فرهنگ قناعت واژه ای غریب درجامعه کنونی

فرهنگ قناعت واژه ای غریب درجامعه کنونی

گروه فرهنگی:در زندگی برخی از ما ایرانیان زندگی خوب بیش از آنکه با قناعت، انجام مسئولیت های مدنی، وظیفه شناسی و توجه به منافع دراز مدت خود و جامعه پیوند بخورد، با مواجهه های محض و عریان با لذات حسی و تجربی و سلب مسئولیت های اخلاقی در رفتارهای مصرفی نزدیک می شود.
این مواجهه بی رحمانه با واقعیات تجربی را در ریخت و پاش های فراوان در زندگی، تلقی منفی داشتن از صرفه جویی، دور زدن قانون و استفاده شخصی از قدرت، تخریب بی رویه محیط زیست، میل به تصرف و مالک شدن شخصی میدان های مصرف (مثلا در فرهنگ ویلا) فارغ از ملاحظات واقع بینانه کارکردی، می توان دید. زیستن با ارزش های وفادارانه به محیط زیست و جستجوی تعادل در زندگی (توجه به نفع فردی و جمعی) علیرغم کمبودهای اقتصادی و فقر عمومی، در تاریخی نه چندان دور تجربه ای رایج در ایران بود. با این حال در شرایط رفاه نسبی طبقه متوسط در ایران امروز این تجربه کمیاب است و زیستن با آن بطور فزاینده ای دشوارتر می شود.نگرش به اسراف در ایران بیشتر توسط سرمایه اقتصادی توضیح داده می شود و فرهنگ (جز در مورد گروه هایی خاص) بندرت آن را کنترل می کند. به بیان دیگر انتظار می رود اگر شرایط مصرف تظاهری و توام با اسراف وجود داشته باشد، مقاومت در برابر آن دشوار است و فشارهای هنجاری رفتارها و انتخاب های خاصی را قابل انتظار می سازد. برای سکونت خانواده ای مرفه مثلا در کلان شهرتهران، آپارتمانی بزرگ در یک محله شمالی شهر، یک و یا دو اتومبیل لوکس، مدل بالا و البته با گنجایش موتور عظیم، سالیانه حداقل یک نوبت سفر به خارج از کشور، خرید های فصلی و یا ماهیانه از پاساژهای عرضه کننده کالاهای برند، استفاده از خدمات خصوصی برای رتق و فتق تقریبا کلیه امور منزل، و بطور خلاصه تامین همه خواسته ها و هوس ها با صرف پول ضروری و امکان پذیر می شود. روشن است که مسابقه در میدان مصرف، مسابقه ای بی انتهاست که فرجام آن فاصله گرفتن از تعادل خوشبختی و تعادل در زندگی فردی و جمعی و محیط زیست ماست.
بدین ترتیب رنج های ذهنی که بسیاری از ایرانیان طبقه متوسط و بالاتر بخصوص ساکنان شهرهای بزرگ با آن دست به گریبانند، به درجاتی زیادی پیامد مستقیمی از سبک زندگی جدید شکل گرفته در فرهنگ آنهاست. اقتصاد مصرفی کلان شهرها به سرعت تعادل زندگی افرادی که با ارزش های مادی گرایانه انس و ارتباط بیشتری دارند را بر هم زده است به نظر می رسد بازگشتی مجدد به ارزش های فرامادی که در فرهنگی سنتی ایرانی از آن به “قانع بودن” یاد می شد ضروری است. در چرخشی تاریخی و فرهنگی به نظر می رسد فضای مفهومی قناعت بویژه در میان نسل های جوانتر جامعه بتدریج از ارزشی ایده ال که اخلاقی، عملی و منطبق با زندگی روزمره است، به ارزشی غیر ضروری و کم اهمیت تغییر یافته است. بر اساس مطالعات موجود “قناعت داشتن و کم توقع بودن” بعنوان ارزش هایی استراتژیک در زندگی جوانان اولویتی کمتر از استراتژی های رقابت جویانه و فردی آنها داشته است و اساسا مفهوم قناعت در کمتر از دونسل از واژه ای با بار معنایی مثبت و فضیلتی اخلاقی و رفتاری، در نگاهی خوش بینانه به انتخابی غیر ضروری و منسوخ تبدیل شده است. فرهنگ قناعت تضمین کننده مصرف مسوولانه و اخلاقی و گسترش آن تضمین کننده توسعه ای پایدار و موزون است. قناعت هم نوید دهنده رضایت فردی از زندگی و معنا بخشیدن به آن است و هم راهی است برای مهار آسیب های غیر قابل جبران مصرف گرایی افسارگسیخته به زیست بوم مان. فرهنگ قناعت ورزی ضامن درونی شدن ارزش های شهروندی محیطی و فضیلت اخلاقی کمرنگ شده ای است که با تغییر در چشم انداز و نگرش انسان ها آنها را در تعادل بهتری با محیط زیست خود قرار می دهد. قناعت ورزی اصلاحی جدی در سبک زندگی و فراگیر شدن این تفکر را طلب می کند که مصرف و تملک بیشتر چرخه ای از مشکلات فردی و اجتماعی را تولید می کند که در نهایت کسی از آن منتفع نخواهد بود.
در وجه تربیتی و اجتماعی شدن تاثیر آموزه های رسمی (مدرسه، رسانه ها) و غیر رسمی (مثلا در خانواده) بر عادت واره ها و ارزش های مصرفی غیر قابل انکار است. برای مثال درونی شدن عادات اخلاقی در شخصیت افراد و رفتارهایی همسو با مصرف بهینه, ضروری, عادلانه و مسئولانه، برآمده از این تجارب اجتماعی شدن اولیه است. پیش بینی شرایط آموزشی مناسبی که هم به شیوه ای نظری و منطقی وهم در متنی عملی انتقال دهنده ارزش_های مصرفی (بویژه گونه های ضروری برای توسعه پایدار) باشد، جز لاینفکی از برنامه آموزش بیشتر کشورهای توسعه یافته است. برای مثال در حال حاضر تاکید بر حقوق و مسوولیت های شهروندان به محیط زیست خود و رواج مفاهیمی مانند عدالت محیطی، شهروندی محیطی و یا سواد محیطی بخشی مهمی از گفتمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توسعه را شکل می دهد و نظام های آموزشی برخی کشورها دغدغه خود را تربیت شهروندانی قرار داده اند که قدرت تشخیص و ارزیابی مشکلات زیست محیطی و احساس تعهد و برانگیختگی برای فعالیت به نفع آن را بیابند. این مداخله ها و سیاست های تربیتی آشکارا هزینه کنترل ها و نظارت های بعدی را بسیار کاهش داده و تضمین مناسبی برای تعهد به مسئولیت های زیست محیطی بشمار می آید.
گروه های اجتماعی برخوردار جامعه بعنوان یک شهروند محیطی و با منطق تامین عدالت محیطی باید به مصارف خود (مثلا در باره انرژی) حساس باشند. در اینصورت صرفا با منطق بضاعت و توانایی تامین هزینه خرید خدمات مورد علاقه برانگیخته نخواهند شد و ملاحظات دیگری را در نظر خواهند داشت. به همانسان گروه های متوسط و کمتر برخوردار نیز دستیابی به استانداری یکسان از مصرف را ضرورتا ارزشمند و پاداش دهنده بحساب نمی آورند و آمادگی و رضایت بیشتری برای انتخاب سبک زندگی منطبق با جایگاه اقتصادی و اجتماعی خود نشان خواهند داد. در ایران فاصله گرفتن مصارف از ضرورت به ارزشی تبدیل شده است که تعادل مرز بندی گروه های اجتماعی را بر هم زده است. فاصله گرفتن از ضرورت تنها متوجه طبقات مرفه تر جامعه نیست، بلکه گروه های درآمدی پایین تر نیز به آن مبتلا هستند.
آشفتگی سبک زندگی در ایران سبب شده کیفیت زندگی با مصارف بی واسطه (مادی) کالاها و خدمات پیوند خورد و ارزش مادی کالاهای فرهنگی اغلب تعیین کننده و جهت دهنده انتخاب های مصرفی است. در حالیکه سلیقه و سبک زندگی باید قلمرویی برای انتخاب شخصی افراد و بهانه ای برای کسب رضایت واقعی و فارغ از انتظارات و فشارهای اجتماعی (رقابت ها و چشم و هم چشمی ها) باشد. سهم انتخاب و منطق فردی در چینش عناصر سبک زندگی و در این بحث مصارف غیر ضروری زندگی تحت الشعاع همسویی با جریان غالبی است که معیار ارزش مادی را مرجح می شمارند. نمایش و اولویت قابل شدن تقریبا مطلق به وجه مادی، جای خود ابرازی را گرفته است. درک زیبایی شناسانه و منطق مصرفی افراد با سرمایه فرهنگی بالا در ایران نیز عموما با ارزش مادی آنها پیوند دارد. در بسیاری موارد افراد (بویژه گروه های مرفه) ممکن است ارتباط فردی (شخصی) با نوع اتومبیل، تزیینات و دکوراسیون منزل، مکان سفر و بسیاری از میدان های مصرفی دیگر برقرار نسازند و باصطلاح با آن بیگانه باشد.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۲ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۶:۴۳ ق.ظ

دیدگاه


− دو = 2