شگفتیهای در محاق ترکها . . .
سنبله برنجی
گروه فرهنگی: جناب آقای رئیس جمهور! چندی پیش شاهد بودیم حضرت عالی با وضوحی تمام و با صراحتی بی پرده از منتقدان دعوت به انتقاد نمودید و این ابرازات حضرتعالی چقدر مایهی دلخوشکنک اهالی رسانه را فراهم ساخت بماند؛ که قلمهای الکن ما هرگز قادر به توصیف حتی یک لحظه از سرور این چراغ سبز از سوی حضرتعالی برای آزادی بیشتر مطبوعات نخواهند بود. این شیوهی پیشتازانه ی جنابعالی خواه و ناخواه راه را برای اهالی رسانه هموار نمود و سوژهی داغی به دستشان داد تا با فراغت بال اقدامات مغرضانه به بوتهی فراموشی سپرده شده بعضیها! را یادآوری نمایند، هنوز چند صباحی از فرمایشات گهربارتان سپری نشده بود که سریالی از سیما پخش شد که به قوم معزز بختیاری توهین کرد و خشم و انزجار هموطنان بختیاری مان را برانگیخت. با حاشیهها و حرف و حدیثهایی که از سوی مردم و نمایندگان در متن آن به وقوع پیوست کاری نداریم، از این معقوله هم سخنی به میان نمیآوریم که ایفاگر نقش تهدید به ترور شد. اما در اخبار شنیدیم که دامنهی اعتراضات و واکنشهای تند مردم و مسئولین محلی! دست اندرکاران این سریال را واداشت در کمال فضاحت! و ناچاراً از بختیاریهای عزیز عذر خواهی نمایند و پخش این سریال تا اطلاع ثانوی معلق ماند و آقای ضرغامی نمایندگانی مخصوص به منطقهی بحران زده اعزام نمود تا شخصاً از نزدیک از چند و چون ماجرا آگاه گردند و گوش جان به درد دل معترضان بسپارند! وقتی خبر را شنیدیم هم به شدت اندوهگین شدیم و هم خوشحال، خوشحال برای مردم بختیاری و اندوهگین برای مردم غیور و سرافراز تُرک که طبق آمار غیر رسمی تعدادشان سی و هشت الی چهل میلیون نفر است، اما بارها و بارها در صدا و سیما به این مردم غیور اهانت شده و به عناوین مختلف به شعورشان توهین گشته و پیشینهی گهربار تاریخیشان مغرضانه و در عین نادانی زیر سؤال برده شده است. عامداً نقشهای منفی و نفرت انگیز دزد ناباب، یاغی، نالایق و نادان و … را افراد سخیفی ایفا نمودهاند که به زبان شیرین ترکی تکلم نموده یا زبان پرقدرت این قوم کهن مورد تمسخر و ترور شخصیتی واقع شده است، اما واتـــــــــأسفا که این اغراضات مغرضانه به چشم نابینای افرادی که باید! نیامده چرا که زبان ناگویایی برای پوزش از این مردم مغرور وجود ندارد و قلمی به جهت معذرت نمیچرخد. بله! مردمی که پیشینهی تاریخیاش با پهنای نام بلند آوازهی مفاخر قوم سومر در هم آمیخته و حماسهی جاویدان گـــلیگــــمیش! که شهرت عالمگیر دارد یادگاریِ سترگ سومریان بر حقانیت این مردم محجوب، گواه محرز و غیر قابل انکار است. اما به نظر میرسد در این پازل تکههای مفقود زیادی وجود دارد که مغرضانه به سرقت رفته و تعمداً و با خیالاتی واهی به پندار خودشان از نگاههای تیزبین! مخفی نگه داشته شده است. چرا اگر کسی از ما علاقه و مکنونات قلبی به زبان مادری و امیال باطنی به عرق محلی را بر زبان جاری سازد در چشم بر هم زدنی انگ پان، سیاسی، تجزیه طلب و جاسوس به او چسبانده میشود؟ حتی نوروز به ما تبریک گفته نمیشود؟ کارتونهایی که برای نمایشهای خانگی دوبله شدهاند تقدیم فارسی زبانان میگردد!!! و از این طریق سم عقدهی خود کم بینی را درون کودکان ما تزریق میکنند. ما نمیگوییم تقدیم ترکها، لرها یا بلوچها یا عربها گردد، در یک جملهی کوتاه »تقدیم به بچههای ایران زمین!« نه تقدیم به فارسی زبانان دنیا! برخی روزنامههایی که از تفرقه افکنان مقبوض خط میگیرند آشکارا به فرهنگ و تمدن و زبان آوایی ما که بارزترین ویژگی آن هماهنگی اصوات است توهین میکنند. آواهای ترکی در عین اینکه به عنوان عناصر تشکیل دهندهی کلمات، نقش اساسی ایفا مینمایند در همان حال پیوند خاصی بین اصوات مختلف و ریشه برقرار میسازند و وجود این غنا موجب شده کلمات با آهنگی دلنشین تلفظ شده و آثار مطبوعی در شنونده برجای بگذارند اما هیهات! که جواب تند و تیزی نه تنها به این اقدامات مغرضانه در پس پردهی تفرقهافکنانه داده نمیشود بلکه با نیاتی پلید که در پس پردهی پلشتی پنهان است مسکوت میمانند. ترکی کاملترین آوای خلقت است و شاهکار ادبیات غنی بشر از ابتدای خلقت تاکنون محسوب میشود. اولین، دومین و سومین خط بشری متعلق به ترکی است و از ابتدای آفرینش کرهی خاکی سومریان جزو فرهنگترین و متمدنترین انسانهایی که روی کره زمین زیستهاند بودهاند که قسمتی از آنها ترک بودهاند و هر ذهن منصفی معترف است ادبیات شفاهی و فولکلور ترکی زبانان از غنای بسیار بالایی برخوردار است، اما با همه این ادراکات در گذشته، آشکارا به ما توهین شد و کسی حاضر به عذر خواهی هم نشد؟ چرا اسامی تاریخی و عناوین ترکی شهرها و مناطق جغرافیائی ما تغییر پیدا کرده است؟ چرا باید برنامههای ترکی صدا و سیمای استانی آن قدر ضعیف و کم محتوا باشند که مردم ناگزیر به کانالهای ماهواره پناهنده شوند؟ چرا که افراد به نظر میرسد تحت مصاحبه، مجریها و گویندگان شاید تعمداً از واژه زبان مادری استفاده نمیکنند. به واقع ۱۰ درصد صحبتهای مجریان،زبان مادری و برای خالی نبودن عرایض، تنها افعال ترکی مورد استفاده است. چرا بعضیها سعی در نابودی فرهنگ و عقیم گذاشتن زبان غنی ترکی دارند؟ چرا صدها طومار حقطلبانه ما به در کوزه گذاشته شده؟ چرا تاریخ ???? سال غرور انگیز ما مغرضانه تحریف شده؟ چرا موسیقی و رقص جهانگیر آذربایجان عمداً مــــحلی مورد خطاب واقع میشود؟ چرا در تقویم رسمی، روزهای تاریخی ما جایی از اعراب ندارد؟ چرا کمترین بودجه مختص دیار ماست؟ چرا آذربایجان غربی فاقد صنایع مادر است و تنها تعداد انگشت شماری صنایع تبدیلی در آن وجود دارد؟ چرا اداره صنعت و معدن در پی ثبت معنوی فرش افشار که نام آن برگرفته از ریشهی کهن اقوام افشار شاهین دژ و تکاب میباشد نیست و تنها زمانی از خواب گران بر خواهد خواست که کشورهای دیگر آن را به نام خود مستند کردهاند؟ چرا ما را عادت دادهاند حقوقی را که متعلق به خود ماست نه با شیوههای مسالمت آمیز بلکه توسط چنگ و دندان پس بگیریم؟ چرا نهادهای مدنی در دیار ما اجازه تأسیس و فعالیت ندارند؟ چرا در میادین فرهنگی بیشتر فعالیتهای ما به زبان مادری عقیم گذاشته شده است؟ چرا. . . ؟
بزرگواران و عزیزانی که منت گذاشته و این متن را میخوانید، بیایید فریاد برآوریم و دیروز افرادی را برایشان یادآوری کنیم که روزگاری آذربایجان دوستی و پیشرفت این خطه را سرلوحه قرار داده بودند اما اکنون در حس خداپرستی که نه! بلکه در حس غرور و خودپرستی غرق شده و حتی بر روی زمینی که بر آن راه میروند مینازند. ای افرادی که بر صندلیهای راحت ریاست چسبیدهاید! بیایید حتی اگر برای لحظهای هم که شده، از هاله پر فریب شعارها و ظاهر سازیها خارج شوید و دلی به دیار کهن خویش بسوزانید، بله! همین شماهایی که به مدد رسانههای دیداری و شنیداری شیفته و دلمشغول جنگ قدرت و ریاست و ثروت اندوزی هستید و مام میهن و عرق محلی و زبان گویا و شیرین مادری را عمداً و برای خوشامد برخیهای خاص به ورطهی فراموشی سوق دادهاید به خود بیایید و حتی اگر شده ثانیهای به آذربـــیـــجان غـــریـــــب!!! بیندیشید. . . »روزگار غربیست نازنین…«
حواس ششگانه را به گوشهایم سپردهام که…
واژه دوستت دارم را بشنوم
دهانت را با احساسی گنگ و ناشناخته میکاوم
شاید…!
اثری از دوستت دارم بیابم
توان تمام هپنیتزم کنندهها را به کار میگیرم و…
به خلسه فرو میروم
تا ته قلب و احساست را بکاوم
شاید…!
شعلههای عشقی نوشعله و غریبانه نسبت به من در آن پنهان کرده باشی
هر چند… با تمام وجود میدانم لایق عشق دیروز و امروز و فردایت نیستم
»روزگار غریبیست نازنین روزگار غریبیست«
به صلیب کشیدهاند کنار جاده احساس، عشق و عاطفه را کوشک به کوشک پستوی قلبها را میکاوند…
شاید! عشق توقیف شدهای را در کنج آنها بیابند…
نمیدانم…!
اکنون…
شوق زیستن در کدامین ناکجا آباد
به وادی فراموشی تبعید شد؟
ما نیز…
ناگزیریم…
حس دوست داشتن و عشق دوست داشته شدن را…
در پستوی قلبهایمان پنهان کنیم
تا…
در این وانفسای حیرانی و تردید و واویلا و امید
آتش عشق به زبان مادری را به مسلخ سوز و سرما ببریم
اما نمیدانیم که
شعر و شور و شوق را به صلابه کشیدهاند
بیا و اندیشه را بیش از این آلودهی عشقهای دنیای دون امروزی نکن »روزگار غریبیست نازنین روزگار غریبیست«
شاید. . .!
سلاخانی قسیالقلب، بر گذرگاه کمین کرده باشند
تا عشق ما را تحویل غسالخانه دهند
و…
گلخند را بر روی لبها جراحی نمایند
و…
دوستی و معرفت را معدوم نموده
و عشق را به یغما ببرند
بیایید ذوق را در نهانخانه قلوب توقیف کنیم
اما در همان حال
خدای را انکار نکنیم
و…
با تقدیم هزاران آرزوی ناب خدمت هموطنان گران سنگ سرزمینم
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۵:۲۵ ق.ظ
خیلی عالی بود. ما هم همیشه از این اقدامات بی خردانه صدا و سیما رنج میبریم ولی نمیتونیم اعتراض خودمونو به گوش مسئولان برسونیم. امیدوارم این نوشته زیبای شما به دست مسئولین برسه.