باغ هنر ارومیه در محاق

باغ هنر ارومیه در محاق

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره، نویسنده این نوشتار پیش از این نیز حول موضوع جشنواره و فرایندهای مربوط به برگزاری و اجرای آن با عناوین و مناسبات مختلف از جشنواره مطبوعات استان تا جشنواره شعر و داستان سوره تا جایزه ادبی ارومیه و …. چندین نوشتار متفاوت و مستقل از همه به قلم سپرده است.
از این رهگذر اشاره به اثر و اثرات برگزاری چنین جشنواره¬هایی که مسیر اصلی آنها بر محور رقابت، جریان ¬سازی¬های مختلف هنری، ادبی و …. و نیز ایجاد جریان¬ و تحرک اجتماعی جهت پویاسازی فرهنگی و پیامد آن ایجاد زمینه¬های متناسب اقتصادی و سیاسی و ….
در متن جامعه انسانیِ مخاطب این جشنواره¬ها برای حرکت رو به جلو نیز از نکات مهم نوشتارهای مورد اشاره بوده است.برای مثال در نوشتاری تحت عنوان»غیاب جمع اندیشی هنری و سترونی هنر در کلانشهر ارومیه « پیرامون سترونی فضای هنری و فرهنگی کلانشهر ارومیه و استان چنین اشاره شده بود:انسان امروز در تولید هنر و فرهنگ، خود به تنهایی عمل نمی‌کند بلکه من جمعی بشریت هویت او را به عنوان نویسنده و شاعر و یا هنرمند و… می‌سازد و هم این من جمعی مخاطب اوست.
این یعنی جمع¬اندیشی نه من¬اندیشی! اگر بپذیریم که جمع-اندیشی تنها آینه شفاف و روشنی است که من فردی و جمعی انسان در آن رویت می‌شود، پس می‌تواند مورد پرسش و نقد قرار‌گیرد، پالایش ‌شود، دگرگون ‌شود، حتی مورد روایت واقع ‌شود، پس فقدان این نهاد‌ها و روحیه‌های جمع¬اندیشانه (جشنواره¬ها) به معنای جمود و عدم تحرک در گستره یک جامعه و اجتماع انسانی آن به شمار می‌آید. البته این فقدان صورت‌های متفاوتی دارد یعنی فقط به معنای نیست و نبود تعریف نمی‌شود. نا کارآمدی و سترونی( نازآیی و عدم آفرینش فرهنگی و هنری) هم از صورت‌های فقدان به شمار می‌آیند.
روشن است که فقر هنر و ادبیات در یک منطقه و جامعه انسانی، حاکی از ضعف فرهنگی و فکر عمومی و تخصصی در آن، برای نوع زندگی کردن در دوران معاصر است.
امروزه بیش از پیش خلاء یک هنر و ادبیات جریان‌مند در کلان¬شهرارومیه و استان آذربایجان¬غربی نمودار است که عواقب این خلاء از خلال فعالیت‌های جمعی و جمع اندیشی‌های هنری و ادبی رسمی و نیمه رسمی آن به شدت نمایان است….«اما اصل مطلب اینکه در سال ۱۳۹۰ جریانی در قالب دوسالانه و در مسیری کاملاً هنری با رویکردی مبتنی بر ایجاد نقطه اتکایی برای اهالی هنر و هنرهای تجسمی در غیاب انجمن هنرهای تجسمی، با عنوان دوسالانه باغ هنر شروع به فعالیت کرد.اولین دوره آن در سال ۱۳۹۰ شاهد حضور و فعالیت گروه کثیری از هنرمندان از نقاط مختلف استان بود که از حیث تاریخی و هم از جهت برگزاری جشنواره¬های این چنینی، کم سابقه بود.
از ویژگی¬های این دوره به ایجاد گفتمان بین فضای آکادمیک هنر در استان با فضای آزاد هنری آن بود. این گفتمان در هر دو سوی داوری این دوسالانه و نیز در میان هنرمندان شرکت کننده در آن محسوس و قابل رویت بود.از دیگر سو این دوسالانه مرکز توجه همه رشته¬های هنری در قالب هنرهای تجسمی شده بود.
عکاسی، نقاشی، حجم و مجسمه سازی، گرافیک و تصویرگری!برای اولین بار استان آذربایجان¬غربی و مرکزیت آن کلانشهرارومیه دارای نماینده جمعی و مرکزیتی جمعی و برندی هنری در عرصه ملی کشور شده بود.
محملی نیز جهت خلاقیت هنری و آفرینش هنری در میان هنرمندان به ویژه جوانان ایجاد شده بود که موجب شور و شوق و رقابت تنگاتنگ، سالم و تخصصی شده بود.اما این رویای شیرین در مسیر برگزاری دومین دوره این دوسالانه تبدیل به خواب شیرینی شد که گویی هنرمندان در میانه خواب دوشین (دیشب) دیده بودند و صبح این شب به فجری نیانجامید.سال ۱۳۹۲ دومین دوره¬ی این دوسالانه کلید خورد. اما گویی کلید درون قفل شکست و دروازه این دوسالانه هیچگاه تا دو سال بعد یعنی سال جاری ( سال۱۳۹۴) به اختتامیه باز نشد!حتی برگزاری آن با کش و قوس فراوان مواجهه شد. موضوع فراخوان این دوسالانه، محتوای آن از حیث محورهای موضوعی، هئیت داوران، جوایز و …. همه جای صحبت فراوان داشت.
نمی¬دانم نشست دوقلویی که زمستان سال گذشته به نام اصحاب فرهنگ و هنر و دیدار با معاونت سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان¬غربی دکتر رادفر انجام گرفت، قرار بود کجای هیبت وصله شده هنر و ادب استان و کلانشهرارومیه را درز بگیرد که نگرفت و فوران احساسات شخصی و غیرشخصی همه¬ی اعتبار داشته و نداشته اصحاب فرهنگ و هنر استان و کلانشهر ارومیه را حراج کرد.
در این حراج جای خالی زمینه¬های معطل مانده¬ای چون دوسالانه باغ هنر و نیز جایزه ادبی ارومیه بسیار خالی بود که دومی به دست¬یاری کسان فعال آن و نیز پیگیری متولی اصلی آن یعنی حوزه هنری استان به مرحله اجرا و تا دم در اختتامیه پیش آمد و هم اینک پشت درهای بسته منتظر فرج است!اما اولی همچنان ساکت و خاموش کرم¬ابریشمی را می¬ماند که دیگر امیدی به زنده ماندش نیست چه برسد به پروانه شدنش!باری هنر و ادب ما در فصل نشدن و نداشتن دست و پا زنان به سویی می¬رود که جز مهاجرت هنرمند، گریزپایی و انزواطلبی او ثمری برای آینده هنر و ادب باقی نمی¬گذارد. به دیگر سخن معطل ماندن و تعطیلی فرصت¬های گران بهایی چون دوسالانه باغ هنر و نیز جایزه ادبی ارومیه، به نوعی تعطیلی هنر و انسان هنرمند به شکل همزمان است:» اما اثربخشی مهم هنرهای تجسمی بر ابزارهاست.
هویت ابزارها و فضاها، با امتداد زندگی انسان تا محیط شکل می‌گیرد و سخت و محکم و صلب می‌شود که یکی از عوامل بسیار مهم در شکل‌گیری و قوام این هویت، هنرهای تجسمی است.
چه در هنرهای سنتی که در تولید بسیاری از ابزارها حضور مستقیمی داشتند و چه در هنرهای جدید که بیشتر نقش حاشیه‌ای را در ساخت ابزارها ایفا می‌کنند، پیوند مستقیم هویت ابزار با هنر، مشهود و معلوم است.
هر ابزاری بخشی از هویت انسانی را تجسد می‌بخشد و با فراگیر شدن، به سوی هویت جمعی حرکت می‌کند.از این روست که نقش معماری و هنرهای تجسمی در هویت‌بخشی به جامعه‌، اساسی و بی‌بدیل است و می‌تواند هویت تاریخی و تمدنی را هم شکل دهد. خیل عظیم هنرهای دستی، از سفال و فلز تا چینی و سنگ و نیز بافتنی‌ها، از لباس تا فرش، همه و همه، هویت‌بخش ابزارهای زندگی‌اند. هویتی که از طرفی بازتابنده و مقوم فرهنگ مردم و از طرفی پیش‌برنده و مروج آن است.
کارکرد مهم هنرهای تجسمی در این بخش، معنابخشی به زندگی است. دمیدن روح انسانی در اشیاء و خلق طبیعتی نو در جهت زندگی خاص انسان است؛ خلقی که سعی می‌کند اشیاء و دیگر اجزای طبیعت را به سوی حیات انسانی ارتقاء بخشد و روحی واحد را در کالبد آنان بدمد…« ( پایگاه تحلیلی تبینی برهان-تأثیر هنرهای تجسمی بر فرهنگ و سبک زندگی، محمد قائم¬خانی)نوشتار حاضر به دنبال مقصر نیست! که مقصر اصلی غفلت، نداشتن، نشدن و موقعیت¬نشناسی است.هنرهای تجسمی استان و کلانشهرارومیه در شرف خشکیدن است همچون دریاچه سفید پوش و منتظر اجلش! والسلام

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۲ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۹:۰۸ ق.ظ

دیدگاه


+ پنج = 14