جایگاه باورهای عامیانه در ادبیات رسمی

جایگاه باورهای عامیانه در ادبیات رسمی

گروه فرهنگی: پیش از این و شماره های گذشته طی سلسله نوشتاری به موضوع ادبیات عامیانه و فولکلور در ساحت ادبیات زبان ترکی پرداخته بودیم. بررسی و تعاریف موجود در خصوص ادبیات فولکلوریک در زبان ترکی، ابعاد و گونه‌ها، سیر تاریخی، ادبیات کودک نوجوانان در عرصه این زبان و ادبیات آن، ادبیات شفاهی و شعر ترکی و… از جمله سرفصل‌های این سلسله نوشتارها بود. نوشتار زیر به در کلیت خود مروری مختصر است بر موضوع ادبیات فولکلوریک در ساحت زبان و ادبیات فارسی و کامل کننده سلسله نوشتارهای پیشین.
فولکلور (FOLKLORE):
نخستین بار در سال ۱۸۴۶ میلادی عتیقه‌شناس انگلیسی و. ج. تامس واژه »فولکلور- FOLKLORE « را در مورد دانشی که سنت‌ها و عادت‌ها و اعتقاد‌های مردم عوام را در میان مردم پیشرفته کشور‌ها مطالعه و بررسی کند ساخت و به کار برد. صادق هدایت در مقاله‌ای زیر عنوان فولکلور یا فرهنگ توده، نام آمبرواز مورتن را به عنوان نخستین کسی که در سال ۱۸۸۵ میلادی آثار باستانی ادبیات توده را با نام دانش عوام مشخص کرد، می‌آورد. واژه فولکلور (FOLKLORE) از دو جزء »FOLK« به معنی »مردم« و » LORE« به معنی »دانش« تشکیل شده است. در ایران و از طرف فرهنگستان زبان فارسی (پیش از انقلاب) به جای این واژه لاتین کلمه فارسی »توده شناسی« را مورد استفاده قرار داده و آن را »علم به عادت و رسوم توده مردم و مجموع افسانه‌ها و تصنیف‌های عوامانه« تعریف و شرح کرده‌اند. تا به امروز نیز از طرف محققین و نویسندگان مختلف در عرصه های گوناگون که در زمینه فولکلور مطالعه داشته و ارائه اثر نموده‌اند، واژه‌ها و کلماتی مانند دانش عوام، دانش‌توده، فرهنگ عوام، فرهنگ عامه، فرهنگ عامیانه، فرهنگ توده و…مورد استفاده قرار گرفته و در فرهنگ لغات نیز همین عناوین در مقابل واژه فولکلور بکار رفته است.
فولکلور شاخه‌ای از علم مردم شناسی »Anthropology« به شمار می‌آید. ریشه لغت »Anthropology« از »انتروپوس« که یک واژه یونانی است گرفته شده که «انسان و مردم» معنا می‌دهد. البته در برخی از منابع اصلی با توجه به زبان آن مثلا ً فرانسوی یا آلمانی واژه » Ethnology» را که معنای »قوم شناسی« می‌دهد و ریشه آن از واژه یونانی »اتئوس« به معنای »قوم« می‌آید، به جای »Anthropology« پذیرفته‌اند.
این اصطلاح، عملا ً در تمامی زبان‌های اروپایی پذیرفته شده، اما معنای آن، همواره دچار تغییر بوده است. محقّقان، ابتدا فولکلور را فقط شامل ادبیات توده، مانند : قصه‌ها، افسانه‌ها، آوازها، ترانه‌ها، مثل‌ها، معمّاها و… می‌دانستند. کم کم سنت‌هایی که به طور شفاهی آموخته می‌شود و آنچه مردمان در زندگی خارج از دبستان فرا می‌گیرند نیز جزو آن گردید. چندی بعد اعتقادات، اوهام و پیشگویی‌های راجع به وقت نجوم، تاریخ طبیعی، طب و آنچه دانش توده نامیده می‌شد را نیز به این علم افزودند. سپس آداب و سنن و رسومی که راجع به هر یک از مراحل زندگی بود، مانند : تولد، کودکی، جوانی زناشویی، پیری، سوگواری، جشن‌های ملی و مذهبی و نیز عاداتی که مربوط به زندگی عمومی می‌شود، از جمله تمام پیشه‌ها و فنون توده را نیز جزو فولکلور به شمار آوردند؛ اما اگر بخواهیم فولکلور را در یک جمله کوتاه و کامل تعریف کنیم، باید چنین بگوییم که : فولکلور، دانشِ آشنایی با پرورش غیر رسمی اکثریت است در مقابل پرورش نهادهای رسمی آموزش و تربیت در میان یک ملت متمدن. ویژگی‌های فولکلور: با توجه به مطالبی که بیان شد، می‌توان ویژگی‌های زیر را برای فولکلور بر شمرد : فولکلور، اعمال و رفتار جمعی و گروهی است که در بین عامه مردم، رایج است، بنابراین، عمل و رفتار یک فرد یا یک خانواده را نمی‌توان فولکلور نامید، ابداع کننده و به وجود آورنده و نیز زمان شروع رفتارها و اعمال فولکلوری معلوم نیست، عادات فولکلور در مجموعه فعالیت‌های زندگی اجتماعی، نقشی به عهده دارند، اعمال و رفتارهای فولکلور به مناسبت و بنا بر مقتضیات زمان، تکرار می‌شوند یعنی آنچه در یک یا چند مرتبه و یا فقط در دوره_ای خاص و محدود اتفاق افتد، در شمار فولکلور نیست، فولکلور در جریان انتقال، موافق مقتضیات نسل‌ها، دگرگون می‌شود، رفتارهای فولکلوریک، از حاکمیت اندیشه ای خاص که بر خلاف میل توده باشد، پیروی نمی‌کنند، هر چند آن تفکر بر جامعه، حکومت داشته باشد. شایان ذکر است که آداب و رسوم و رفتارهای فولکلور هر منطقه برای مردم همان منطقه، سنت و برای مردم سایر نقاط، به عنوان فولکلور خاصِّ آن منطقه شناخته می‌شود.
جایگاه فرهنگ عامّه در ادبیات فارسی:
اگر به تعاریفی که تا کنون از فولکلور به دست آمده رجوع شود، مشاهده می‌گردد که بسیاری فولکلور را همان ادبیات عامّه تعریف نموده‌اند در حالی که این دو، مقوله‌هایی جدا از یکدیگرند. اگر ما مجموعه دانسته‌ها و اندوخته های ذهنی و فکری، رفتارها و آداب و رسوم عوام را به عنوان فولکلور تعریف کنیم، هنگامی که این دانسته‌ها و داشته های ذهنی و فکری بر روی کاغذ بیایند و مکتوب شوند، در حیطه قلمرو ادبیات عامه قرار می‌گیرند. اما متأسفانه در ادب کهن فارسی، آن قدر که به ادبیات رسمی و دیوانی (دبیری) اهمیت داده شده است، به ادب یا فرهنگ عامه بها نداده‌اند و کتب نظم و نثر فارسی، سهم ناچیزی از صفحات خود را به ادبیات عامه، اختصاص داده‌اند که به هیچ وجه، تناسبی با کمیت و کیفیت آن ندارد. به طوری که نویسندگان ایرانی، از به کار بردن کلمات عامیانه ابا داشته‌اند و بی پیرایه و بی آرایه نویسی را ضعف ادبیات و کار نویسندگی می‌دانسته‌اند. دکتر پرویز ناتل خانلری در این زمینه می‌گوید: تحقیق در لهجه های محلی و ثبت لغات و اصطلاحات هر ناحیه در ایران، هرگز رسم نبوده است. زبان عامه را قابل آن نمی‌شمرده‌اند که درباره‌اش بحث کنند و ادیبان در شأن خود نمی‌دیده‌اند که به این کار بپردازند. در عین حال، امروزه آثار اندکی در دسترس هستند که هر کدام به نوعی فرهنگ عامه کهن ایران را به تصویر کشیده‌اند، مانند : داراب نامه طرطوسی، ابو مسلم نامه سمک عیّار، سندباد نامه و … اما اغلب این آثار، حاوی قسمتی از فولکلور (که همان اسطوره‌ها و افسانه باشند) هستند. همچنین کتبی که از دوره ساسانیان به جای مانده‌اند، وجود بعضی اعتقادات را در آن دوران به خوبی آشکار می‌کنند. از این دسته‌اند ارداویراف نامه، شایست و ناشایست، دین کرد بُندَهِشْن و نیرنگستان پهلوی (که مانند کتاب‌های دعای معمولی است و تأثیر عجیب و قریب بعضی ادعیه را بیان می‌کند). در اغلب این کتب به اعتقاداتی برمی خوریم که بعضی تا امروز نیز رواج دارند، مانند : احترام به نان، تأثیر چشم زخم، آداب نوروز و هفت سین و …
کتب طنز و فُکاهه (مثل : جوامع الحکایات عوفی و لطایف الطوایفِ فخرالدین علی صفی و رساله دلگشای عبید زاکانی) و تذکره‌ها یا احوال نامه‌ها (مثل : تذکره دولتشاه سمرقندی و تذکره نصرآبادی که به شرح احوال شاعران طبقات مختلف اجتماع پرداخته‌اند و سفرنامه‌ها) مثل : سفرنامه ناصرخسرو، تاریخ حزین، و… از منابع خوب فرهنگ عامّه در ادب فارسی از زمان شکل گیری حکومت‌های محلّی در ایران تا روزگار مشروطه به شمار می‌روند؛ و نیز می‌توان به کتاب کُلثوم ننه اشاره کرد که در دوره صفویه، توسط آقا جمال خوانساری نوشته شده است که از یک سو نقد خرافه های میان مردم است و از سوی دیگر نقد دستگاه آموزشی آن دوره.
در یک قرن اخیر و به خصوص پس از انقلاب مشروطه که باعث گردید رعایا و مردم نیز بتوانند وارد صحنه سیاست و تصمیم گیری حکومتی بشوند، و آزادی نسبی مطبوعات در برخی ادوار زبانِ ادبیات و سیاست به زبان روزمره نزدیک شده، زبان فاخر درباری به کناری گذاشته شده است. از نمونه های خوب این دوره می‌توان به چرند و پرند علی اکبرخان دهخدا و سروده های نسیم شمال اشاره کرد. در همین ایام بود که صادق هدایت، جمال‌زاده و دهخدا سنّت شکنی کردند و با روی آوردن به ادبیات عامه، فصل جدیدی در ادبیات معاصر را پی ریختند. اگر چه پیش از آن‌ها نیز روزنامه های : نسیم شمال بهلول، حشرات الأرض، شب نامه‌ها، شیدا، ملا نصرالدین، کشکول، بابا شَمَل، توفیق و به خصوص روزنامه فکاهی امید، کما بیش قدم‌هایی در این راه برداشته بودند و علاقه‌مندانی مانند طالبوف، میرزاملکم خان، آخوندزاده و آقاخان کرمانی بودند که با نوشتن کتاب‌هایی هر چند معدود، پایه گذار کمرنگ ادبیات عامه در ایران شده بودند، بعدها نویسندگانی همچون : بزرگ علوی، صادق چوبک، صمد بهرنگی، علی اشرف درویشیان و محمود دولت آبادی، نیز توانستند با نوشتن داستان‌های عامیانه، قدم‌های بسیار مؤثری در جهت تکمیل ادبیات عامه کشورمان بردارند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۴:۳۹ ق.ظ

دیدگاه


پنج − = 4