آتاخان شاهسون کوه غیرت ایرانی
گروه فرهنگی: درمیان غیورمردان عشایر به »کوه غیرت« معروف بود. حتی به بوتههای چراگاهها و مزارعِ مناطق ییلاقی در دامنههای سهند و سبلان تا شیروان و قرهباغ به چشم ناموس عشایر نگاه میکرد.آتاخان را میگویم. در کارش آن قدر مصمّم و بااراده بود که اصلاً به سیاستهای مزّورانه فتحعلیشاه کاری نداشت. اگر گاهی هم نیاز به مشورت بود، به سراغ عباس میرزای دلاور میرفت. در جنگهای ایران و روس، آتاخان کارزاری کرد که تا ابد نام عشایر را بر بلندای صفحهی غیرت و پایداری ایرانیان ثبت نمود. او در دورة پایانی جنگها، با تدبیر ویژة یک غیورمرد عشایری، کاری کرد که مردم منطقه و طایفههای پریشان حال و متفرق، برای همیشه، سر و سامان گرفتند.
درباره رشادت و دلاوری جنگجویان غیور و مقاوم عشایر دشت مغان در صحنههای مختلف و میادین جنگ با بیگانگان به ویژه اشغالگران روس، داستانها بر سر زبانهاست. جنگهای مردانه و عاشورایی سواران عشایر در نبرد با تجاوزگران و مبارزه ایشان در رکاب سردار عباس میرزا، هستی نیروهای نظامی دشمن را درهم میکوبید و مقاومت کمنظیر ایشان، حافظ استقلال و تمامیت ارضی ایران بود.پس از افول خورشید دولت اقبال صفوی، تبریز که قلب آذربایجان بود، اشغال شد و اردبیل که کعبه آمال صفویان محسوب میشد، از دست درازی روسها در امان نماند. در این میان عشایر شاهسون دشت مغان، تا آخرین نفس مقاومت کردند. هزاران نفر از مردان مبارز آنان، کشته و »اوبه«هایشان به آتش کشیده شد. روسها و ترکان عثمانی در این حوادث، جنایات روز عاشورا را تکرار کردند…حماسههایی که غیورمردان پایدار این دیار در طول جنگهای ایران و روس آفریدند، از صحنههای به یاد ماندنی تاریخ ایران است. نکته جالب در این میان، تداوم نهضت ضد اشغالگری از سوی شاهسونها و درگیری آنها با نیروهای تجاوزگر روس تا پایان حاکمیت سلسله قاجاریه است.مقاومت و پایداری مردان و زنان با ایمان و میهنپرست عشایر در برابر اشغالگران و متجاوزان روس در حالی صورت میگرفت که براساس شواهد تاریخی، گرفتاری و محنتی که در دوره قاجار، گریبانگیر مردم مسلمان و سلحشور عشایر شد، چنان سنگین و شکننده بود که پایههای استوار نظام اجتماعی این دیار فروپاشید و دهها سال مردم منطقه را در حیرت و سرگردانی فرو برد؛ چنانچه سال ها نتوانستند زندگی عادی خود را از سر گیرند.اگرچه آثار تاریخی جنگهای ایران و روس در زندگی تمامی مردم ایران قابل مشاهده بود، ولی گرفتاریهایی که مردم تبریز، اردبیل، مغان و ولایات شمال ارس به ویژه غیورمردان و زنان عشایر از این جنگها داشتند، به هیچ وجه قابل مقایسه با دیگر نواحی ایران نبود.
اگر قشون دولتی ایران در جنگهای ده ساله با تحمل مشکلات طاقتفرسا در میادین جنگ با دشمنان قدرتمند میجنگیدند، اما حداقل پس از پایان نبرد، به اقامتگاههای خویش مراجعت کرده، سپاهیان و سربازان به زندگی عادی مشغول میشدند؛ اما عشایر دشت مغان، علاوه بر حضور مداوم در جنگ، وارث مشکلات و عواقب ناگوار پایان جنگ نیز بودند. نیروهای جوان و فعّال عشایر در جنگها مستأصل شده بود. اغلب مردان و جوانانی که میبایست گلههای دام را به ییلاق و قشلاق ببرند، یا به هلاکت رسیده بودند و یا زخمی شده و فشار دیگری بر مشکلات عدیده خانواده وارد میساختند.یکی از مردان نامی و مقاوم عشایر دشت مغان، که با ابراز رشادت در جنگهای روسیه با ایران، با درایت و ریاست مدبّرانه خود، طوایف مشکین و مغان را از تهدیدات داخلی و خارجی حفظ کرد و در میادین جنگ، با عشق و علاقه و شجاعانه به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت، »آتاخان« یا »عطاخان شاهسون« بود. اجداد این مبارز شاهسونی، همه از قبیله مقاومت و پایداری بودند. آتاخان که ریاست قبیله خود را برعهده داشت و در تمام قبایل شاهسون از نفوذ کلام برخوردار بود، به همراه ایل و طایفهاش در رکاب عباس میرزا جنگید و خدمات مهمی انجام داد. کمتر جنگی بود که آتاخان در آن شرکت نداشته باشد و از خود فداکاری نشان ندهد. در سال ۱۲۲۱ وقتی حکمرانان قرهباغ و شکّی در مقابله با روسها از عباس میرزا کمک خواستند، دستجاتی از شاهسونها به دستور عباسمیرزا به یاری او شتافتند. در این وضعیت بحرانی عدهای از قبایل قرهباغ نیز تقاضای پناهندگی به ایران و کوچ دستهجمعی به دشت مغان را کرده بودند. عباس میرزا مأموریت اداره و تهیة تدارک مهاجرت این قبایل را به آتاخان شاهسون داد. او با دستهای از شاهسونها وارد قرهباغ شد و قبایل محصور در حوزهی تصرفی روسها را با سیاست و تدبیر شایسته به طرف جنوب ارس حرکت کرد. آنگاه در مسیر راه با نیروهای مجهز روسی درگیر شد و در جنگی نابرابر و با تحمل تلفات انسانی سنگین، آن طوایف را به دشت مغان آورد.
در همان سال، مصطفیخان شیروانی از دولت ایران تمرد کرد و با متمایل شدن به روسها مشکلاتی را برای سپاه ایران به وجود آورد. عباس میرزا به آتاخان مأموریت داد که برای امیدوار ساختن مصطفیخان شیروانی به مراحم و الطاف بزرگان دولت ایران به شیروان رفته و با تدابیری او را به اردوگاه ایرانیان بیاورد. اما مصطفیخان به رغم اصرار شدید آتاخان از آمدن به نزد عباس میرزا خودداری ورزید. نیروهای ایرانی ناگزیر بر اردوی شیروانیان حمله برده، آنان را سرکوب کردند و قبیلهی مصطفیخان شیروانی و مرادخانی را که حدود شش هزار خانوار بودند، از آنجا کوچ داده و در دشت مغان اسکان دادند.عشایر مقاوم و ایراندوست دشت مغان ـ که در بحبوحة جنگ و مبارزه بزرگ شده بودند ـ به خاطر از دست رفتن اراضی و مراتع خود و شکست تحمیلی ایران در برابر افزونطلبی روس، آبرو و عزّت ملّی و قبیلهای خود را خدشهدار میدیدند و به آسانی توانایی تحمّل چنان ضربه سنگین اجتماعی و روانی را نداشتند. مهمتر از همه این که برای تأمین علوفه و چراگاه قشلاقی، به شدن در تنگنا بودند.در روزگاران گذشته، وقتی از ییلاقهای دامنه سبلان و سهند و بزقوش پائین میآمدند، تا شیروان و قرهباغ بزرگ، مراتع و چراگاههای وسیعی در اختیار داشتند. اکنون و در پی اشغال بخشی از خاک میهن توسط قوای تجاوزگر روس، قسمت اندکی از این اراضی در دشتستان باقی مانده است. این شرایط و زمینهها موجبات تحریض و تشویق مجدد عشایر دشت مغان را ـ برخلاف دولتمردان و سیاستمداران صلحجوی قاجار ـ برای استرداد اراضی اشغال شده فراهم آورد و این چنین مردان مبارزی چون »آتاخان« به همراه فرزندان و جنگجویان میهنپرست دیگر، یک تنه به میدان جنگ با روسها رفتند.عشایر دشت مغان و در رأس ایشان »آتاخان بزرگ« توجه چندانی به کارهای سیاسی دربار و فتحعلیشاه نداشت. اگر هماهنگی نیز لازم بود، با عباس میرزا در میان میگذاشت. سردار آتاخان و سربازانش، بوتههای گیاهی چراگاه را به سان ناموس خویش مینگریستند و معامله شاهان قاجار بر سرِ اراضی قشلاقی در شرق و شمال مغان را تعدّی سیاستبازان قاجاری به ناموس قبیلهای تلقی میکردند.
سردار »آتاخان« چنین باور داشت که فتحعلیشاه به خاطر ارضای هواهای نفسانی خویش، این سرزمینها را به روسیه فروخته و به هیچ عنوان، موضوع شکست در برابر سپاهیان روس در میادین جنگ را قبول نمیکرد؛ زیرا پدران و اجداد »آتاخان« و معمّرین و ریشسفیدان قبیله، در قالب قصههای شب و خاطرههای فراموشناشدنی به آنان گفته بودند که در لحظاتی که سربازان و جنگجویان عشایر در مرزها میجنگیدند، شهر تبریز ناباورانه به تصرّف روسها درآمده بود. پدران و اجداد»آتاخان«، خیانت سیاستبازان و دغلکاریهای درباریان دستگاه سلطنت را نقل کرده و مظلومیت و تنهایی »عباس میرزا«؛ فرمانده کل قوای ایران در جنگ با روسیه تزاری را شرح داده بودند. از این رو بود که فرزندان و سپاهیان سردار آتاخان، شکست در جنگ را نمیپذیرفتند.آری دیگر نهضت مقاومت شاهسونها در دشت مغان به رهبری آتاخان میهنپرست شکل گرفته بود. نهضتی که اهداف آن مقاومت در برابر توسعهطلبی روسها و قیام برای بازپسگیری اراضی از دست رفته ایران در قفقاز بود.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۵:۲۴ ق.ظ
پیدایش شاهسون را به زمان شاه عباس صفوی نسبت می دهند . نویسندگان تواریخ و سفرنامهها در تاریخچه شاهسون بر این قول متفقند که شاهعباس بزرگ برای کاستن نفوذ و نیروی حکمرانان ۳۲ طایفه قزلباش که درآن روزگار تمشیت و اداره همه امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ و خودکامه در برابر پادشاه به شمار میآمدند به ایجاد سپاهی مجهز و منظم در یکدسته پیاده تفنگدار و یکدسته سواره همت کرد و در«بستان السیاحه» تالیف حاج زین العابدین شیروانی (جلداول ازانتشارات سنایی، صفحه ۳۴۷) درموردشاهسونها چنین آمده است : جمعی از نمک به حرامان قزل باش یه بر شاه عباس خروج کرده ، پای جرات و جسارت پیش نهادند، شاه فرمود: شاه سون گلسون .
یعنی هرکه شاه رادوست دارد بیاید . لهذا از هرفرقه ای آمده طاغیان شاه راشکست دادند، پادشاه آن جماعت را (شاه سون) یعنی «دوستدار شاه » نام نهاد ، درمیان آن طایفه ، طوایف مختلفه است. مسکن ایشان درملک مغان و آذربایجان و فارس است و قلیلی در خراسان و کابل و کشمیر سکونت دارند و درغریب نوازی و مهمانداری و شجاعت برامثال خودطریق سبقت سپارند.نام طوایف این عشایربیشتربه ((لو)) ختم میشودازقبیل : حاجی خانلو ، سرخان بیگ لو و… علاوه براین بعضی از شاهسونها به دیگر نقاط ایران چون فارس ، خرقان و خمسه کوچانده شده اندکه اینها برخلاف شاهسونهای آذربایجان معمولا زیرسیاه چادرزندگی می کنند و با آلاچیق های شاهسونهای آذربایجان تفاوت بسیاردارند. نظام تقسیم بندی ایل شاهسون به ترتیب بزرگترین به کوچکترین واحد عبارت است از: ایل – طایفه – تیره – گوبک – اوبه و او.
طبق آخرین آمار طوایف شاهسون مشگین شهر عبارتند از : حاجی خوجالو ، اجیرلو ، جوادلو، جوروغلو ، گده بیگلو ، گیکلو ، مستعلی بیگلو ، سرخان بیگلو ، مرادلو ، جانی یارلو ، دمیرچی لو ، تالش میکائیل لو ، هومن لو ، قوردلو ، حاجی خانلو ، عیسی لو ، کورعباسلو ، قوجابیگلو ، مغان لو ، پیریواتلو ، قره قاسملو ، ساری جعفرلو ، عرب لو ، خلیفه لو ، ادولو ، زرگرلو ، بیگدلو ، سروانلار ، حسین خان بیگلو ، علی بابالو ، سیدلو ، جعفرلو ، حسینکلو ، عطا خانلو ، نوروزعلی بیگو ، بند علی بیگلو معروف به علب بابالو ، رضابیگلو ، عبادالله بیگلو ، شاهعلی بیگلو ، بالابیگلو ، آیواتلو ، تکله ، جلودارلو ، اودولو ، بیگ باغلو ، آراللو ، کله سر ، یکه لو ، قاراجالو ، حسین حاجی لو ، کالاش ، کنده لو ، فولادلو ، جهان خانملو ، ملی ، ملی سیدلر ، خامسلو ، ترت ، گون ائولی ، خلفلو ، گون پاپاق ، چلبیانلو ، حاجی علیلو ، قره چورلو ، کرداحمدلو ، طایفه تراکمه ، چاخرلو ، محمد خانلو ، شاهسونها بیشتر دامدارند و معیشت شان از راه دامداری تامین میشود و قسمت کمی ازآنان به شغل زراعت و کشت و زرع مشغولند. آنها قبل ازاینکه به محل تابسانی خودبروند دراوایل خردادماه به عنوان جایگاه بهاری دردامنه های کوه سبلان آلاچیق برپا می کنند و درماههای تیر و مردادبه بالای کوه سبلان می روند و درشهریور ماه دوباره به محل بهاری دامنه های کوه سبلان مراجعت می کنند و دراوایل آبان ماه درنزدیکیهای مغان چون ارشق ، تازه کند و… دوباره آلاچیق برپا می کنند و چند روزی آنجا که محل پاییزشان می باشد اتراق می کنند و سپس به محل زمستانی خودیعنی مغان نقل مکان می کنند و تا اواخر فروردین ماه آنجا به سربرده و نیمه های اردیبهشت ماه ازمحل زمستانی کوچ می کنند مسکن اصلی ایل شاهسون در آذربایجان و مغان و مشگین شهر می باشد ولی ایل بزرگ شاهسون به علت کوچانیدن های پی در پی گروه های حاکم و شاهان در ایران در مناطق زیر گستردگی پیدا کرده اند .
آذربایجان – اردبیل – سراب – مغان – اهر – مشگین شهر ( حدود هشت هزار خانواده از این ایلات در نواحی اهر و مشگین شهر ساکنند.) – اطراف دریاچه ارومیه – سهند – ساوه – زنجان – نیریز فارس –و شاهین دژ در دو قرن اخیر وقایع بسیاری در قلمرو شاهسونها اتفاق افتادهاست. در سال ۱۱۹۲ هجری شمسی عباس میرزا به کمک شاهسونها بر علیه روسیه لشکر کشی کرد. در پی عهدنامه گلستان این ایل مناطق بسیار قشلاقی را در تالش و شمال دشت مغان از دست داد. در سال ۱۲۰۵ ایل شاهسون به نفع هر دو طرف وارد جنگ شد. شاهسونهای شمال مغان در پشتیبانی از روسها و شاهسونهای جنوب مغان به اتفاق ایل افشار به حمایت از قشون عباس میرزا جنگیدند. بر اساس قرارداد ترکمنچای ۱۲۰۷ شمسی قسمت شمالی مراتع قشلاقی در اختیار روسها قرار گرفت. در سال ۱۲۸۴ طایفه قوجا بیگلوی شاهسون بر علیه روسها قیام کرده و درگیر شدند. شاهسونهای قره داغی در سال ۱۳۲۷ هجری شمسی با مشروطه خواهان درگیر شدند که منجر به شکست قوای ستارخان و غارت اردبیل شد.