سطح پایین مسئولیت پذیری شهروندان معضل جامعه امروز
گروه اجتماعی: اگر در جامعهای افراد مسئولیتپذیر تربیت شوند، در آن صورت درصد ستیزه، خشونت و جدال هم بسیار پایین میآید. در چند سال گذشته، ایران میان کشورهای جهان از لحاظ خشونت و نزاعهای خیابانی جزو پنج کشور اول محسوب میشد چون سطح مسئولیت پذیری شهروندان نسبت به یکدیگر در حد پایین و قلیلی قرار دارد.
بارها میبینیم در خیابان دو خودروی چندصد میلیونی بدون رعایت قوانین جلوی همدیگر میپیچند و این موضوع باعث درگیری و نزاع میان آنها میشود، در حالی که اگر شهروندان در خانواده و مدرسه مسئولیتپذیری را یاد بگیرند و مردم مشاهده کنند قانون پذیران جایگاه شایستهتری نسبت به قانون گریزان دارند، دیگر هیچ کس نقض قانون نمیکند و در نهایت همه مردم به امنیت روحی و روانی بیشتری میرسند.
هر انسان، شهروند یا کنشگر اجتماعی شش بعد دارد که ما باید برای آن برنامه داشته باشیم یا به آن توجه کنیم.اولین بعد آن اخلاق است. مهمترین نسخه در این مورد، نکتهای است که در دینمان هم به آن توجه میکنیم یعنی آنچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را برای دیگران نمیپسندی برای دیگران هم نپسند. یعنی شما باید به یک نسخه جهانی توجه کنید. به این مفهوم که در لحظه تصمیمگیری به این فکر کنید کاری که میخواهید انجام دهید تا چه حد سود یا ضررش قرار است به دیگران برسد.
انسان تا جایی آزاد است که هر لحظه که خواست عملی را انجام دهد، باید مطمئن باشد اگر هر کس دیگری جای او بود نیز همین کار را میکرد و اگر دچار شک و تردید شد که شاید حتی یک نفر در جهان این کار را نخواهد کرد نباید آن کار را انجام دهد. به عنوان مثال اگر کسی به یک شهر دورافتاده سفر کرد و آنجا احساس کرد کسی او را نمیبیند یا نمیشناسد، او میتواند زبالههایش را به رودخانه بریزد یا در وسط جاده پخش کند. کافی است از خودش بپرسد آیا هر کس دیگری هم جای من بود همین کار را میکرد؟ اگر احساس کرد حتی یک نفر را میتوان یافت که این کار را انجام نمیدهد، پس او هم نباید این کار را انجام بدهد.
شما در نظر بگیرید در چنین فضایی چقدر سطح تصمیمگیری سخت میشود. انگلیسیها مثالی دارند که از آن برای تصمیمگیری از فعل ساختن استفاده میکنند. یعنی تصمیمسازی و این سختی آن را نشان میدهد. باید حتما عنوان کنیم بعد اخلاقی در مسئولیتپذیری جامعه نقش خیلی مهمی دارد.بعد دوم، بعد فیزیکی انسان است. کالبد انسان هم به اندازه روان او حائزاهمیت است. به همین دلیل در دنیای امروز مردم به فیزیک خودشان هم اهمیت زیادی میدهند. شاهد این نکته، آمار بالای جراحیهای پلاستیک در ایران است. یا توجه رسانهها به این موضوع که شما چه چیزی بخورید یا نخورید گواه این نکته است. در واقع مسئولیتی که دولت نسبت به مردم یا مردم نسب به همدیگر میتوانند داشته باشند از این توجه به فیزیک انسان مشهود است؛ مثلا این روزها خانوادهها اقبال زیادی به غذاهای فستفودی دارند، در حالی که این غذاها آسیبهای زیادی به جسم ما دارد، اما ما مسئولیت در این رابطه را نسبت به خودمان از دست دادهایم.
بعد سومی که اهمیت دارد، تفکر است. ما باید در حوزه اندیشه و فکر برای شهروندان برنامه داشته باشیم. فضاهای مجازی امروزه باعث شده است ما کمتر تعمق کنیم. وقتی کمتر فکر میکنیم در واقع کمتر درست عمل میکنیم. بدیهی است وقتی یک دانشجو کمتر فکر میکند کمتر در انجام فعالیتها و دروسش موفق است، یعنی کمتر نسبت به درسهایش احساس مسئولیت میکند. به طور کلی فکر کردن بخش مهمی از زندگی روزانه است که این روزها در حاشیه است.
بعد چهارم در این موضوع، احساس و عاطفه است. در جامعه ما به عواطف و احساسات کمتر توجه میشود. اساسا ما چیزی به نام عشقورزی نداریم. فرهنگ عشقورزی در جامعه ما خیلی ضعیف است. در حالی که اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن تاکید میکند عشق هنری است آموختنی. اگر ما این عشق ورزی را یاد بگیریم یعنی احساس مسئولیت بالاتری نسبت به هم داریم، چون ما در عشق یاد میگیریم آنچه را داریم بدهیم بدون این که انتظار جبران داشته باشیم، در حالی که ما اگر هم بدهیم انتظار داریم همان لحظه جبران شود.
پنجمین بعد مهم در تقویت مسئولیت پذیری جامعه، خلاقیت است. خلاقیت یک جور توانمندسازی است. یعنی ما به انسان از منظر این که بتواند ایدههای نو بدهد، نگاه کنیم. معتقدم جامعهای که خلاقتر است جامعه مسئولیتپذیرتر و سالمتری هم به حساب میآید. وقتی از لحاظ آسیبشناسی نگاهی میکنیم به جامعه خودمان میبینیم ما خیلی دچار تکرار شدهایم، نقش عادت در جامعه خیلی پررنگتر از نوآوری است. در صورتی که برخی افراد نوآور در جهان مبدائی شدهاند برای تغییر جهان.
مورد آخر در تقویت مسئولیتپذیری در جامعه، معنویت است. یعنی این که ما به لحاظ اخلاق اعتقادی و رابطه هستی با خدا تا چه حد توانستهایم درست کار کنیم. وقتی معنویت درست اجرا بشود حال افراد جامعه را بهتر میکند. ما وقتی عبادت میکنیم شرایط روحیمان بهتر میشود. فردی که عبادت میکند مسئولیتپذیرتر است، بنابراین میتواند در جامعهاش تغییر ایجاد کند.متاسفانه در حال حاضر در حوزههای مختلف و در سطوح مختلف بیاخلاقی دیده میشود و ما نسبت به همدیگر احساس مسئولیت نداریم.
در صورتی که با اخلاق، زندگی بهتری خواهیم داشت و خیلی بدیهی است جهان زیباتری را خواهیم ساخت.بخشی از جامعه اما به نظر میرسد نسبت به این موضوعات خیلی حساس هستند، نشانهاش ایجاد پویشهایی است که جدا از تصمیمهای رسمی ایجاد میشود.این کمپینسازیها خوب است به شرطی که از ماهیت اصلی خودش دور نشود؛ یعنی هدفش به نوعی کسب منافع مادی نباشد. یعنی گاهی احساس میشود نهادهای غیردولتی هم که ایجاد میشود جنبههای منافع شخصی در آن دیده میشود. خیلی از آنها به موضوعاتشان اقتصادی نگاه میکنند در حالی که وقتی ما میشویم انجیاو (سازمان مردمنهاد) یعنی اینجا منبع درآمد من نیست و من آمدهام اینجا چون احساس میکنم در این زمینه نقصی هست و حضور من میتواند موثر باشد. متاسفانه جامعه ما همه چیز را با نگاه اقتصادی میبیند. فضای هایپرمارکتی در جامعه بشدت ما را به سمت سرمایهسالاری برده است و این سرمایهسالاری ما را از آن اخلاق انسانی که همیشه فکر میکردیم به خاطر آن باید زندگی کنیم، دور کرده است.
با رواج مسئولیتگریزی در جامعه، خیلی از ارزشها هم تغییر ماهیت میدهند؛ یعنی بسیاری از ضدارزشها به ارزش تبدیل میشوند.
بله. نمونه رایج این موضوع دروغ یا چیزی است که از آن به عنوان زرنگی یاد میکنند. آنچه ما به عنوان زرنگ بازی انجام میدهیم و با تقلب و دروغ نیز همراه است، به این دلیل است که فرهنگ مسئولیتپذیری در جامعه رشد نکرده و افراد برای جبران آن و بالا رفتن از پلههای ترقی باید به کنشهای غیرمنطقی و ناسالم روی آورند. متاسفانه در بسیاری از کشورهای جهان سوم انتخاب مدیران براساس کارآمدی و مسئولیتپذیری صورت نگرفته و بیشتر شناختن فرد مورد نظر کارساز است. البته این یک روی سکه است. روی دیگر که مانع رشد کنشهای منطقی و سالم میشود، از دست دادن فرصتها و موقعیتها برای فرد است.
مثلا فردی را تصور کنید که در مدرسه به او گفته میشود در رانندگی نباید از چراغ قرمز عبور کرد یا خودروی شما نباید روی خط کشی عابر پیاده بایستد، اما فرد در جامعه میبیند اگر بخواهد این قوانین را رعایت کند حق مسلم او یعنی بموقع رسیدن به مقصد ضایع خواهد شد و دیگرانی که نقض قانون میکنند، بهتر به نتیجه میرسند؛ پس او هم به این ایده میرسد که نباید قوانین را رعایت کند و باید در زمره قانون گریزان قرار گیرد.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۵۵ ق.ظ