ARAZAZARBAIJAN

فروپاشي هوش‌هاي چندگانه کودکان کارِ ديجيتال


فروپاشي هوش‌هاي چندگانه کودکان کارِ ديجيتال

گروه فرهنگي:محمدمهدي سيدناصري حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بين‌الملل کودکان در يادداشتي به ظهور پديده‌هاي جديد مثل هوش مصنوعي و فضاي مجازي پرداخته و نقش آن بر ذهن کودکان را مورد بررسي قرار داده است. کودکي، نخستين صحنه‌ي شکل‌گيري انسان است؛ جايي که ذهن، خيال و احساس در توازن مي‌رويند و معنا مي‌سازند.


اما در جهان امروز، اين صحنه آرام‌آرام در حال فروپاشي است. دنيايي که روزگاري محل بازي، گفت‌وگو و خيال‌پردازي بود، اکنون به کارگاه توليد داده و تصوير بدل شده است. کودک ديگر تنها مخاطب رسانه نيست؛ او خود، سوژه و ابزار توليد آن است. در پس هر لبخند مجازي، ساعاتي کار شناختي و عاطفي نهفته است؛ کاري که نه در قوانين ديده مي‌شود و نه در سياست‌گذاري‌ها به رسميت شناخته مي‌شود. اين دگرگوني، تنها تهديدي براي اوقات فراغت نيست، بلکه نشانه‌ي يک بحران تمدني است: فروپاشي هوش‌هاي چندگانه و در نتيجه، تضعيف بنيان انسان‌بودن. در اين ميان، فضاي ديجيتال نه صرفاً محيطي براي بازي و آموزش، بلکه ساختاري اقتصادي و رواني است که ذهن کودک را به مصرف فوري و واکنش آني عادت مي‌دهد. آنچه در ظاهر آزادي، خلاقيت و سرگرمي مي‌نمايد، در باطن نوعي «کار پنهان» است؛ کاري بي‌قرارداد، بي‌حفاظ و بي‌پايان. و اين، همان‌جاست که بايد از حق کودک بر رشد، تخيل و تفکر مستقل دفاع کرد؛ حقي که اساس همه‌ي حقوق ديگر است.
در جهان امروز، کودکي ديگر به معناي تجربه‌اي طبيعي و تدريجي از بازي، خيال و تعامل نيست؛ بلکه به »کالايي« بدل شده که در بازار ديجيتال خريد و فروش مي‌شود. ميليون‌ها کودک در سراسر جهان، بي‌آنکه خود بدانند، در حال »کار« در فضاي مجازي‌اند: توليدکننده محتوا، چهره تبليغاتي برندها، يا کارگر بي‌نام الگوريتم‌هايي که از رفتارشان سود استخراج مي‌کنند. اين شکل نوين از کار، بي‌قرارداد و بي‌قانون، روح و ذهن کودکان را به آرامي مستهلک مي‌کند. در ظاهر، کودکان در حال بازي و خلاقيت‌اند؛ اما در واقع، درون چرخ‌دنده‌هاي اقتصاد توجه گرفتار شده‌اند؛ اقتصادي که براي حفظ گردش سرمايه، زمان کودکي را به ثانيه‌هاي پاداش فوري و کليک‌هاي بي‌پايان تقليل داده است. چنين زيست‌جهاني، جايي براي رشد تدريجي هوش‌هاي چندگانه باقي نمي‌گذارد؛ آن هوش‌هايي که به تعبير نظريه گاردنر، اساس رشد انساني و فرهنگي‌اند. کودکِ کارِ ديجيتال امروز، در ظاهر باهوش‌تر و رسانه‌فهم‌تر از نسل‌هاي گذشته است، اما در باطن، هوش‌هاي بنيادين او در حال فروپاشي است. هوش زباني جاي خود را به پيامک‌هاي کوتاه و نمادهاي تصويري داده؛ هوش فضايي در برابر تصويرهاي آماده و فيلترهاي ازپيش‌طراحي‌شده رنگ مي‌بازد؛ و هوش درون‌فردي در ميان انبوه لايک‌ها و بازخوردهاي مصنوعي، مجال شکل‌گيري نمي‌يابد.
اين دگرگوني، ديگر صرفاً يک مسئله تربيتي نيست؛ بلکه بحراني حقوقي و تمدني است. کنوانسيون حقوق کودک تصريح مي‌کند که آموزش و رشد کودک بايد به پرورش کامل استعدادها، قوه تفکر و حس اخلاقي او بينجامد. با اين حال، کار ديجيتال کودکان ــ چه در قالب توليد محتوا، چه در قالب حضور الگوريتمي در شبکه‌ها در تضاد آشکار با اين اصل بنيادين قرار دارد. آنان به‌جاي رشد، در معرض بهره‌کشي شناختي و رواني‌اند؛ بهره‌کشي‌اي که نه در کارخانه‌ها، بلکه در صفحه‌نمايش‌ها رخ مي‌دهد.
پژوهش‌هاي جديد دانشگاه آکسفورد و مؤسسه علوم شناختي برلين در سال 2024 نشان مي‌دهد کودکاني که در توليد يا تماشاي مداوم محتواي سريع مشارکت دارند، کاهش چشمگيري در تمرکز، حافظه بلندمدت و توان تفکر انتزاعي نشان مي‌دهند. مغز آنان، براي پاداش‌هاي لحظه‌اي بازتنظيم مي‌شود و ديگر نمي‌تواند مسيرهاي بلندمدت يادگيري را دنبال کند. اين همان چيزي است که دانشمندان از آن به‌عنوان «فرسايش شناختي کودکان ديجيتال» ياد مي‌کنند.
اما خطر به اينجا ختم نمي‌شود. کار در پلتفرم‌ها، به‌ويژه زماني که با تشويق اقتصادي يا شهرت مجازي همراه است، مرز ميان بازي، کار و استثمار را از ميان مي‌برد. کودکاني که روزانه ساعت‌ها براي توليد محتواي خنده‌دار، تبليغ کالا يا اجراي چالش‌ها فعاليت مي‌کنند، عملاً نيروي کار نامرئي اقتصاد ديجيتال‌اند؛ بي‌آنکه حمايتي قانوني، بيمه‌اي يا رواني داشته باشند. آنان در سن رشد، مسئوليت بزرگسالانه مي‌پذيرند، اما از حقوق پايه‌اي دوران کودکي محروم مي‌شوند. اين نوع جديد از کار، »استثمار عاطفي و شناختي« است؛ زيرا ذهن کودک را درگير الگوريتم‌هايي مي‌کند که براي حفظ ماندگاري او در پلتفرم طراحي شده‌اند. کودک مي‌آموزد که ارزش او در ميزان ديده‌شدن، لايک و بازنشر است، نه در تفکر، تخيل يا احساس انساني. اين منطق، نه‌تنها رشد رواني او را مختل مي‌کند، بلکه در درازمدت جامعه‌اي مي‌سازد که ارزش را در نمايش، و هويت را در واکنش مي‌جويد. از منظر حقوق بين‌الملل کودک، اين وضعيت نقض آشکار اصول »مصالح عاليه کودک«، »حق بر رشد برابر« و »حق بر حمايت در برابر بهره‌کشي اقتصادي« است. ماده‌ي 32 کنوانسيون، دولت‌ها را موظف مي‌کند که از هرگونه کاري که براي کودک زيان‌آور است جلوگيري کنند. امروز، اين بند بايد بازتعريف شود تا شامل کار ديجيتال نيز گردد؛ کاري که جسم را خسته نمي‌کند، اما ذهن و احساس را مي‌فرسايد. در ايران نيز، ضرورت شکل‌گيري »سياست ملي حمايت از کودکان در محيط ديجيتال« بيش از هر زمان احساس مي‌شود. اين سياست بايد بر سه ستون استوار باشد:
1. تنظيم ساعات حضور کودکان در رسانه‌هاي ديجيتال و ممنوعيت مشارکت اقتصادي زير سن قانوني در پلتفرم‌ها؛
2. آموزش سواد رسانه‌اي تحليلي براي والدين و معلمان، نه فقط هشداردهنده بلکه تربيتي و گفت‌وگومحور؛
3. حمايت از توليد محتواي بومي، انديشمندانه و خلاق که رشد همه‌جانبه هوش‌هاي کودک را تقويت کند.
کودکيِ امروز، آيينه‌ي فرداي جامعه است. اگر اين آيينه با تصاوير تکراري و الگوريتمي پر شود، ديگر توان بازتاب حقيقت انسان را نخواهد داشت. نسلي که در منطق پاداش فوري رشد کند، نمي‌تواند در منطق تأمل، خلاقيت و عدالت زندگي کند. آينده‌اي که هوش‌هاي چندگانه کودکان در آن تضعيف شود، آينده‌اي است بي‌ريشه، بي‌احساس و بي‌انسانيت. حفاظت از کودکان در فضاي ديجيتال، نه يک دغدغه فرعي، بلکه رسالت اخلاقي و حقوقي عصر ماست. بايد از »حق بر انديشيدن« همان‌گونه پاسداري کرد که از »حق بر زندگي«. اگر کودکان، در هياهوي تصوير و پاداش، فرصت سکوت و تخيل را از دست بدهند، جامعه فردا از درون تهي خواهد شد. نجات کودکي، در گرو بازگرداندن زمان، عمق و معنا به ذهن اوست؛ بازگرداندنِ قدرت تأمل، لذت مکاشفه، و زيبايي گفت‌وگو.
به گزارش آرازآذربايجان به نقل از ايلنا، تنها در چنين بستري است که مي‌توان اميد داشت هوش‌هاي چندگانه، بار ديگر در خاک فرهنگ، آموزش و عدالت برويند. و اين، نه صرفاً مأموريت خانواده و مدرسه، بلکه آزمون تاريخي سياست‌گذاران است: آيا خواهند توانست ميان فناوري و انسان، ميان سرعت و معنا، توازن برقرار کنند؟ زيرا اگر امروز از کودک محافظت نکنيم، فردا بايد از انسانيت دفاع کنيم.
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com


برچسب ها:

تاریخ: 1404/08/14 08:41 ق.ظ | دفعات بازدید: 1752 | چاپ


مطالب مشابه dot
آخرین اخبار dot
مشاهده مشخصات مجوز در سامانه جامع رسانه‌های کشور