زنگ خطر طلاق در آذربایجان غربی به صدا درآمد افزایش میزان طلاق در هشت سال گذشته
گفت وگو از : لعیا نورانی زنوز
اشاره: رفتار، عادات و به طور کلی هویت کودکان در خانواده پایهریزی میشود، خانواده چون آموزشگاه و دانشگاهی است که معلمان آن پدران و مادران هستند، لذا ریشه سعادت و عروج یا انحراف و سقوط فرزندان به خانواده و نحوه تربیت آنها برمیگردد اما آنچه کیان خانواده را هدف قرار داده و موجب گسست در بنیانهای اساسی خانواده میشود طلاق است، اگر در جامعهای این آسیب اجتماعی افزایش یابد بیهیچ شبهه در آستانه بحران قرار میگیرد. بنابراین سلامت یا بیماری یک جامعه را میتوان از میزان طلاق تشخیص داد.
اگر به آمار طلاق در استان آذربایجان غربی نظری بیفکنیم به این واقعیت میرسیم که این پدیده تلخ در کنار معضلاتی چون اعتیاد و…زنگ خطر را به صدا درآورده و آثار سوء ناشی از آن بیش از پیش احساس میشود بنابراین ریشهیابی علل و عوامل موثر در آن و ارائه راهکار و آگاهسازی مردم از اهمیت بسزایی برخوردار است و همین علت باعث شد به سراغ علی معینفر، جامعهشناس برویم و پای حرفهایش بنشینیم.
او متولد اردیبهشت ۱۳۴۱ در شهر نقده است. حاصل ۲۵ سال تدریس و تحقیق و پژوهش او در دانشگاههای آذربایجان غربی، نوشتن مقالات متعدد و کتاب جامعه شناسی سیاسی ایران میباشد. پایان نامه کارشناسی ارشد معینفر در سال ۱۳۸۰ در ششمین دوره جشنواره پژوهش فرهنگی سال از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان اثر منتخب و برگزیده مورد تشویق قرار گرفت. همچنین در جشنواره سراسری پرسش مهر ۳ که مجری آن وزارت آموزش و پرورش بود و از جانب رئیس جمهور وقت جناب آقای دکتر سید محمد خاتمی تحت عنوان علل عقب افتادگی تمدن ایران اسلامی طرح شده بود رتبه اول کشوری را کسب و در همان سال ۱۳۸۲ به عنوان پژوهشگر برگزیده ملی، در سال ۸۳ به عنوان معلم برگزیده کشور و در سال ۱۳۸۵ نیز به عنوان پژوهشگر نمونه استانی انتخاب شد معینفر هم اکنون به عنوان مدرس در مراکز آموزش عالی استان آذربایجان غربی مشغول تدریس هست.
*به نظر میرسد آنچه بیش از همه افراد جامعه را نگران میکند آمارهای مربوط به ازدواج و طلاق است طوری که این مسئله به دغدغه مهم خانوادهها تبدیل شده، در استان ما وضعیت چگونه است؟
کارشناسان، مسئولان و برنامهریزیان فرهنگی اگر در یک جامعهای که نیمهسنتی و در دوران گذار است یعنی نه از سنت، سنتی است و نه از مدرنیته چیزی را اخذ کرده بلکه در فاصله بین سنت و مدرنیته حرکت میکند، در ارتباط با آسیبهای اجتماعی به ویژه طلاق به صورت درست کارشناسی نکند جامعه دچار مشکل خواهد شد که ما این مشکل را در استان آذربایجان غربی به طور خاص داریم.
*روند طلاق در استان را تشریح بفرمایید.
طبق آمار رسمی در اوایل انقلاب اسلامی به دلیل حاکم بودن فضای انقلابی و توصیههای علمای دینی سن ازدواج پایین آمد و ازدواجها گسترش پیدا کرد، نرخ رشد طلاق در دهه ۶۰ تا دهه ۷۰ نیز کمتر بود اما از اوایل دهه ۸۰ تا امروز میزان طلاق در کشور به خصوص آذربایجان غربی به شدت افزایش یافته و موجب نگرانیهایی در خانوادهها گشته است به طوری که طبق آمار رسمی در هشت سال گذشته میزان ازدواج ۱/۱ درصد حال آنکه میزان طلاق ۱/۵ درصد افزایش داشته با لحاظ اینکه میزان جمعیت نیز رشد داشته است.
*در قالب آمار بفرمایید وضعیت استان چگونه است؟
براساس آمار رسمی اعلام شده در سال ۸۵، ۳۴ هزار و ۸۴۸ ازدواج در استان به وقوع پیوسته که ۳ هزار و ۲۳۰ مورد منجر به طلاق شده است، میزان ازدواج در سال ۹۰ به ۳۸ هزار و ۵۹۱ مورد و میزان طلاق به چهار هزار و ۸۷۶ مورد رسیده است.
*اگر این آمار را آنالیز کنیم سهم شهرها و روستاهای استان چقدر است؟
باید عرض کنم، بالای ۳۰ درصد جمعیت استان روستانشین و عشایرنشین هستند که با توجه به فرهنگ حاکم در این مناطق، طلاق در گذشته امری مذموم و ناخوشایند بود اما میزان طلاق در روستاها نشان میدهد که این بیماری اجتماعی در جامعه روستایی ما نیز نفوذ پیدا کرده است به طوری در سال ۸۵ در شهرهای استان ۱۸ هزار و ۹۵۳ مورد ازدواج رخ داده که ۲ هزار و ۵۳۸ مورد منجر به طلاق شده و در سال ۹۰، ۲۲ هزار و ۵۵ مورد ازدواج و ۳ هزار و ۵۹۸ مورد طلاق به وقوع پیوسته اما در نقاط روستایی میزان ازدواج در سال ۸۵، ۱۵ هزار و ۸۹۵ مورد و طلاق ۸۹۲ مورد و در سال ۹۰ میزان ازدواج ۱۶ هزار و ۵۳۶ مورد و طلاق یک هزار و ۲۷۸ مورد بوده است.
*از منظر اجتماعی و جامعهشناختی دلایل این پدیده تلخ چیست؟
دلایل و علل آسیبهای اجتماعی در استانها و شهرهای مختلف کشور متفاوت است، آسیبهای اجتماعی به طور کلی و طلاق به طور خاص در استان آذربایجان غربی به ویژه در نقاط روستایی استان دلیل فرهنگی دارد، همانطور که در اول بحث عرض کردم دوران دوران گذار است، وقتی در یک روستا هنجارهای سنتی به هم میریزد در حالی که هنوز هنجارهای مدرن جایگزین نشده است در چنین جامعهای خانوادهها دچار مسائل و مشکلات عدیدهای میشوند، تغییر در الگوهای رفتاری هر جامعه باید مقارن با فرهنگ آن جامعه حرکت کند اگر تغییرات بین این دو صورت گیرد و الگوهای رفتاری متفاوتی بدون توجه به فرهنگ آن جامعه وارد شود شاهد دگرگونی منفی در حوزههای مختلف خواهیم بود.
*در صورت امکان به مصداقها اشاره بفرمایید.
ببینید، در حال حاضر نفوذ وسایل ارتباط جمعی از تلویزیون گرفته تا گیرندههای ماهواره به قدری زیاد شده است که دیگر در کمتر مکانی حتی در دورترین نقاط روستایی نمیتوان آنها را ندید و به سرعت جای خود را در اکثر خانهها باز کردهاند. از طرفی خانوادههای روستایی ما که تا دیروز پایبند سنتها بودند و جامعه، جامعه مردسالار بود چه بسا من چنین سیستمی را تایید نمیکنم، به دلیل عدم بسترسازی فرهنگی در این طبقه اجتماعی و عدم آموزش استفاده صحیح و درست از وسایل ارتباط جمعی، سریال و برنامههای پخش شده موجب تضعیف خانوادهها میشود، زنان با مقایسه زندگی خود و زندگی زنانی که از همه امکانات بهرهمندند آرام آرام دچار بگومگو و ناسازگاریهای اولیه میشوند که ماحصل ادامه این روند جز طلاق چیز دیگری نیست.
*به ویژه اگر با عدم آشنایی زوجین با مهارتهای زندگی همراه باشد…
اتفاقا یکی دیگر از دلایل طلاق عدم آشنایی جوانان قبل از ازدواج با مهارتهای اساسی زندگی است، مهارتهای زندگی مجموعهای از تواناییهای درونی افراد است که زمینه سازگاری، رفتار مثبت و موثر در آنها ایجاد میکند، به طوری که این تواناییها فرد را قادر میسازد تا آنها مسئولیتها و نقش اجتماعی خود را بپذیرند و بدون لطمه زدن به خود و دیگران، بتوانند در برابر انتظارات، مشکلات زندگی به خصوص در روابط بین فردی به شکل مؤثرتری رو به رو شوند بنابراین تا زمانی که آموزش عملی و علمی مهارتهای زندگی در جامعه از سوی مسئولان به عنوان یک ضرورت مهم، جدی تلقی نشود نباید انتظار داشت آمار آسیبهای اجتماعی در جامعه روند رو به کاهشی را طی کند، در صورتی که میبینیم این مهارتها از طریق نهادهای مختلف آموزش داده نمیشود و جوان بعد از مدتی وقتی میبیند دیدگاه ذهنی و درآمدشان با واقعیتهای جامعه همخوانی ندارد با ناسازگاری مواجه میشوند.
*غیر از مواردی که اشاره فرمودید آیا اشکالی در ازدواجهای امروزی میبینید؟
امروزه دختران و پسران ما در دانشگاه و مراکز دیگر بدون اینکه خانوادهها نقشی داشته باشند خود دست به انتخاب همسر میزنند لذا در این انتخاب برخی از مولفهها رعایت نمیشود و منجر به تعارض و ناسازگاری و در نهایت طلاق میشود.
*لطفا در ارتباط با مولفههایی که فرمودید بیشتر توضیح دهید.
از جمله این مولفهها سطح تحصیلات است، من به هیچ وجه مخالف تحصیل دختران نیستم اما تعداد ورودی دختران نسبت به پسران به شدت افزایش یافته از طرفی ازدواج یک جبر و الزام اجتماعی است بنابراین دختران باسواد با پسرانی ازدواج میکنند که سطح سوادشان پایین است و این عدم توازن در سطح تحصیلات باعث اختلاف و در نهایت طلاق میشود یا میتوان به دلایل دیگر از جمله اختلاف طبقاتی، اعتقادات مذهبی و سن ازدواج اشاره کرد.
*به سن ازدواج اشاره کردید آمارها نشان میدهد در سالهای اخیر ازدواج دختران با پسران کوچکتر از خود افزایش یافته آیا شما این موضوع را امری آسیبزا در جامعه میدانید؟
طبق آمار سال ۹۰ در بیش از ۲۰ درصد ازدواجها در استان، خانمها بین یک تا ۲۰ سال از همسرانشان بزرگ هستند که به دلیل عدم درک یکدیگر منجر به طلاق شده، بزرگ بودن چهار تا شش سال آقایان از خانمها امری طبیعی است اما اگر این موضوع برعکس شود در فرهنگ ایرانی به ویژه در آذربایجان غربی به معضل اجتماعی تبدیل میشود و تبعاتی به دنبال دارد.
*طلاق چه تبعاتی به دنبال دارد؟
اگر ما پدر، مادر و اطرافیان دختر و پسر را در نظر بگیریم به این واقعیت تلخ میرسیم که حدود ۳۵ هزار نفر در خانوادههای استان ما با بیماری طلاق دست به گریبانند، افسردگی و اضطراب زوجین بعد از طلاق، مشکلات اقتصادی آقایان با پرداخت مهریه یا ازدواج مجدد، آینده کودکان که به احتمال زیاد به معضلات اجتماعی از قبیل جرایم و جنایات، مواد مخدر و غیره کشیده میشوند از جمله تبعات پدیده تلخ طلاق است.
*ازدواج نوعی قرارداد اجتماعی و طلاق پدیدهای اجتماعی است سوالی که میخواهم مطرح کنم این است که این مسائل با اقتصاد چه نسبتی دارند؟
فقر مادر تمام مفاسد از جمله طلاق است ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که اگر در جامعهای فقر باشد اما سنتهای فرهنگی حاکم باشد میزان طلاق در چنین جامعهای کمتر خواهد بود مصداق آن جامعه خودمان است، جامعه ما در گذشته جامعهی فقیری بود اما طلاق نیز کمتر بود حال آنکه امروزه فقری که در جامعه ما حاکم است فقر نسبی است اما میزان طلاق افزایش یافته است.
*فقر نسبی چه ویژگیهایی دارد؟
فقر نسبی بدین معناست که افراد خانواده امکانات مالیشان را با اطرافیان خود مقایسه میکنند و چون توانایی رقابت ندارند درصددند از راههای غیرمشروع درآمد کسب کنند که در نهایت این مسائل منجر به بروز فساد مالی یا بگومگو و در درازمدت متلاشی شدن خانواده میشود.
*با این توضیحات آیا اقدامات در امر پیشگیری از وقوع آسیب طلاق در جامعه ما کارشناسی شده است؟
بعضی از اقدامات و برنامهریزیهایی که از سوی برخی از سازمانها و کانالها انجام میشود درست نیست، از جمله این موارد میتوان به ازدواجهای دانشجویی اشاره کرد که در مقطعی تشویق شد بدون اینکه زمینه اشتغال این دانشجویان فراهم شود. نیاز جوان است که ازدواج کند اما قبل از آن باید فرصت شغلی فراهم شود. عرض کردم فقر مادر فساد است لذا اگر قبل از تشویق به ازدواج، شغل ایجاد شود بسیاری از مشکلات از جمله طلاق رفع میشود. اگر جوان بداند که بعد از کسب تحصیلات دانشگاهی بیکار نخواهد بود به یقین تشکیل خانواده میدهد.
بنابراین موضوع اشتغال در دولتها باید مورد کارشناسی قرار گیرد اما باید گفت که اشتغال فقط شغلهای دولتی نیست. در نظام آموزشی باید مهارتهای کارآفرینی یاد دهیم که متاسفانه تاکنون اینچنین نبوده و اگر هم در ظاهر برخی موارد به صورت دروس مهارتی به دانشجویان و دانشآموزان آموزش داده میشود خروجی که در جامعه میبینیم خروجی است که دانشآموختگان مهارت رشته تحصیلی خود را ندارند.
و سخن آخر:
برای رفع نگرانی در رابطه با طلاق میشود راهکارهایی را اندیشید، ما معتقدیم آسیبهای اجتماعی قابل درمان هستند نه اینکه از بین بروند چرا که یک نرخی از آسیبها در جامعه طبیعی است اما اگر از نرخی به بالاتر برود میشود بحران، بیماری و آنومی اجتماعی؛ لذا مسئولان و کارشناسان خبره و دلسوز جامعه که معتقدند جامعه سالم داشته باشیم باید خانواده سالم داشته باشیم چرا که سلولهای اساسی یک جامعه خانوادهها هستند و طبیعی است خانوادههای طلاق خانوادههای سالمی نخواهند بود.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۵:۲۵ ق.ظ