تحليل اقتصادي
سه گام برای رهایی از مصیبتی به نام «یارانه نقدی»
جعفر محمدی
گروه اقتصادی: هدفمندی یارانهها، اصالتاً طرح مناسبی برای نجات اقتصاد ملی بود چه آن که در طول سالیان دراز، یارانهها به طور »فله ای« توزیع میشد و بخش عمده ای از منابع کشور که میشد صرف تولید و اشتغالزایی شود مصروف اعطای یارانه میشد بنابراین لازم بود که یارانهها، هدفمند شوند تا دو اتفاق مهم در این عرصه رخ دهد:
اول آن که یارانه، به عنوان کمک دولتی، به »گروه های کم درآمد جامعه« تعلق گیرد و فاصله آنها را با طبقات بالادستی کمتر کندو دوم این که با حذف یارانهها از برخی کالا و خدمات، منابع مالی آزاد شده حاصل از آن صرف ارتقای تولید و اشتغالزایی شود.
برای تحقق هدف اول، یعنی پرداخت یارانه به اقشار کم درآمد، دولت احمدی نژاد طرح ملی جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها را اجرا کرد و طی آن، میلیونها نفر ساعات متمادی را صرف ایستادن در صف و پر کردن فرمهای عریض و طویلی کردند که در آن، سوالاتی درباره میزان درآمد و املاک و داراییهای افراد مطرح شده بود.
هدف این بود که ثروتمندان، یا اساساً یارانه نقدی نگیرند و یا هر دهک، یارانه ای متناسب با درآمدش و متفاوت از دیگران بگیرد.
با این حال، سوء مدیریت در دهک بندی افراد باعث شد که محمود احمدی نژاد، اساساً صورت مسئله را پاک کند و در یکی از نطقهایش بگوید: مردم دهک بندیها را فراموش کنند، به همه یارانه یکسان میدهیم!
بدین ترتیب، دولت وقت به جای آن که در اندیشه حل مسئله برای توزیع یارانه بر مبنای درآمد باشد، مانند بسیاری دیگر از رفتارهایش صورت مسئله را پاک کرد و بیش از ۷۰ میلیون نفر، یارانه بگیر شدند و فردی که درآمد میلیونی دارد مساوی فردی یارانه گرفت – و میگیرد – که محتاج نان شب است! (یکی از یارانه بگیران ثروتمند تعریف میکرد که پول یارانه را صرف غذای سگ اش میکند!)بدین ترتیب، هدف اول که کمک به اقشار کم درآمد بود محقق نشد اما هدف دوم که افزایش تولید و اشتغال بود نیز عملاً محقق نشد. اخراج گسترده نیروهای کار کاهش تولیدات داخلی، کم شدن از حجم و وزن محصولات (مانند فرآورده های لبنی) تعطیلیهای گسترده واحدهای تولیدی، عدم پرداخت حقوق پیمانکاران طرف قرارداد با دولت و …، همه و همه، تبعات اجرای غیر علمی طرح هدفمندی یارانهها هستند که همه مردم با مشاهدهاش کردند.
بدین ترتیب طرحی که میتوانست اقتصاد ملی را نجات دهد، در عمل به عاملی برای نابودی اقتصاد ملی تبدیل شد که طی آن مردم در مقابل افزایش بی رویه قیمتها اندک مبلغی میگیرند تا بتوانند بخش کوچکی از گرانیها را جبران کنند.از همه بدتر این که ادامه وضعیت کنونی، اساساً امکان پذیر نیست. پرداخت حدود سه هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان در هر ماه، بدین معناست که به همین میزان دست دولت در اجرای طرحهای عمرانی و اشتغالزایی و تولید و … بسته است (به عنوان مثالارس جنوبی در هر ماه یک میلیارد دلار بودجه نیاز دارد و هر ماه تأخیر در بهره برداری از فازهای پارس جنوبی، ۳ میلیارد دلار ضرر بر کشور تحمیل میکند).
البته اگر دولت کنونی بخواهد با روش احمدی_نژادی پرداختها را ادامه دهد، امکان پرداخت وجود دارد و میتوانند با فروش اموال دولتی، از ساختمانها گرفته تا سهام شرکتها، دستکاری عمدی و ساختگی در نرخ ارز و سکه، چاپ اسکناسهای بدون پشتوانه و … هر ماه یارانه بدهند، حتی بیش از مبلغ کنونی. ولی این روشها، معنایی جز دینامیت گذاشتن در زیر ستونهای بنای اقتصاد ندارند و قطعاً به عوارض دردناکی مانند رشد افسار گسیخته تورم، تعطیلی کارخانهها، افزایش بیکاری، گرانی و … می_انجامند (که این اتفاقات ناگوار، رخ داده و هم اکنون، همه ما درگیر آن هستیم)
روش کنونی پرداخت یارانهها، سنگی است که در چاه افتاده و برای در آوردنش، باید بسیار تدبیر کرد چه آن که از یک سو، مردم به دریافت یارانه عادت کرده و برخی، در هزینه های ماهانه بر روی آن حساب کردهاند و لذا نمیتوان بی مقدمه آن را حذف کرد و از سوی دیگر نیز نمیشود این همه یارانه را هر ماه پرداخت کرد و روند کنونی را ادامه داد لذا به نظر میرسد باید در چند گام اساسی، این معضل ملی را حل و فصل کرد گام نخست میتواند حذف یارانه دهکهای ثروتمند باشد. البته مشکل اساسی در این میان، شناسایی دهکهای ثروتمند است و اگر در این باره، کار کارشناسی جدی نشود امکان دارد افرادی از دهکهای نیازمند نیز حذف شوند و به آنها جفا شود.گام دوم، عدم افزایش مبلغ یارانههاست. این اشتباه محض خواهد بود که در فاز دوم، مبلغ یارانه افزایش یابد مگر برای دو یا سه دهک فقیر که معیشتشان جز با گرفتن کمک نقدی، تأمین نمیشود.
برداشتن گام سوم، اما به تدبیر و زمان بیشتری نیازمند است. در این گام، جز چند دهک نیازمند بقیه یارانه های نقدی باید حذف شوند اما پیش از آن، یارانهها باید به سمت هدفمندی واقعی برود. به عنوان مثال، میتوان بخش مهمی از یارانهها را به سمت کاهش هزینه های درمان و اقلام اساسی مانند لبنیات، برنج، نان، گوشت و … سوق داد و بعد از آن، یارانه نقدی را قطع کرد و الّا نمیشود هم گران فروخت و هم مردم را تنها گذاشت.
مخلص کلام این که ادامه وضع کنونی در پرداخت یارانهها، نه به نفع مردم است، نه به سود اقتصاد ملی و نه اساساً امکان پذیر است و باید برای عبور از آن، کاری سترگ و البته مدبرانه انجام داد.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۵ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۵:۵۹ ق.ظ