آیا زیرساخت های فرهنگی کلانشهرارومیه هم کلان هستند

آیا زیرساخت های فرهنگی کلانشهرارومیه هم کلان هستند

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی :اشاره: نویسنده این نوشتار پیش از این نیز در چهارچوب¬های مختلف نسبت به وضعیت و ظرفیت¬های فرهنگی و توسعه مبتنی بر آن در کلانشهرارومیه و استان به ارائه تحلیل پرداخته بود. نوشتار در زیر نیز گرچه تکرار مکررات است اما از منظری عام¬تر و عینی¬تر به موضوع و موضوعیت شرایط فرهنگی کلانشهرارومیه و در کل استان پرداخته است:کلانشهرارومیه بعنوان مرکز استان آذر بایجان غربی تا چه حد از نظر ساختار شهری و اجتماعی وفرهنگی سیمایی شبیه یک کلانشهر را دارا ست؟افزایش جمعیت؟ حجم ترافیک و تصادفات؟ امکانات حمل و نقل شهری و بین شهری؟ فرهنگ شهرنشینی و روابط اجتماعی و فردی داخل بر آن؟ و….وجود متغیرها و مؤلفه¬های این چنینی تا چه حد می¬تواند برای مرکزیت یک استان هویت کلان و بزرگ جغرافیایی و اقتصادی تعریف کند و اصولاً ملاک¬ها و شاخصه¬ها دراین زمینه به چه شکل هستند؟آیا صرف طرح ابعاد و معضلات و شرایط نا به سامان این شهر و یا طرح دلایل تاریخی و جغرافیای و به بهانه اینکه در طول ۸۰ یا ۹۰ سال گذشته(دقیقا ً ۸۳ سال پیش از این -۱۳۰۷ارومیه در تقسیمات جدید کشوری و با تقسیم آذربایجان بزرگ با مرکزیت تبریز ، به مرکزیت استان آذربایجان جدید غربی تبدیل شد.) این شهرعنوان مرکز استان را به یدک کشیده است برای کلانشهر بودن آن کافی به نظر می¬رسد؟ متوسط برخورداری از فضاهای فرهنگی و اجتماعی در این مرکز استان و در اصطلاح کلانشهر از نظر نرم بین¬المللی و منطقه¬ای و ملی تا چه پایه است؟ موضوع را کمی عینی¬تر می¬کنیم.
ارومیه به عنوان مرکز استان و کلان شهر دارای چه نوع مناسبات فرهنگی در قالب¬های فردی و جمعی است؟ این نوع مناسبات و روابط در بستر کدام فضا و یا فضاهای شهری و فرهنگی مناسب شکل می¬گیرد؟برای بررسی این موضوع ارائه آمار و شاخص های مربوط به ساخت و فعالیت اینگونه فضاها و یا برخورداری از متوسط ِ وجود این فضاها در هر منطقه یا شهر به نسبت¬های مختلف جمعیتی، جغرافیای، اقتصادی و اجتماعی لازم و ضروری می¬نماید.در عرصه بین¬المللی متوسط برخورداری از فضاهای مختلف شهری برای مثال فضاهای فرهنگی را شاخص فعالیت¬های فرهنگی و فرهنگ اجتماعی جاری و مسلط برهر کشور یا منطقه تعیین می¬کند. یعنی فعالیت و تکاپوی اجتماعی و فرهنگی نیاز به ایجاد و ساخت این گونه فضاها و روابط و برنامه ¬ریزی داخلی و خارجی آن را توجیه می¬کند. مدیرت و برنامه¬ریزی¬های خرد و کلان اقتصادی و ادامه حیات این مکان¬ها و فضاها هم به همین شاخصه¬ها باز می گردد.برای مثال هر انداره سینما و یا تئاتر و یا موسیقی و… در جامعه ای فعال¬تر و پویاتر و زمان¬مند¬تر باشد ، امکانات و لوازم کارکردی و کاربردی فعالیت¬های این عرصه¬های هنری تحت تأثیراین فعالیت و پویایی و زمان مندی، افزایش کاهش و یا تغییر را به همراه خود خواهد داشت. اما در بعد ملی و منطقه¬ای، یعنی در چهارچوب ساختار کشوری، می-توان موضوع را از دو جهت شکافت: اول سطح وحرکت ابعاد مختلف فعالیت¬های فرهنگی درمنطقه¬ی نظیراستان آذربایجان غربی و مرکز آن کلانشهرارومیه تعیین¬کننده¬ترین نقش را درخصوص برخورداری از فضاهای مختلف شهری که فضاهای فرهنگی هم یکی از آنها ست، دارد.
دوم برنامه ریزی¬های کلان مدیریتی مانند تهیه و تنظیم برنامه¬های توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و… و تأثیر آن بر برنامه¬ریزی منطقه¬ای و استانی و… در گام بعدی مؤثر است.
در زمینه جهت اول، با یک بررسی از تعداد مراکز و فضاهای فرهنگی نظیر کتابخانه ، آمفی¬تئاتر، فرهنگسراها، سینماها و…. و همچنین میزان رویکرد و استقبال قشرهای مختلف مردمی در مراجعه و استفاده از این مراکز و همچنین بررسی کمی و کیفی ارائه خدمات فرهنگی و محصولات فرهنگی مختلف و توجه به رویدادهای مختلف فرهنگی و…. پی به نوع و حدود تقاضا و نیازهای فرهنگی جامعه و بده بستان¬های فرهنگی برد.در زمینه دوم می¬توان با مراجعه به کارنامه برنامه¬ریزی و مدیریت مسئولین منطقه¬ای و استانی برای ایجاد و ساخت این گونه مراکز و فضاها و اولیت بخشیدن به این مباحث را بررسی کرد.با نیم نگاهی به وضعیت و تعداد مراکز فرهنگی موجود در شهرارومیه می توان به مطلوب رسید.این در حالی ست که در سطح همان برنامه¬ریزی¬های کلان و ملی هم جز حرف و حدیث و اشارات کلی چیزی نمی¬توان دید.
درکل هیچ برنامه مدون و مشخصی برای آینده فرهنگی استان و امنیت فرهنگی آن با تأکید بر گفتمان¬های فرهنگی دیده نمی¬شود. در برنامه مختلف توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور به شکل بارز و به شکل کلی از دیدگاهای و ضروت¬های مختلف به این مبحث پرداخته شده است.اما در خصوص پراکندگی و لزوم ایجاد و هدایت این مراکز، تحول و تحرک عینی مشخصی در سطح استان و منطقه و همچنین شهرارومیه دیده نمی شود.بطوری که طراحی و برنامه ریزی های سال گذشته یا از جریان و شمول خارج شده و یا گریانگیر معضلاتی نظیرعدم¬همکاری یا هماهنگی دستگاه¬های دولتی ذی¬ربط شده¬اند ودر مقابل طرح¬ها و برنامه¬های جدید به سال¬های بعد وبعدتر حواله می¬شوند. برای مثال می توان به جریان بازسازی سالن¬های نمایش سینماها استان در چند سال اخیر، اشاره کرد.در مثال دیگری در رابطه با فرهنگسراها:در رابطه با فرهنگسرا تا به امروز در ایران، فقط در تهران و چند کلانشهر دیگربه ساخت و احداث این گونه فضاها دست زده شده است. به طوری که به ازای هر منطقه شهرداری در تهران دست کم یک فرهنگسرا با زمینه فعالیت¬های مختلف نظیر مذهبی، سینمایی، هنری و ادبی وهنرهای تجسمی و…می¬توان مشاهده کرد. تا جای که می¬توان تا۲۰ مورد از این مراکز را فقط در تهران برشمرد.
این امر در مورد دیگر فضاهای فرهنگی مشابه نظیر گالری¬ها و آمفی تئاترها و ….هم صادق است.اگر فرهنگسرای جوان فعلی ارومیه یا همان خانه جوان سابق و یا احیانا مجتمع فرهنگی و هنری ارومیه را که از نظر سازمانی تماما دولتی هستند را بخواهیم در این ردیف بگنجانیم ، به نظر چیزی شبیه به عوض کردن صورت مسله خواهد بود.به هرحال وجود فضاهای فرهنگی در چهارچوب فضاهای شهری را می¬توان به مثابه تنفس گاه فرهنگی و یا در عمل تنفس فرهنگی نامید.تنفسی که هوا سالم فرهنگی را به ریه های روابط جمعی و ساختاراجتماعی و روان جمعی کلانشهر ارومیه و استان خواهد دمید.روح و روان انسان اگر تنفس نکند، فکر و خیال او مجال تصفیه و گفتمان نیابد انسان آبی را می¬ماند که آهسته آهسته می¬گندد و غرقاب روزمره¬گی و روزمرگی او را در می¬رباید.مجال شنیدن یک موسیقی دلنشین و لذت فکری و روحی بردن ازدیدن و تماشای یک تئاتر و نمایش جذاب و مفرح و دیدن یک فیلم سینمایی و یا دیداراز یک نمایشگاه پویا و متنوع می¬تواند جنب وجوشی را به میان افراد یک جامعه بیاورد و روابط فردی و جمعی را در آن جامعه را شکل متناسب ببخشد، و با دادن آگاهی و انتقال مفاهیم ، او را در ساختن یک زندگی متناسب و موزون سهیم کند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۹ دی ۱۳۹۳ ساعت ۶:۱۰ ق.ظ

دیدگاه


7 − پنج =