پنهانکارهای دستگاههای رسمی خطرناک تراست یا افشاگریهای فضای مجازی
فاطمه مرادخانی
گروه اجتماعی: فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و تاثیرات مثبت و منفی که به دنبال دارد مردم جهان را ناگزیر به استفاده از روشهای جدید و تازه برای برقراری ارتباط کرده است.
اما آیا فرهنگ جامعه و افراد، پذیرای ابزار و روشهای نوین ارتباطی در فضای فرهنگی و اجتماعی متلاطم امروز هست؟
میبایست به لحاظ فرهنگی شرایطی فراهم شود که هم دولت از امکانات این فضا در جهت مثبت استفاده کند، یعنی آنجایی را که اطلاعات درست و دقیق منتشر میشود پیگیری کند، زیرا در هر حال به حقوق شهروندان مربوط میشود و در عین حال بتواند به موقع پاسخگویی کند.
البته کار دولتها در این خصوص بسیار دشوار است، چرا که بخش مهمی از وقت و انرژی آنها را به رصد کردن این اخبار و پایش آنها اختصاص میدهد و خیلی وقتها حتی فرصتهای توسعه را هم در حد ممکن از دولتها میگیرد.
با دو رویکرد میتوانیم به تحلیل تاثیر شبکههای اجتماعی بپردازیم. اما قبل از آن باید به عنوان مقدمه ذکر کرد که به هر حال تحولات شگرفی در حوزه تکنولوژیها، فناوریهای اطلاعات و ارتباطات رخ داده است که در مجموع قابل برگشت نیست، یعنی اساسا قابل برگشت نخواهد بود.
به هر حال این تحولات شگرف، سبک زندگی آدمها، شیوه سیاستورزی و شیوه کار فرهنگی اقتصادی و اجتماعی را به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
بنابراین مردم جهان چارهای جز این ندارند که سبک زندگی خود را کم و بیش با شرایط جدیدی که این تکنولوژیها رقم زدهاند انطباق دهند.
در این راستا مردم میبایست همزمان ضریب هوشیاری خود را بالا ببرند، مراقبتها را بیشتر کنند و دانش و سواد ارتباطی و اطلاعاتی خود را ارتقا ببخشند تا حتیالامکان بتوانند از دستاوردهای مثبت این تکنولوژیها استفاده کنند و عوارض ناگوار آن را به حداقل برسانند.
دکتر محمدمهدی فرقانی، استاد دانشگاه ضمن تبیین تاثیرات فزاینده شبکههای اجتماعی بر فضای امروز، به نسبت این دست ابزار با حکومتها میپردازد.
به چه دلیل تاثیر روزافزون شبکههای اجتماعی در فرهنگ و جامعه شکل میگیرد؟
میتوان دو رویکرد عمده برای شبکههای اجتماعی در نظر گرفت.
وجه مثبت آن این است که امروزه شهروندان جهان از طریق این شبکهها دارای صدا شدهاند، یعنی میتوانند صدای خود را به گوش جهانیان برسانند.
باید لامحاله صدای آنها شنیده شود. به همین دلیل شیوه حکومتداری و حکمرانی هم اساسا تغییر کرده است.
اگر در گذشته مدیران یک جامعه میتوانستند از طریق رسانهها کم و بیش افکار عمومی را مدیریت کنند، امروزه به نظر میرسد که بازتاب آن چیزی که در شبکههای اجتماعی میگذرد مدیران را در سطوح مختلف با الزامها و در واقع موقعیتهای پیشبینی ناپذیری روبهرو میکند که در عین حال آنها باید عکسالعمل نشان دهند.
ما میدانیم و آگاه هستیم که خیلی از اخبار و اطلاعاتی که از طریق رسانههای سنتی منتشر نمیشود و در شبکههای اجتماعی انتشار مییابد، مسئولان را ناگزیر از عکسالعمل و پاسخگویی میکند و این اتفاق وجه مثبت داستان است، به این معنا که به هر حال افکار عمومی بیش از همیشه اهمیت یافته است.
مردم میتوانند خواستها، علایق و نیازهای خود را مطرح کنند و دولتمردان هم ناگزیر به شنیدن این صداها هستند.
بنابراین همانطور که اشاره شد دولتمردان هم باید روش سیاستورزی خود و حتی اهداف سیاسی گروهها، جناحهای سیاسی و جامعه مدنی را با روشهای جدید را برای رفتار خود ابداع کنند.
اگر بخواهیم جنبه دیگر یعنی وجه منفی این موضوع را بررسی کنیم، میدانیم که واقعا کار دولتها دشوار شده است و حتی در مورد مردم و افکار عمومی هم دشواریهای جدیدی پیش آمده است.
بدین معنا که در این شبکهها به وفور شاهد اخبار جعلی، اخبار نادرست و غیر دقیق هستیم و بسیاری از دولتمردان عمده وقت و انرژی خود را میبایست صرف خنثی کردن یا پاسخگویی به اخباری کنند که اساسا ریشه واقعیت ندارند یا این اخبار با برنامه و منظور قبلی تولید و طراحی شدهاند و همینطور برای مردم هم تشخیص درست و نادرست آن دشوار شده است.
در واقع هم مردم و هم مسئولان مدام در آواری از اطلاعات درست و نادرست قرار دارند، زیرا جستوجوی اطلاعات درست هم عملا یک کار تخصصی و بسیار دشوار شده است.
فکر میکنم که در اینجا نقش رسانههای سنتی از این باب مهمتر از همیشه میشود که به مردم در راستیآزمایی این اخبار از طریق رسانههای سنتی کمک میکنند تا توفیق حاصل نمایند، یعنی مرجعیت پیدا کنند.
این رسانهها برای مردمی است که در جستوجوی صحت یا عدم صحت اطلاعاتی در فضای مجازی به رسانههای سنتی مراجعه میکنند اما به نظر میرسد که در بسیاری از موارد، رسانههای سنتی هم کم و بیش دنبالهروی فضای مجازی شدهاند و در واقع کار آسانتر را انتخاب میکنند.
رسانههای سنتی به جای اینکه در پی تحقیق و جست و جو و سنجش صحت و سقم اطلاعات برآیند، در واقع اخبار و اطلاعات را صرفا بازتولید میکنند.اما نکته حائز اهمیت دیگر این وجه مثبت فضای مجازی این است که در گذشته و حتی امروز هم، رسانههای سنتی کم و بیش مدیریت و سانسور میشوند و فضای خودسانسوری بر آنها حاکم است.
نهادهای رسانهای کم و بیش تحت تاثیر نهادهای قدرت و ثروت هستند و در نتیجه خیلی از آنها به هر دلیلی از پرداختن به گزارشهای تحقیقی در خصوص برملاکردن فساد و سوءاستفاده از اموال عمومی توفیق پیدا نمیکنند، حال یا توان آن را پیدا نمیکنند، یا منافعشان چنین اقتضا میکند
در حالی که ما در فضای مجازی شاهد این هستیم که امروز گزارشهای افشاگرانه به معنای کمک به شفافسازی و علنیسازی امور به وفور دیده میشود و ما اخبار مربوط به سوءاستفاده آقازادهها، فساد در بخشهای مختلف و امثال اینها را به وفور در فضای مجازی میبینیم و این، امکان پنهانکاری را عملا به حداقل رسانده است.
آیا فکر میکنید شبکههای اجتماعی واقعا تولید دانایی میکنند یا اینکه توهم دانایی را به وجود آوردهاند؟
از یک منظر حرفهای شما درست است و واقعا در خیلی موارد ایجاد توهم دانایی میکند، برای اینکه مردم خیلی وقتها عنوان یک خبر را میخوانند و از آن عبور میکنند، به این دلیل که یا خبرها خیلی سطحی و فاقد اطلاعات تکمیلی و عمیق هستند
یا دارای دقت و صحت قابل تشکیکاند، اما مردمی که این اخبار را میخوانند تصور میکنند که اطلاعات زیادی دارند و به آن هم استناد میکنند و این توهم همه چیزدانی در واقع به نحوی به عنوان یک پدیده جدید در زندگی روزمره جای باز میکند و کار کردن با افکار عمومی را دشوار میکند.
زیرا در خیلی از مواقع تکذیب خبرهای نادرست هم تاثیری بر مردم ندارد و مردم به دلیل نوع رابطه و اعتمادی که به دولت و حکومت دارند و بیشتر مواقع از پذیرش اخبار درستی که حتی از مراجع رسمی منتشر میشود سر باز میزنند.
به تعبیری میتوان گفت که شهروندان امروز درعین حال که دسترسی خیلی گستردهتری به اطلاعات دارند و از امکان سخنگویی و بلند کردن صدای خود برخوردارند، به نوعی میتوان گفت که زندانی اطلاعات سطحی و غیر دقیقی هستند که در فضای مجازی منتشر میشوند.
آیا فکر میکنید مخالفتها و مقابلههایی که با شبکههای اجتماعی در کشوهای جهان سوم صورت میگیرد، بیشتر صبغه سیاسی دارد یا فرهنگی؟
اگر بخواهید در مورد اینکه برخوردها یا محدودیتها صبغه سیاسی دارد یا فرهنگی، یعنی از سر دلسوزی یا برای محافظت از حقوق شهروندان صورت میگیرد یا میخواهد نوعی سانسور برقرارکند صحبت کنید، باید در نظر داشت که این به رابطه دولت – ملتها بر میگردد، اما در کشورهای در حال توسعه، جهان سوم سابق یا در حال توسعه فعلی، بیشتر این برخوردها، برخوردهای سیاسی است، البته کوشش این است که ما چه از حریم خصوصی مردم و چه از حقوق شهروندی آنها محافظت و دفاع کنیم، اما میتوان گفت که جریانات پشت پرده نشان از آن دارد که برخوردها بیشتر و تا حدی رنگ و صبغه سیاسی دارد.
اساس تحلیل شبکههای اجتماعی که این مخالفتها و مقابلهها را در شبکههای اجتماعی به وجود میآورند چیست؟
در هر صورت شبکههای اجتماعی مدیریتپذیر و سانسورپذیر نیستند و این در اختیار شهروندان است، در واقع به سختی میتوان آنها را کنترل کرد.
بنابراین هر شهروندی بر اساس احساس مسئولیت اجتماعی خود دست به انتشار اطلاعات میزند.
مهم این است که ما سطح آگاهی و مسئولیتپذیری شهروندان را ارتقا ببخشیم.
در واقع میبایست به لحاظ فرهنگی شرایطی فراهم شود که هم دولت از امکانات این فضا در جهت مثبت استفاده کند، یعنی آنجایی را که اطلاعات درست و دقیق منتشر میشود پیگیری کند، زیرا در هر حال به حقوق شهروندان مربوط میشود و در عین حال بتواند به موقع پاسخگویی کند.
البته کار دولتها در این خصوص بسیار دشوار است، چرا که بخش مهمی از وقت و انرژی آنها را به رصد کردن این اخبار و پایش آنها اختصاص میدهد و خیلی وقتها حتی فرصتهای توسعه را هم در حد ممکن از دولتها میگیرد.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از سرپوش ، در این میان، عمدتا با ادعای تهدید امنیت ملی با شبکههای اجتماعی برخورد میشود، اما خیلی وقتها میتوان گفت پنهانکاریهایی که توسط دستگاههای رسمی صورت میگیرد بیشتر امنیت ملی را تهدید میکند تا افشاگریهای فضای مجازی.
به عنوان مثال شما مشاهده میکنید که وضعیت فساد و سوءاستفاده و رانت در کشور در چه شرایطی است. اگر رسانهها آزادی کافی و لازم را داشتند و روزنامهنگاران از حقوق حرفهای خود برخوردار بودند نه تنها این فساد شکل نمیگرفت، بلکه حتی فرصت را هم برای فضای مجازی، هم برای افشاگریهایی که گاه ممکن است پایه و بنیان محکمی نداشته باشند محدود میکرد.
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۱ ق.ظ