خوشبختی یعنی فرهنگ حفظ تعادل درشئونات زندگی

خوشبختی یعنی فرهنگ حفظ تعادل درشئونات زندگی

گروه خانواده وسلامت : یکی از ارزش‌هایی که دین اسلام انسان‌ها را به‌ آن سفارش می‌کند، حفظ تعادل در تمام شئون زندگی است. حضرت محمد(ص) بر پایه همین اصل به پیامبری مبعوث شد؛ چرا که او در محیطی رشد یافته بود و زندگی می کرد که تعادل در هیچ زمینه ای در زندگی اعراب وجود نداشت و مردم زمانه او در هر کاری افراط گرا و اسراف کار بودند. در نتیجه پیامبر در مقام یک مصلح دینی بر آن شد تعادل را در تمام زمینه های زندگی به مردم گوشزد کند تا این مهم ملکه ذهن و جان آدمی گردد. زیرا افراط، اسراف و زیانکاری از پیامدهای نبود تعادل در زندگی آدمی است.
امروزه عمدتا واژه اسراف به معنای زیاده روی در خوردن و نوشیدن و امور اقتصادی به کار می رود و این برداشت از اسراف تا حدی با این آیه قرآن نیز سازگار است: »کلوا و اشربوا و لاتسرفوا« ، ولی اسراف فقط در زمینه خوردن و نوشیدن نیست و به همه امور زندگی تعمیم داده می شود، و می توان معنای عام آن را مترادف با واژه افراط و تفریط دانست. اسراف هرگونه تجاوز از اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمی گیرد.
از آنجا که اسراف همواره با نوعی زیاده روی یا کوتاهی همراه است، با فساد ارتباط مستقیم دارد. بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن کار می شود. اسراف مفهومی فراگیر دارد و موارد اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و … را نیز شامل می شود.
اسراف در زندگی فردی، گستره وسیعی از امور معنوی و مادی را در بر می گیرد. در زمینه مادی به طور معمول و با توجه به فرموده خداوند که: »بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید« باید مراقب باشیم در مصرف کردن، افراط نکنیم.
ولی موارد بسیاری در زندگی آدمی مانند رفتارهای شخصی و اجتماعی ذیل موضوع اسراف قرار می گیرد. برای روشن شدن این موضوع به دو مثال اشاره می شود:رعایت تعادل در رفتار نسبت به فرزندان:سفارش شده است که همه فرزندان خود را به یک اندازه دوست بداریم و در محبت کردن به یک فرزند اسراف نورزیم (این مطلب به ویژه در روزگار ما که بسیاری از خانواده ها تک فرزند هستند و به آن فرزند بسیار توجه نشان می دهند، اهمیت دارد) و راه تعادل را در پیش گیریم.رعایت تعادل در کمک به دیگران:کمک به دیگران و صدقه دادن یکی از ارزش های مورد حمایت قرآن است: »در حقیقت‏خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‏دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می‏دارد به شما اندرز می‏دهد باشد که پند گیرید.« این در حالی است که بخشش و کمک به دیگران باید حساب شده باشد و در این کار نیز باید از اسراف جلوگیری شود. از این روست که پیامبر فرموده اند: »بخورید و بنوشید و صدقه دهید و بپوشید بی اسراف و تکبر.« یا »اسراف آفت بخشش است.«
قرآن در مقام کتاب مقدس مسلمانان به مقوله اسراف بسیار پرداخته و از کسانی نام برده است که در نتیجه ظلم و ستمی که بر خود و دیگران روا داشته اند، اسرافکار شمرده شده اند. یکی از عادات اعراب پیش از اسلام که جزو تفریحات آنها هم محسوب می شد، این بود که دور هم جمع می شدند و داستان پادشاهان کهن و اقوام گذشته خود و داستان هایی از عهد عتیق را تعریف می کردند. آنها در این گردهمایی که به آن »سمر« می گفتند، یاد اقوامی چون عاد و ثمود را بزرگ می داشتند و به آنها افتخار می کردند. این در حالی بود که این اقوام از اسرافکارانی محسوب می شدند که خداوند در قرآن به آنها اشارات زیادی کرده است.در قرآن قوم عاد از آن روی که در خودپسندی راه افراط را در پیش گرفتند و تصور کردند که مردمانی بسیار نیرومندند، اسرافکار و خسرانکار شمرده شدند. »و اما عادیان به ناحق در زمین سر برافراشتند و گفتند از ما نیرومندتر کیست آیا ندانسته‏اند که آن خدایی که خلقشان کرده خود از ایشان نیرومندتر است و در نتیجه آیات ما را انکار می‏کردند.« قوم ثمود فرستادگان خداوند را انکار می کردند: »قوم ثمود هشداردهندگان را تکذیب کردند.«
و در انکار ورزیدن خود به قدری مُصِر بودند که آنها نیز از زمره اسرافکاران شمرده می شوند. همان گونه که گفته شد اعراب با حکایات اقوامی همچون قوم نوح(ع)، ابراهیم(ع)، لوط(ع) و… آشنا بودند. قرآن نیز از این اقوام در زمره زیان کاران و ستمکاران نام برده است که در ستم کردن به خود و دیگران افراط کردند و از این رو اسرافکار هستند. » آیا گزارش کسانی که پیش از آنان بودند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده به ایشان نرسیده است. پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان بر خود ستم روا می‏داشتند.« فرعون نیز یکی دیگر از اسرافکارانی بود که قرآن به او بسیار اشاره کرده است: »و در حقیقت فرعون در آن سرزمین برتری‏جوی و از اسرافکاران بود.« از این رو پیامبر با تأکید بر اسرافکاری در جاه طلبی و خودپسندی این اقوام که نابودی آنها را رقم زده بود، مردم را به سوی خداوند فرامی خواند.گروه دیگری از افراط گرایان و اسرافکاران، سران قریش بودند که یتیمان را دستگیری نمی کردند و به در راه ماندگان بی اعتنا بودند.آنها از پذیرفتن دعوت پیامبر سر باز زدند و همچنان بر آیین پیشینیان خود پایبند بودند: »نه، بلکه گفتند ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما پیگیری از آنان راه یافتگانیم و به این گونه در هیچ شهری پیش از تو هشداردهنده‏ای نفرستادیم مگر آن که خوشگذرانان که گفتند ما پدران خود را بر آیینی یافته‏ایم و ما از پی ایشان راه سپاریم.«
از این رو این اشخاص را می توان در زمره کسانی دانست که از تفکر و تدبر در آیات خداوند اعراض داشتند و از افراط گرایان و اسرافکاران بودند. خداوند درباره ایشان فرموده است: »و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‏ایم و از هوس خود پیروی کرده و کارش بر زیاده‏روی است اطاعت مکن.«
اسراف ابعاد مختلفی دارد و می توان آن را مترادف با افراط گرایی دانست. افراط گرایی در هر زمینه مذموم است و خداوند انسان را از آن بر حذر داشته است. قرآن به مقوله اسراف بسیار پرداخته و در آن طیف وسیعی از انسان ها جزو اسرافکاران شمرده می شوند.
ستمکاران، کافران، جاه طلبان، کسانی که پیامبر را انکار کردند و نسبت به همنوعان خود بی تفاوت بودند و… از زمره اسرافکاران شمرده می شوند. از آنجا که هر عمل مذمومی آفتی در پی دارد، اسراف نیز آفت هایی در پی دارد. چرا که هر کاری که از حد بگذرد، ضرر و زیان به بار می آورد. از این رو در زمینه های مختلف اسراف چون زیادخوری، محبت و بخشش آسیب به جسم و روان آدمی وجود دارد و اسرافکار و افراط گرا خشم خداوند را بر می انگیزاند و باعث نابودی خود می شود. همان طور که اقوام عاد و ثمود موجبات خشم خداوند را به وجود آوردند و خداوند نیز آنها را نابود کرد.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۵:۲۶ ق.ظ

دیدگاه


+ 7 = ده