پيرامون سومين سال انتشار اولين روزنامه استان و هشتمين سال انتشار نشريه آن

آراز آذربایجان همیشه جاری است …

آراز آذربایجان  همیشه جاری است …

۱- مخاطب و آراز آذربایجان
مخاطب شناسی در مطبوعات ارومیه و در بین اصحاب مطبوعات چگونه است؟ آیا ما مخاطب سازی می‌کنیم یا مخاطب با انتخاب و گزینش خود، ما را می‌سازد و مورد پذیرش قرار می‌دهد؟
اصولا ً مخاطب مطبوعات ارومیه از چه طیفی هستند و چه علایق و سلایقی دارند؟ آیا تحقیق جامع و لااقل ژورنالیستی و نه پژوهشی از این مقوله مهم در میان ما مطبوعاتی‌ها انجام شده است؟ و اگر شده چه نتایجی داشته است؟ آمار و ارقام مربوط به میانگین مطبوعات استانی و محلی نسبت به مطبوعات کشوری و غیرمحلی به چه میزان بوده است؟ آیا این تحقیق دردی را هم از مخاطب‌نشناسی مطبوعات ارومیه درمان کرده است؟
من نگارنده این متن تصمیم به انجام چنین تحقیقی ولو به شکل کاملا ً شخصی گرفتم. این شد که در ظرف چند روز در حول و حوش چند کیوسک روزنامه فروشی در سطح شهر ارومیه و در طول خیابان امام کشیک ایستادم.
مثلا ًداشتم تیتر روزنامه‌ها و جراید مختلف>الشکل کیوسک‌ها را دید می‌زدم اما در اصل چشمم به دست این آقا و یا آن خانم و… بود که چه روز‌نامه یا ماه‌نامه و یا هفته‌نامه‌ای را ابتیاع می‌کنند و…
البته هیچ صحبت و سوالی را با کسی مطرح نکردم. قصد داشتم که این کار راهم بکنم. اما تصمیم من نگارنده بر آن شد که آن را به زمانی دیگر موکول کرده و با دقتی زایدالوصف عملی کنم. این بود که به دیدن کفایت و به سیر کردن قناعت کردم.
وضعیت فروش مطبوعات استانی و محلی ظاهرا ً و تقریبا ً درصد یک به ۲۰ را داشت. البته بگوییم که بعضی‌ها تیتر همه جراید و مطبوعات موجود در کیوسک‌ها را از نظر می‌گذرانند و بعد دست به خرید می‌زدند وعده‌ای دیگر هم سرراست و بدون وقفه روزنامه کشوری و مطبوعه غیر‌محلی خود را طبق عادت و انتخاب و ابتیاع می‌کردند. چند روزی به همین منوال و روند گذشت. اما اوضاع همان بود که در بالا اشاره کردم.
روزنامه خودمان یعنی آراز آذربایجان که با هزار خون دل به چاپ می‌رسید اوضاع بهتری داشت آن هم به این دلیل که روزنامه بود و در جرگه و ردیف روزنامه‌ها جا خوش کرده بود و به اصطلاح کمی در دید بود.
در حالی که این متن را می‌نویسم از خودم می‌پرسم واقعا ً مشکل در کجاست؟ مشکل در ذات مطبوعات ارومیه و استان است که نتوانسته‌اند انتظارات اهالی شهر ارومیه و استان را بشناسند و بلکه برآورده سازند و آن‌ها را به خود لااقل عادت دهند نه مشتاق؟ مطبوعات ارومیه چه تعریفی از طیف مخاطب دارند؟ مخاطب یک رسانه و یک نهاد فرهنگی و هنری، مشتری بازاری نیست که بتوان با تخفیف و چانه زدن او را به خریدن راضی کرد. این درست است که مطبوعات هم کالا هستند اما بازار عرضه آن‌ها ساحت فرهنگ و اندیشه است نه دست و پا و دهان و…کالای فرهنگی هم تعریف خود دارد و هم سیر مشخصی از تولید تا مصرف. مصرف به معنای استفاده و در نهایت باز خوردی مناسب هم از جهت مداومت استفاده وهم نوع استفاده.
تنها چیزی که در این میان آشکار و عیان است این موضوع است که متأسفانه مطبوعات ارومیه طیف مشخصی از جمعیت‌های گوناگون سنی و فکری را پوشش نمی‌دهند. به زبان ساده نه مطبوعات کودک محور (ویژه نامه کودک و نوجوان) داریم و نه مطبوعات تخصصی در حوزه ادبیات و هنر و نه حوزه‌های دیگر. با این اوصاف نمی‌دانم فریاد مطبوعات مخاطب محور که گوش آدم و عالم را در بزرگ شهر ارومیه کر کرده است از کجاست و برای کیست!؟ و به طبع گوش شنوایی هم پیدا نمی‌شود که بشنود که مطبوعات بی مخاطب برد یک سکانس فیلم‌های سینمایی را هم ندارند و برای هیچ کس اطلاع رسانی می‌کنند. مگر اینکه با صدای رسا فریاد بزنیم که زنده‌باد مطبوعاتی که بیشتر در ادارات و نهادهای دولتی حضور دارند تا دل و جان مخاطب مردمی و یا درود بر مطبوعات مشغولیت ساز و تبلیغی!
۲-کیفیت، تخصص و اولین بودن
یکی از مهم‌ترین شاخصه‌ها در کیفیت شناسی مطبوعات و رسانه‌ها در یک منطقه تخصصی بودن آن است. یعنی دو وجه توأمان اقتصادی و فکری را در یک چرخه منظم فنی و علمی در خود متبادر می‌کنند. یعنی اگر تولید فکر و اندیشه می‌کنند و یا تبادل و مبادله فکر و اندیشه را زیرساخت خود می‌دانند، ساختن بستری اقتصادی برای طرح و دوام دیدگاه‌های خود و ایجاد زمینه‌های مختلف تجاری و اقتصادی را روساخت خود بدانند. از این رو مطبوعات و رسانه‌ها را می‌توان توأمان بنگاه‌های اقتصادی و مبداء تولید اندیشه و پیام دانست. در شهر ارومیه رویکرد تخصصی سازی در سطح مطبوعات و رسانه‌ها دیده نمی‌شود. یعنی افراد شاغل در این عرصه، از حرفه و تخصص خود برداشت عینی را ندارند و پایبند معیارهای فرهنگی تخصص در این زمینه نیستند. یعنی وجهه و حیثیت جمعی حرفه آن‌ها اصل در فرهنگ سازی نیست بلکه فرع بر آن است. در این بین خط فرض اصلی فی مابین این عدم وجود تخصص و یا تعارض آشکار در امر فعالیت مطبوعاتی در مطبوعات ارومیه (به عنوان بزرگ شهر و مرکز استان) مسئله و بل معضل سلیقه است که جانشین تخصص و عملکرد حرفه¬ای شده است. اصولا ً سلیقه امری فردی است و متکی به خصایص فردی و شخصی! که هیچ گاه خالی از طرفیت و اغراض شخصی نبوده و چه بسا عقیده جمعی و شرایط جمعی را نادیده بگیرد و آن را منکوب هم بکند!؟ این در حالی است که فعالیت مطبوعاتی، امری جمعی و گروهی بوده و در ذات خود برخاسته از نیاز و جهت مندی اجتماعی و انسانی یک جامعه بوده و بازگشت آن در نتیجه و در عمل و نیز در نهایت به آن روح جمعی و اجتماع محوری آن است! سوال اینجاست که پس چگونه سلیقه فردی و شخصی آن هم با عیار خود تافته و نیز با ادعای مالکیت و امتیاز می‌تواند همه جانبه و همه طرفه بر این اعتبار جمعی حکومت کند و سایه مغرضانه بر آن بیفکند!؟ سلیقه تا آنجا برد و امکان عمل دارد که با سلایق جمع و جمهور یک مجموعه مطبوعاتی درهم آمیزد و شکل تجربی بیابد و آنگاه آگاهانه و برای منافع طولانی مدت آن مجموعه مطبوعاتی و در راستای خط و مشی آن به کار آید؛ در غیر این صورت مایه شکنندگی و خرد شدن روح فعالیت مطبوعاتی و نیت‌مندی جمعی و گروهی آن خواهد شد. پس سلیقه به تنهایی حکومت کننده است و نظرات جمعی و جانبی یک جریان و امر گروهی را بر نمی‌تابد مگر در سایه سلیقه جمعی و گروهی! این یعنی تجربه! تجربه جمعی که شاید در کنه آن زحمت و فکر سال‌ها فعالیت خوابیده باشد که چم و خم راه را می‌شناسد و بر اساس آن سرمایه گذاری می‌کند! تجربه امری متکی بر فردیت نیست این به معنای عدم فردی بودن آن نیست بلکه به معنای نفی فردیت مطلق در جریان آن است که برخلاف سلیقه حکومت کردن عقل فردی و منافع آن را نفی می‌کند! تجربه آموختنی است و سلیقه تحمیل کردنی! مطبوعات ارومیه بی هیچ استثنا باید بیاموزند که سلیقه شخصی و فردی یک نفر و یا نفرات را با سیاست گذاری و خط مشی خاص مطبوعاتی اشتباه نگیرند و آن را به زور به خورد همگان ندهند! سلیقه می‌تواند از طراحی صفحات و صفحه آرایی یک مجموعه مطبوعاتی تا نوع تنظیم خبر و نگارش مطالب و مقالات و… دیده شده و خود را تحمیل کند بی>آنکه از دیدگاه بیرونی و محیطی فکر و زاویه دید مخاطب یا مخاطبان هدف (عام – خاص) خود را مد نظر قرار دهد؟! برخی‌ها اصول را در این می‌بینند که از همه مخاطبان نظر خواهی شود که یک مجموعه مطبوعاتی چگونه طراحی کند و یا چگونه بنویسد و چگونه خبر دهی و تنظیم خبر کند و… این مقوله اگر بر فرض مثال صحیح باشد، امری دو سویه است یعنی هم می‌شود جمهور و عام مخاطبان با نظر خواهی و نقد و پیشنهاد در این امر سهیم کرد که با شیوه‌های موجود این سوی ماجرا تبدیل به کلیشه و تکرار شده و نتایج کاربردی در بر نداشته و نخواهد داشت اما سویه دیگر ماجرا تخصصی عمل کردن است که این اصل ماجرا است!؟
حرفه‌ای عمل کردن؛ بزک کردن یک نشریه در قالب هفته نامه یا روزنامه و یا دو هفته نامه نیست که با یک تیتر و یا سوتیتر بخواهد مخاطب خود را بفریبد یا اغنا کند یا سرگرم کند یا عادت دهد و یا …تخصصی عمل کردن یعنی فرایند خلق و تولید مطبوعاتی از صفحه آرایی تا خبر تا مطالب و مقالات و…! این صورت از ماجرا به شکل اثر گذار تا جایی که از سلیقه بگذرد و با تجربه مفید در هم آمیزد، در مطبوعات ارومیه دیده نمی‌شود. تجربه‌ای که دوباره یا چند باره به کار آید ولی از حد و حدود خود نگذرد و پا در عرصه تجربیات نو نگذارد و حکم تخصص پیدا نکند و تبدیل به دانش و علم نشود به درد لای جرز دیوار هم نمی‌خورد!
مطبوعات ارومیه تجربه‌مند واقعی نیستند چرا که تجربه شده و تجربه کرده را دوباره تجربه می‌کنند. این از ۶۶ سال سابقه و سوابق مطبوعات ارومیه بر می‌آید که در طول این ۶۶ سال مدعی هیچ نوع نوآوری در سطح اجتماع شهر و استان خود نبوده و نیستند و حتی هرگونه تجربه و موقعیت جدید را به دلایل واهی و … بر نمی¬تابند و ۶۶ سال است که در تجربه یک حرکت اثر گذار آن هم با مارک خود شهر ارومیه و استان و اولین بار شدن و بودن آن در جا می‌زند؟ در میان به تأکید اشاره می¬گردد که اثری از هیچ استثنای مطبوعاتی در این زمینه وجود ندارد و در اینجا منظور از مطبوعات ارومیه هم، همه مطبوعات ارومیه است نه کم و نه زیاد!
باز هم به تکرار گفته می‌شود که در این مباحث جای صحبت از استثنائات جشنواره‌ای که اغلب صورت فردی دارند، وجود ندارد و به طبع از سویی قصد تخریب از هیچ نوعی هم در میان نیست که اصل ماجرا هدر رفت توانایی و ظرفیت‌ها و استعداد‌های است که در جشنواره‌های کشوری و منطقه به حق خوش می‌درخشند و فردی هم می‌درخشند و در درخشش آنان اثری از جریان‌مندی جمع و جور مطبوعات تابعه یشان نیست، است! قلم نثر و تبحر یک فرد اگر در خلال عدم جریان>>مندی مطبوعات تابعه‌اش گم شود، اگر لیاقت نوبل را هم به فرض داشته باشد و به فرض آن را هم شکار کند به کار ماهیت و هویت مطبوعات تابعه‌اش نمی‌آید و فقط شخص شخیص صاحب قلم را بیشتر مشخص و بارز خواهد ساخت تا هویت مطبوعات تابعه‌اش را! چرا که او به قائم به ذات عمل کرده! نه قائم به جریان¬مندی مطبوعات تابعه‌اش!
اینجاست که جایی خالی یک دستگاه فکری و تخصصی که قائم به جمع و جمهور یک منطقه باشد، آن هم به اسم مکتب آشکار می‌شود. مکتب مطبوعات ارومیه با مشخصات و مختصات خاص بومی و ملی خود که خروجی حرفه‌ای و تخصصی خود را از قلم و صاحب قلم تا طراحی و شیوه طراحی از تولید واقعی خبر یا خبر سازی منطقی دارای برد تا ساخت یک زبان ادبی و ادبیات ویژه مطبوعات منطقه خود و…
این است که همه توان و توشه عمل مطبوعات ¬ارومیه در سر و کله زدن با تکرار مکررات و راندن و بایکوت این و آن و یا بزرگ و کوچک کردن مباحث بی اثر خنثی می‌شود.
مطبوعات ارومیه با بد>سلیقه‌گی و کج سلیقه‌گی و درجا زدن در تجربه>های تجربه شده و فرار به عمد از تخصصی عمل کردن و بازگشت به هویت فرهنگی خود با مکتب شدن فاصله بسیار دارد! وا… اعلم!؟
نویسنده این سطور امیدوار است که تجربه جدید حضور روزانه نشریه آبشار در مطبوعات استان با توجه به واقعیات گفته شده در این نوشتار و در مسیر تخصصی عمل کردن این تجربه جدید، به کار آید! انشاء ا…
۳- تکلمه‌ای بر اینکه آرازآذربایجان هست پس هستم…
شهر ارومیه از دیرباز به فرهنگش مشهور و معروف بوده. به این شهر در قدیم الایام پاریس کوچک یا پاریس ایران گفته می‌شد. همگان می¬دانند که پاریس با برج مشهورش یعنی ایفل پایتخت فرهنگ و هنر دنیا بوده و هست. غربیان این شهر را وارث بلامنازع فرهنگ و تاریخ ادعایی یونان باستان و روم باستانشان می¬دادند. اما ارومیه¬ی ما را با این پاریس و آن پیشنه¬ی ادعایی چه نسبت بود که تا ۴۰ سال پیش از این به این لقب مفتخر شده بودقدیمی¬های شهر می¬گویند؛ فرهنگ اهالی شهر ما یعنی ارومیه زبان زد عام و خاص در ایران آن زمان بود. هنوزم هم که به تبریز یا اصفهان و یا شیراز و…می¬روی اهالی آنجا یادی از فرهنگ و آداب معاشرت مردمان آن زمان ارومیه می¬کنند و هنوز هم می¬گویند: اهالی ارومیه مردمانی با فرهنگ هستند! این را جدا ًمی¬گویند ولی نمی¬دانند که امروزه چشمه آن رفتار فرهنگی در دل و جان مردم ارومیه خشکیده درست مثل دریاچه سفید بختش (بخوانید سیاه بختش)!این هم از اثرات همان خشکسالیست که اولین روزنامه شهر و دیارشان، اولین سفیر روزانه فرهنگی مطبوعاتی خود را واقعی نمی¬بینند… شاید هم حق دارند؛ آخر از آدمی که عادت کرده سال¬ها فقط مصرف کننده بوده و خوی تولیدی ندارد، انتظاری جز مصرف کردن نمی¬رود، ذهن او به هفته>گی خو کرده نه روزانه. او عادت کرده که مثل نان بیات، اطلاعات و اخبار بیات بخورد! چون او یاد گرفته به همه چیز عادت کند تا اینکه به آن‌ها فکر کند.
آدمی که فکر نمی>کند چه نیاز به بروز شدن وبروز فکر کردن دارد.وقتی در سطح کشور در مطالعه روزنامه با ۲۸ دقیقه و ۱۹ ثانیه در روز و مطالعه دیگر نشریات با ۹ دقیقه در روز در رتبه ۲۹ کشوری (جزء سه استان ضعیف کشور) هستیم؛ دیگر چه جای گلایه! که «آنچه را که عیان است چه حاجت به بیان است». برای افزایش اطلاعات عمومی خوب است بدانیم که شهر تبریز در مجموع ۱۳ دقیقه هم در مطالعه از میانگین کشوری یعنی (۷۶ دقیقه) جلوتر است. یعنی ۸۹ دقیقه به ازای هرروز! در منظر بعضی از اهالی شریف و سر به زیر ارومیه ما به جای نشر و انتشار روزنامه خیک هوا باد! می¬کنیم. که به زحمت و زور افتاده¬ایم. که اصلا ً این روزنامه چه صیغه ایست دیگر! “عقدش” با شهر فرهنگ پرور ارومیه دائم است یا موقت!؟ (حالا که از تنهایی هم به درآمده باید باور کرده باشند که دائمی ِ دائمی است این!) به چکار می‌آید این ۸ صفحه؟، چه درد بی درمانی را دوا می‌کند این ۸ صفحه؟ حداقل تعداد صفحاتش زیاد نیست که دم ِ عیدی به درد شیشه پاک کردن و بسته بندی اسباب اضافی منزل و … بخورد.۳۰۰۰ ریال قیمتش هم گران است؛۲۰۰۰۰ ریال می‌دهیم یک روزنامه چاپ پایتخت با ضمیمه اضافی و عکس رنگی، با صفحات فراوان می‌خریم.
در سال¬های گذشته از یکی از هم زبان¬های تبریزی‌مان در جواب اینکه چرا از نشریات و جراید شهر کهن شما به شهر تاریخی ما ارومیه سهمی نمی¬رسد شنیدم که به جد گفت: ما شهر شما ارومیه را از حوزه و جغرافیای رسانه¬ای و مطبوعاتی خودمان حذف کرده¬ایم! حرف حساب که جواب ندارد، این ارومیه بخت برگشته چه چیزی به گوشه¬ای از فرهنگ، هنر رسانه و مطبوعات و… کشور اضافه کرده که به خاطرش افاضه کلام کنیم و از چه و به آن زبان¬ها و دهان¬ها خیس شود که بلکه کف کند و باز بماند!؟
ادامه از صفحه۶ :حالا هم به عنوان اولین روزانه و … یک ابزار ارتباطی سری تو سرها در آورده و با هزار جور مانع و سد توانسته یک بار از این کم و کمبودها و نداشته ها کم کند و خلاء شهرمان را در روزانه تاریخ کشور پر کند، با پشت دستی حرف¬های عبدومنی (شکمی و از ته معده) می¬خوابانند زیر گوشش و جایش بد سرخ می¬شود که کبود می¬شود و کبودیش در وسعت زمانی و مکانی، سرزمینی به نام ایران از فاصله¬های بعید قابل رویت است با آمار مطالعه و … ای کاش روزی بفهمیم که حضور در عرصه به روز رسانه¬ای (و نه هفته گی)، یعنی برد حضور مستقیم استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه در مرکز تصمیمات و مدیریت کلان ملی و فکر کردن به وسعت هشت صفحه روزنامه یعنی حضور همیشه و به روز یعنی حضوری به بزرگی استان در پایتخت و قرار گرفتن در معرض قضاوت و داوری ملی و به>در آمدن از انزوای مرزی و رهایی از سکوت جهت¬دار و سنگین ۲۳ ساله (از پایان جنگ تحمیلی تا کنون) است.
۴-آراز آذربایجان و دیگران
مهندس محمدرضا نوروزی- ریاست حوزه هنری استان آذربایجان غربی:
آراز بخشی از شاخص¬های توسعه فرهنگی استان است
-جایگاه آراز آذربایجان به عنوان یک نشریه یومیه در بین مطبوعات استانی؟
تا سال¬ها و در تاریخ باید دید که آراز آذربایجان اولین روزنامه استان بوده و هست. آراز در عرصه مطبوعات کشور جزو اولین‌ها ثبت شد این یعنی اینکه با روزنامه شدن آراز آذربایجان، بخشی از توسعه فرهنگی استان تحقق یافت با این تعبیر که ارومیه و استان با گسترش یافتن و کلان نگری با اخبار گسترده و در عین حال اخبار پیشرفت مواجه شد و رسانه¬ای لازم بود که این اخبار و اطلاعات به روز و اتفاقات آن را پوشش دهد و آرازآذربایجان توفیق این اطلاع رسانی کلان و اولین شدن در این مسیر را به خود اختصاص داد.
-آراز آذربایجان و آینده پیشرو؟
آینده با مخاطبان و فضای نو، از رسانه‌های استان، مطالبات خود را می¬طلبند؛ پیشرو بودن، یا شناسایی پدیده¬های اجتماعی، چراغ راه شدن حرفه بودن و تخصصی ماندن چهارچوب آرازآذربایجان و… از جمله آن‌ها است که آینده و آیندگان در پی این نمودها ازآرازآذربایجان خواهند بود. بر همین اساس از آنجایی که اولین روزنامه استان است بایستی الگو بودن خود را نیز حفظ کند و با به روز شدن نیازهای بصری، ذهنی و محتوایی مخاطبان و کلیه هم استان¬های و شهروندان ارومیه را برآورده سازد.
-یک جمله در مورد سومین سال انتشار روزنامه آراز آذربایجان؟
آرازآذربایجان به مانند هر رسانه فعال و روزانه در سطح کشور بخشی از شاخص¬های توسعه فرهنگی استان است.
مصطفی قلی¬زاده علیار- شاعر، محقق منتقد و روزنامه¬نگار:
آراز آذربایجان، نشریه ایست متعهد
-جایگاه آراز آذربایجان به عنوان یک نشریه یومیه در بین مطبوعات استانی؟
آراز آذربایجان نخستین روزنامه و نشریه یومیه آذربایجان غربی است که به صورت مستمر و روزانه منتشر شده و تا به امروز نیز بدون وفقه انتشار یافته است. آراز آذربایجان با انتشار مداوم خود تا به امروز، جایگاه خود را به عنوان یک روزنامه تثبیت کرد. این روزنامه، نشریه ایست متعهد. بنده در سال‌های گذشته و در زمان انتشار هفتگی آن با این نشریه همکاری داشته و دارم. روزنامه آراز آذربایجان موفقیت رسانه¬ای خوبی از نظر تحلیلی، فرهنگی، و اجتماعی داشته و خواهد داشت انشاء ا…
-آراز آذربایجان و آینده پیشرو؟
بی شک آینده این روزنامه نیز روشن و شفاف است. ولی یک نکته را هم نباید فراموش کرد که یک روزنامه کارآمد باید جریان ساز باشد. اما متأسفانه در این استان نشریات به دلیل مشکلات مادی نمی¬توانند جریان ساز باشند. با وجود این از آرازآذربایجان به دلیل روزنامه بودن چنین انتظاری می¬رود و خواهد رفت.
-یک جمله در مورد سومین سال انتشار روزنامه آراز آذربایجان؟
آراز آذربایجان فراتر از یک نشریه و رسانه سمبل و نماد فرهنگ و مردم استان است و متعلق به این فرهنگ و عموم مردم آن و بایسته همیشه در این مسیر حرکت کرده و بماند.
دکتر محمد علی ضیایی- استاد دانشگاه نویسنده، محقق و منتقد :
آراز آذربایجان امید نسل جوان است
-جایگاه آراز آذربایجان به عنوان یک نشریه یومیه در بین مطبوعات استانی؟
اگر آراز آذربایجان را با همه خانه‌هایش و نشریات استانی مقایسه کنیم آراز آذربایجان پیشرو این نشریات در انتقال اخبار، حوادث و وقایع روزانه محسوب می¬شود و از این نظر جای قدرانی وجود دارد. اما اگر با همسایه¬های کشوری خود، نشریات ملی و فرا منطقه¬ای مقایسه شود باید گفت که هنوز راهی درازا در پیش است اما فاصله فقر در منطقه‌ای بودن و ملی بودن خلاصه نمی¬شود، کمبودهای بسیاری در چرخه مطبوعات استان و منطقه وجود دارد که سطوح انتشار روزنامه‌های منطقه و ملی را برهم می¬زند. با این همه جای تحلیل¬های عمیق و داغ، بحث¬های چالشی و خبررسانی عمیق در برخی بخش¬های (سرویس¬های) آن خالی است. اما با توجه به سن کم آراز آذربایجان این راه و پیمودن سریع آن ممکن و در سطح عالی، شدنی است.
-آراز آذربایجان و آینده پیشرو؟
آراز آذربایجان نیاز به یک نگاه درونی و نگاه از درون به خود دارد، باید دید فارغ از مصلحت¬های¬ غیرضروری و مصلحت¬اندیشی¬های دنیاگرایانه، تا چه اندازه مخاطب خود را از خبر، تحلیل، ادبیات و هنر به شکل به روز سیراب می¬کند. آرازآذربایجان امید نسل جوان است مبادا که با هراس بی¬جا، ترس بی¬مورد و احتیاط¬های غیرضروری این امید را به یأس تبدیل کند.
-یک جمله در مورد سومین سال انتشار روزنامه آراز آذربایجان؟
آرزو دارم چراغ آرازآذربایجان همیشه درخشان¬تر و صدای ابریشمین این کودک تازه¬پا رساتر از همیشه باشد.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۵:۳۹ ق.ظ

دیدگاه


5 + = شش