراف ولی از نظر معنوی والا و باشکوه. یک زندگی که در آن دستورات وفرامین الهی و رسولش(ص) و ائمه-معصومین(س) نصب¬العین همه است و ملاک و معیار. انجام فرائض و عبادات در اول وقت و با خلوص نیت. آنچه خداوند نهی فرموده حق ورود به این زندگی باشکوهش را نداشت، مثلاً کسی جرات نداشت پیش او از دیگری عیب¬جویی یا غیبت نماید یا کس دیگری را مسخره نماید و از این قبیل…. در این زندگی انتخاب شده¬ی با بصیرت، راحتی و رفاه و آسایش دیگران همواره بر راحتی و رفاه خودش، ترجیح داشت. همین اصل( که همگان این اصل را به نام »ایثار« می¬شناسیم و معنی می¬کنیم) در تمام فعالیت¬هالیش در جزء جزء زندگیش، در تمام عمل هاو عکس العمل هایش آشکار و عیان است. در بروز وقوع انقلاب اسلامی که در سال ۱۳۵۶ به راهپیمایی و غیره وسعت یافت و علنی شد و نیز پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۹ که جنگ تحمیلی حزب بعثت عراق شروع شد، او بی درنگ با تمامی استعداد و ظرفیتش در این دو واقعه¬ی عظیم و سرنوشت ساز وارد شد و با استقامت هر چه تمامتر مستمراً انجام وظیفه و اداء تکلیف کرد. در راستای همین اصل ترجیح دادن راحتی و رفاه و آسایش دیگران بر خود بود. دیگر بعد شخصیتی وی، شجاعتش بود. حقیقتاً شجاع بود؛ هم در مفهومی که امی¬المومنین علیه-السلام فرموده که: اَشجعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هواهُ، شجاعترین مردم کسی است که بر هوای هوس خود غلبه کند. از این فرموده¬ی حضرت تا جوانمردی¬هایش در استیفای حق دیگران، شجاعتش را نشان داده بود.
* ریشه¬یابی فعالیت¬های پهلوان پیش و پس از انقلاب و سال¬های انقلاب تا لحظه فوت:بنده از ۱۶ سالگی در اجتماع بودم و نسبتاً فعال. در این ۴۰ سال گذشته اشخاص فعال و مؤثر جامعه را اعم از انقلابی و غیره چه در سطح شهر و استان و کشور اغلب دیده یا در موردشان شنیده یا شخصاً در موردشان مطالعه کرده و کم و بیش می¬شناسم. بر مبنای همین شناخت عرض می-کنم. بنده هیچکس را ندیدم و نشناختم که به اندازه¬ی استاد باوندپور(آمشمّد) فریضه¬ی امر به معروف و نهی از منکر را به راحتی فریضه¬ی نماز و روزه انجام دهد. ما نماز را با خیال راحت بجای می-آوریم چرا که بعد از نیت با تکبیره¬الاحرام در حال قیام شروع و با ذکر اذکار نماز، و با انجام رکوع و سجود ادامه می¬یابد و با السلام¬علیکم و رحمه ا… و برکاته تمام می¬شود و هر کس بپرسد، پاسخ می¬دهیم که نمازم را خواندم. چون نماز آغاز و انجامش و ذکر اذکارش بیان شده و فرمش مشخص است با خیال راحت انجامش می¬دهیم؛ روزه و زکات و حج و سایر فروعات دین نیز همینطور است. اما امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز و روزه آغاز و انجامش و فرمش بیان و مشخص نیست لذا انجامش از عهده¬ی هر کسی بر نمی¬آید. تنها فردی که بنده در طول زندگیم دیدم و شناختم که امر به معروف و نهی از منکر را مثل نماز و روزه بجای می¬آورد و خیالش راحت است که فریضه¬ای از فروع دین را اداء نموده است؛ استاد باوندپور است.استاد باوندپوروقتی خلافی یا منکری از کسی می دید مثل نماز گزاری که صدای اذان را شنیده باشد، دست به کار امر به معروف می شد.بنده خودم مواردی از امر به معروف و نهی از منکر او را در ادارات، در کوهنوردی¬ها، در بین فامیل و بستگان، در دید و بازدیدها، در مراسم و گردهمایی¬ها، با افراد ناآشنا در خیابان و محله و در تفرجگاه¬ها (مثل بند و دره شهدا در ایام تعطیلی هفته) در اتوبوس (در سفرهای بین شهری) در اتوبوس¬های درون شهری، در بازار، در مدرسه با معلم¬ها و با دانش¬آموزان، موارد متعددی از امر به معروف و نهی از منکرش را بعینه دیدم. بعلاوه در کتاب (پهلوان محمد) که از ۳۸ خاطره به نقل از دوستانش گردآوری و تالیف شده ۲۳ خاطره اش مربوط به امر به معروف و نهی از منکرهای زبانی و عملی ایشان است. این حجم سنگین امر به معروف و نهی از منکرهای او که سخت-ترین و پیچیده¬ترین فریضه در بین فرائض دینی است و از طرفی ارزش عبادت امر به معروف و نهی از منکر برابر بیانات نورانی قرآن و همچنین حدیث مشهور پیامبر(ص) که فرمود: تمامی عبادت¬ها در برابر امر به معروف و نهی از منکر، یک قطره هستند در برابر دریا. نیز فرمایش حضرت ابا عبدا… الحسین(ع) که من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده¬ام. انسان را ناخودآگاه به این فکر وا می¬دارد که نکند استاد باوندپور برای این توفیقش که به راحتی نماز خواندن، امر به معروف می¬کرد و نهی از منکر؛ حساب شده و دقیق برنامه¬ریزی کرده و توفیقات الهی شامل حالش شده تا توانسته، این ده ویژگی را که او را قادر بر انجام راحت امر به معروف نموده؛ کسب کند. بهر حال، استاد خودش را در مکتب انسان ساز قرآن و حضرت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) و در بوران حوادث اجتماعی خود را ساخته و پرداخته و وجودش را آماده¬ی انجام این فریضه¬ی الهی کرده بود و چون ویژگی¬های لازم برای امر به معروف و نهی از منکر را بدست آورده بود با اعتماد کامل و اطمینان خاطر از اینکه موفق خواهد شد و نتیجه-ی مطلوب و رضایت الهی را کسب خواهد کرد، به این مهم، مبادرت می¬ورزید. اهم ویژگی¬های استاد به قرار ذیل است:
۱- اعتقاد: عین نماز برای خدا و با احساس «در حضور خدا بودن» امر به معروف و نهی از منکر می¬نمود و اگر غیر از این باشد مثلاً برای خودنمایی و تفاخر و غیره قطعاً قضیه برعکس می¬شد و نتیجه نمی¬داد.
۲- پایبند به اعتقادش بود: خودش در زندگی خود اولاً پاک بود و اهل عمل ثانیاً در رفتارهایش کم اشتباه یا کلاً بی¬اشتباه بود.
۳- ارزش قائل بودن به طرف بعنوان نوع انسان یا بعنوان مسلمان: او واقعاً از صمیم قلب و خلوص نیت برای انسان¬ها کرامت و ارزش قائل بود. علی¬الخصوص که آن انسان مسلمان نیز باشد (اهل لااله الا ا… و محمد رسول¬ا…). اگر این دیدگاه و بینش در انسان نباشد در محله و خیابان وقتی دو نفر درگیرند که نمی¬شناسی¬شان، دلیل می¬خواهد که جلو بروی و احیاناً حقی به حقدار برسانی. چون یکی از دو طرف حق و دیگری ناحق است که با انجام امر به معروف و نهی از منکر به درگیری پایان دهی! این همه زحمت: ورود در دعوا و مرافعه از یکی گرفتن و به دیگری دادن و غیره از چه بابت؟
از بابت اینکه دستور خداست. اولاً اینکه انسان کرامت دارد و مسلمان در پیشگاه خدا حرمت دارد از این بابت آنهمه زحمت می¬کشد و بی¬مزد مادی راضی است. ثانیاً اگر واقعاً به نوع انسان ومسلمان از صمیم دل ارزش قائل نشوی تأثیری بر طرفین درگیری نخواهی داشت مثل معلمی که می¬خواهد توصیه¬ای به دانش¬آموز بنماید (مثلاً می¬خواهد به دانش¬آموز توصیه کند که ناخنت را بگیر) آن معلم توصیه را زیر نمره¬ی ۱۸ و ۱۹ می¬تواند بنویسد و نتیجه¬اش اطاعت دانش¬آموز خواهد شد و او ناخنش را خواهد گرفت اما اگر همان توصیه را زیر نمره ی ۰ یا ۱ یا ۲ بنویسد دانش¬آموز به آن توصیه هیچ اهمیتی نخواهد داد که هیچ، ممکن است در ضمیر خود حرف رکیکی نیز به معلم بزند. پس امر به معروف وقتی اثر می¬کند و نتیجه می¬دهد که آمر، به طرف از بابت انسان بودنش و مسلمان بودنش نمره¬ی قابل قبول دهد تا توصیه¬اش مورد پذیرش قرار گیرد و استاد باوندپور استاد و ماهر این نمره دادن بود.
۴- خیر و صلاح او را خواستن: این خیر و صلاح طرف را خواستن با قلب و خلوص نیت باید باشد که واقعاً خیرخواه همه بود.
۵- شجاعت: آمر به معروف و ناهی از منکر باید جرات روبرو شدن با طرفین درگیر یا طرف مورد نظر، باشد و هم کلام گردد و آمادگی لازم را در صورت واخوردن طرف یا پرخاش او داشته باشد. این آمادگی باید در آمر به معروف باشد تا پا و دست و زبانش نلرزد و صدایش دورگه نشود که قطعاً شجاعت به معنی حقیقتش در استاد باوندپور به تمامه وجود داشت علی¬الخصوص که قدرت بدنی فوق¬العاده و عناوین قهرمانی کشوری و استانیش وقتی با اندام پهلوانانه¬اش بهم می-آمیخت شجاعت ذاتی و معنوی وی را در چشم ناظرین و طرف¬های امر به معروفش مجسم می¬ساخت. لذا اغلب از خیر درگیر شدن با او می-گذشتند.
۶- علم، عالم بودن به مسئله یا موضوع: آمر به معروف و ناهی از منکر باید یقین داشته باشد که گفته¬اش درست است و در صورت بروز بحث، عالمانه استدلال نماید و حجت بیاورد و گرنه شک و تردید مسئله را لوث نموده و قضیه را برعکس می¬نماید و استاد باوندپور علاوه بر دارا بودن این شرط مهم ورزیدگی خاص در مباحثات با فرقه-ها و گروه¬های چپ و راست مخالف داشت. علی¬الخصوص حضور ذهن عجیبی داشت که همیشه انگار جواب طرف در جیب پیراهنش هست، در می¬آورد و طرف را به سکوت وادار می¬نماید و بنده وقتی کتاب »عشق نیروی برتر« ژزف مورفی و خصوصاً وقتی کتاب»خود مقدس« وین دایر را تمام کردم، کتاب را بستم و گفتم آقای باوندپور شما کتاب خود مقدس را خوانده¬اید؟ گفت: نه، چرا می¬پرسی؟ گفتم: ۲۰ سال است که شاهدم که شما گفته¬های این کتاب¬ها را عمل می¬کنید.
۷- تدبیر: برای ایجاد فضا و بستر مناسب برای انجام امر به معروف از یک¬ طرف و تنظیم رفتار و برخورد خودش یا بیان خودش، از طرف دیگر؛ تدبیر و تدبر می¬خواهد که آیا این امر به معروف و نهی از منکر نیاز به بیان دارد یا به رفتار؟ چون امام صادق (ع) فرموده: کونوا دعاه الناس بعیر اَالسِنَتُکُم، مردم را به غیر از زبان¬هایتان یعنی با عمل و رفتار به دین خدا و دستورات خدا دعوت کنید،که این واقعا تدبیر می خواهد.
۸- تجربه و کفایت: تا با مهارت ورزیدگی امر به معروفش را به نحواحسن انجام دهد و به سرانجام نیک ختم نماید. چون کار صالح و شایسته، درست است که با لذات خوب و شایسته همراه است ولی همان کارخوب باید به صورت خوب و شایسته و تمیز انجام گیرد، بی¬اشتباه یا حداقل کم¬اشتباه.
۹- صبر و استقامت: اگر بخاطر عناد و لجاجت طرف (علیرغم عملکرد درست و بی¬اشتباه آمر به معروف) کار بر عکس شد و مجرم درگیری طرفش را رها کرده یقه¬ی او را گرفت باید صبر و تحمل لازم را داشته باشد.
۱۰- سخاوت: (آمادگی برای پرداخت هزینه) معمولاً کسی که با نیت امر به معروف وارد درگیری دو طرف دعوا می¬شود؛ بعضی درگیری¬ها منشاء مالی دارند و برای فیصله¬ی کامل دعوا، در محله و در میان فامیل اغلب مستلزم پرداخت هزینه می شود که با پرداخت همان هزینه¬ی اندک در آن مرحله، رضایت طرف حاصل و تمام عصبیت¬ها و خشم¬ها خاموش می¬شود چون با زور که رضایت حاصل نمی¬شود.این ده مورد را که شمرده آمد، به تمامی از رفتارهای استاد باوندپور بیان نمودم و بیان کردم آنچه را که دانه به دانه در او دیده بودم. پرواضح است که آن اعتقادات ناب توحیدی برگرفته از پیامبر (ص) و اهل بیتش(س) و پایبندی بی¬چون و چرا و خالصانه به آن اعتقادات بعلاوه قدرت بدنی فوق¬العاده¬اش که جزء قهرمانان صاحب عنوان کُشتی کشور بود(استاد باوندپور در سال ۱۳۴۸ مقام اول کشتی استان (وزن ۷۵) – در سال ۱۳۵۲ مقام اول کشتی پهلوانی استان- در سال ۱۳۵۲ مقام اول کشتی آموزشگاهی استان- در سال ۱۳۵۲ مقام سوم کشتی آموزشگاهی کشوری(۷۰کیلو) شهر مشهد مقدس- در سال ۱۳۵۳ مقام دوم کشتی کشور(۷۰ کیلو) شهر اصفهان-۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ در هر دو سال پشت سر هم مقام اول کشتی استان) بعلاوه غلبه بر هواهای نفسانی و مزید بر آنها بهره¬ی هوشی سرشار که مجموعاً در وجود او بهم پیوسته بودند و همین ترکیب وجودی او بود که این ده ویژگی را در او پدید آورده بود که می¬توانست به راحتی نماز خواندن و روزه گرفتن؛ امر به معروف و نهی از منکر نماید همانطوریکه مستحضر هستید، قریب به اتفاق افراد جامعه¬ی ما هر یک و هر کس به دلیلی از دلایل خود را از انجام آن معاف می¬دارند یا معاف می¬دانند! ریشه¬ی فعالیت¬های پهلوان باوندپور، پیش و پس از انقلاب و سال¬های انقلاب تا لحظه¬ی فوتش دستیابی و انجام امر به معروف و نهی از منکر بود که خود، خودش با خدای خودش این مهم را بی¬وقفه و با موفقیت اجرا نمود تا توشه¬ی آخرتش گردد.
* محورهای اصلی فعالیت¬های استاد باوندپور:
الف: از سال¬ها پیش از انقلاب اسلامی، کمک به فقرا و نیازمندان در سرلوحه¬ی زندگی پربرکتش قرار داشت مثلاً به نقل از خواهر گرامیشان: »مشمّد در سنین۱۴ و ۱۵ سالگی، برنج¬ها و روغن¬ها و حبوبات را که پدرم یک¬جا ابنیاع می¬کرد و به خانه می¬آورد؛ با تأکید بر ما که قناعت کنید و اسراف نکنید؛ واقعاً تقسیم بر دو می¬کرد و می¬گفت اگر با رعایت فرمایشات بزرگان دین قناعت کرده و اینها را مصرف کنید تا سر برج کفایت می¬کند و بقیه را بر می¬داشت و با مرحوم شهید باباساعی می¬بردند و در مناطق نیازمند اطراف ارومیه توزیع می¬کردند.« و از همین قرار بود زندگی استاد که هر چه می¬یافت و هر چه در آورد و به هرچه از آذوقه و مواد سوختی که دسترسی پیدا می¬کرد تماماً به نیازمندان می-رسانید و این کار را وظیفه و تکلیف خود می¬دانست. بنابراین اولین سطر سرلوحه¬ی زندگیش کمک به فقرا و نیازمندان بود لذا با هر گروه و دسته و جمعیت و نهادی که عهده¬دار این کار می¬شد او با تمام توان فداکارانه با آنها همکاری می-کرد و تا زمان وفاتش همچنان سطر اول زندگیش بود تا به لقاء ا… پیوست.در اواخر رژیم شاه که جامعه با کمبود مواد غذایی و مواد سوخت مواجه شد و همچنین در حین انقلاب و سال¬های اوائل بعد از پیروزی انقلاب که مواد غذایی و مواد سوختی دچار کمبود شد و جیره¬بندی گردید مرحوم باوندپور با دوستان و همفکرانش در مسجد دادخواه و اعضاء ودوستانش در پایگاه مسجد دادخواه ( که بعدها پایگاه شهید نادرعلیزاده نامیده شد) گرد هم آمده، متشکل و برنامه¬ریزی شده مایحتاج اهالی را به هر نحو ممکن و به هر زحمت و هر قیمتی، به محله می¬آوردند و تقسیم و توزیع می¬کردند که بعد از آغاز جنگ، خانواده¬های رزمندگان در جبهه¬های حق علیه باطل ( چه در کردستان و چه در جبهه¬های جنگ) از حیث رفع نیازهای مادی غذایی و سوخت به کارهای قبلی افزوده شد. در همان زمان (سالهای اوایل پیروزی انقلاب)گروه انفاق که با مساعدت و حمایت¬های معنوی برادر بزرگوار نصرا… اسداللهی که در محل پارک ساعت جنب اداره¬ی کار تأسیس شده بود، استاد باوندپور وجودش را شب و روز وقف همکاری با آنجا کرده بود. تا تشکیل کمیته امداد و اداره ی بهزیستی.ب: با شروع جنگ تحمیلی که امام (ره) گرم نگه داشتن جبهه¬ها را توصیه فرموده بود. ایشان با تمام توان از شرکت در عملیات جنگی در جبهه¬های حق علیه باطل تا تبلیغ عزیمت به جبهه¬ها با همه¬ی استعداد و ظرفیت خود در خدمت جنگ قرار گرفت در هر فرصتی و به هر بهانه-ای خود را به جبهه¬ها می¬رساند و در آنجا به صورت یک بسیجی ساده و اغلب ناشناس تحت نظر فرماندهان از عملیات جنگی تا کار در تعاون و شرکت در تبلیغات جنگ برابر نظر فرماندهان انجام وظیفه نموده و پس از اتمام مأموریت به شهر و زندگی و کار معمولی خود بر می¬گشت بدون دریافت برگه¬ای و بدون هیچ خودنمایی. نتیجه¬ی این فعالیت¬ها و تبلیغات و این رفت و برگشت¬های مکرر بهمراه یاران یا بدون همراهی دوستان این شد که در اواخر جنگ و پس از پذیرش قطعنامه (پایان جنگ) به وی »معلم شهدا« لقب دادند.ج: برابر رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) که از ۱۲ ربیع الاول تا ۱۷ ربیع الاول را هفته¬ی وحدت نامگذاری فرمود و در خصوص وحدت شیعه وسنی راه کارها و راهنمایی فرموده بودند. استاد باوندپور که به حضرت امام بعنوان نائب بر حق امام زمان (عج) اعتقاد قلبی داشت و پیروی از دستوراتش را پیروی از امام زمان (عج) می¬دانست. از سویدای دل و صمیمانه، با پوست و گوشت و استخوانش فداکارانه در راه وحدت شیعه و سنی فعالیت نمود و منطقه¬ی خودمان که کرد و ترک و سنی و شیعه با هم زندگی می¬کنند؛ در راه وحدتشان نکته¬ای فروگذار نکرد و در راه وحدت این دو مذهب اسلام که واقعاً بایستی در برابر دشمنان اسلام، کفار و منافقین با هم وحدت داشته باشند؛ از جان و دل در این راه مایه گذاشت و زحمت کشید.برای تصور ارزش کار مرحوم باوندپور و حجم و گستره¬ی فعالیتش در این خصوص مثالی می¬زنم. نقش حاج آقا صادق آهنگران در تبلیغات جنگ چقدر بود؟ آیا برابری نمی¬کرد با نقش وزارت ارشاد و وزارت خارجه و سازمان تبلیغات اسلامی و نهادهای دیگر؟ در مورد نقش مرحوم باوندپور در وحدت سنی و شیعه نیز در منطقه¬ی ما حجم فعالیت و سهم استاد در ایجاد وحدت بین شیعه و سنی، دروغ نگفته¬ام اگر بگویم، برابری می¬کند با حجم و سهم تمامی وزارتخانه¬ها و نهادها و سازمان¬های مربوطه.
* ورزش ستون فقرات حیات، نوع تفکر و مسیر متعالی زندگی او بود:
مرحوم باوندپور در ۱۴ و ۱۵ سالگی حدوداً به مدت یکسال وزنه¬برداری کار می¬کرد. از ۱۶ سالکی به ورزش کشتی ورود پیدا کرد که قدرت فوق¬العاده بدنی و هوش سرشار و اعتقادات ناب توحیدی او علاوه بر موفقیت¬های چشمگیرش در این ورزش و کسب عناوین قهرمانی در این ورزش او را که فردی سیاسی، اجتماعی و حریص بر جذب جوانان به راه پیامبر(ص) و ائمه ی معصومین(ع) بود محل خوبی برای یارگیری جهت نهضت حضرت امام خمینی(ره) بود . فضا و زمان تمرینات، اردوهای مسابقات که در شهرهای دیگر، کشتی¬گیران را شبانه روز با هم همراه می¬ساخت؛ فرصتی بود تا شخصیت مذهبی و مخصوصاً بعد از کسب عناوین قهرمانی کشوری و استانی که این شخصیت را حماسه¬ای و دوست داشتنی¬تر کرده بود درآن فضاها و در آن همراه شدن¬ها اثرات خود را در جذب جوانان سالم ورزشکار، نشان دهد و آنها را در همان مسیر متعالی زندگیش که پیشاپیش با بصیرت و آگاهانه انتخاب کرده بود، قرار دهد. بعد از ۱۳۵۵ که به کوهنوردی روی آورد این بار در فضای پاک کوهستان¬ها رسالت خویش را متعهدانه و مسئولانه ادامه داده و فطرت¬های سالم و ورزشکار را جذب راه و هدف حضرت امام خمینی(ره) می¬کرد که داعی بر پیامبر(ص) و ائه معصومین(س) بود و این یعنی اسلام ناب محمدی(ص). در فراق لب چون شکّر او تلخ شدیم، گر چه در خانه و در بستر خود رفت بخواب شک ندارم که یکی از شهدا بود مشمّد!

نوشته شده توسط admin در جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۵:۵۴ ق.ظ

دیدگاه


7 − پنج =