امنیت و نظم عمومی با تعهد اجتماعی رسانه و سواد رسانه ای

امنیت و نظم عمومی با تعهد اجتماعی رسانه  و سواد رسانه ای

شفیع بهرامیان
گروه تحلیل :در عصر الکترونیک و دوران فراصنعتی بسیاری از کارکردهای نهادهایی چون خانواده ، مدرسه، نهاد دین، حکومت و اقتصاد دچار دگرگونی و تحولی اساسی شده است. توسعه و رشد چشمگیر ابزارها و رسانه های ارتباطی بر بستر کامپیوتر، اینترنت و شاهراههای بزرگ اطلاعاتی و ارتباطات ماهواره ای، ساختار جدیدی از زندگی اجتماعی فرامکانی و فرازمانی را برای ساکنان زمین رقم زده است.کارکرد رسانه های همگانی دیگر از اطلاع رسانی، تفریح و سرگرمی فراتر رفته و اکنون نقش اول فرایند جامعه پذیر کردن و اجتماعی نمودن نسل های جدید و جوان جامعه به تا حدود زیادی به رسانه های مختلف تعلق دارد.رسانه های ارتباط جمعی به جهت حوزه گسترده نفوذ و پوشش قسمت بزرگی از جوامع، نقش پررنگی در ایجاد و آموزش رفتارهای جمعی از جمله اجتماعی شدن، ملکه ذهن سازی هنجارها و مقررات در روان و فکر مخاطب و تبعیت از قوانین را دارا می باشند. اجتماعی شدن فرایندی است که از بدو تولد در انسان آغاز و تا هنگام مرگ ادامه می یابد و در این روند خانواده، گروه همسالان، سیستم رسمی آموزش مدرسه ای و رسانه های جمعی مانند تلویزیون، رادیو، مطبوعات و اینترنت نقش دارند که اکنون نقش عامل چهارم یعنی نهاد رسانه ای بسیار بیشتر از سه مورد قبلی است و براین اساس رسانه ها می توانند یکی از پایه های تربیت انسانهای قانونگرا و ایجاد و حفظ نظم عمومی و یا عامل اصلی به چالش کشیدن آن( نظم و قانون) باشند.میزان ساعات روزانه ای که نسل کودک، نوجوان و جوان پای خوان گسترده رسانه ها می نشیند ده ها برابر بیشتر از ارتباطات روزانه خانوادگی اوست و براین اساس امروزه رسانه های جمعی نقش اول را در شکل گیری رفتارهای اعضای جامعه ایفا می کنند حال این رفتارها منجر به حفظ نظم در اجتماع شود و یا سبب قانون گریزی گردد. نفوذ و جاذبه رسانه ها بالاخص تلویزیون ماهواره ای و شبکه های اجتماعی مجازی تحت وب یا موبایلی در دنیای کنونی، امری بدیهی است و نقش آن در آموزش، هدایت، جهت‏دهی و قالب‏سازی افکارعمومی‌ مردم انکارناپذیر است. به همین دلیل، دولت‌ها یا بخش خصوصی رسانه ها را به عنوان یکی از ابزارهای اصلی نفوذ در افکار عمومی در جهت اهداف مورد نظر خود به کار می‏برند. رشد تکنولوژی نیز این تأثیر گذاری را از مرزهای ملی عبور داده و به امری فراملّی و جهانی تبدیل کرده است. اکنون مردم بیش از هر چیزی در جامعه، تابع محتوای رسانه های همگانی هستند؛ چرا که پس از تحولات حادث شده سیاسی و تکنولوژیک دهه هشتاد میلادی و فرو ریختن دیوار دوقطبی کردن جهان و عمومی شدن اینترنت و بستر ارتباطی مجازی؛ امکان ارتباطات دو طرفه، متعامل و شبکه ای فراهم شد و این امر اثرگذاری رسانه ها را صدچندان نمود.استفاده از فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی امروزه به قسمتی از سبک زندگی مردم بدل شده است و در جایی که استقبال از نهادهای ارتباطی ملی چون صدا و سیما و یا شبکه های مجازی وطنی بدلیل عدم تنوع یا فقر محتوا چندان رضایت بخش نیست، این شبکه های اجتماعی جهانی، به قول “یورگن هابرماس” تبدیل به حوزه و بازاری عمومی برای تبادل افکار و آراء بین افراد و اعضا و ارتباطات رودر روی افقی مجازی و شکل گیری مخاطب پویا و یا “مخاطب فرستنده” می شوند. در این وضعیت نقش رسانه های اجتماعی مجازی بالاخص شبکه های اجتماعی، پررنگ و دارای نمود بیشتری است. نگاهی به اتفاقات ۵ سال اخیر تحولات خاورمیانه و همچنین برخی اتفاقات داخل کشور بخوبی نقش رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی را در شکل گیری امواج و افکار عمومی در مورد مسایل مختلف بخوبی نشان می دهد.شمشیر قدرتمند اما دولبه رسانه ها بالاخص رسانه های مجازی می تواند هم آرامش عمومی را بهمراه آورد و هم نظم را بر هم زند مهم آن است که با چه هدفی مورد استفاده قرار گیرد.رسانه ها تنها ابزاری فاقد اراده و صرف هستند و به ذات خود راهکار خاصی را تبعیت و اجرا نمی کنند آنچه مهم است این است که دست اندرکاران و گردانندگان و یا مالکان رسانه ها به چه می اندیشند و دنبال چه هستند و در نهایت قصد دارند خیل عظیم مخاطبان توده ای را به کدام سمت و سو بکشانند( نظریه برجسته سازی و تعین دستور.)مدتها قبل فردی بنام جرج گربنر با طرح نظریه ای بنام “کاشت” نشان داد که چگونه رسانه ای مانند تلویزیون می تواند در قالب فیلم ها و برنامه های مختلف سبک و شیوه زندگی را به نوجوانان و جوانان منتقل کند. وی بعدها دلیل اعمال مجرمانه بسیاری از بزهکاران را به فیلمها و محتواهای اکشن و خشن رسانه ای که در دوران نوجوانی و جوانی در معرض دید آنها بوده اند نسبت داد و شماری دیگر از پژوهشگران حوزه اثرات پیامهای رسانه ای هم به همین نتیجه رسیدند.البته برخی نیز مشاهده محتواهای مجرمانه و مملو از خشونت را در رسانه های همگانی سبب تخلیه روانی سرخوردگان جامعه و کاهش تمایل به انجام اعمال مجرمانه عنوان کرده اند. در هر صورت آنچه که مهم است و مورد تاکید هر دو سوی ماجرا، این نکته مهم است که رسانه ها نقش مستقیمی در افزایش یا کاهش بزهکاری اجتماعی دارند. برهمین اساس آموزش نحوه درست تعامل نوجوانان و جوانان با رسانه های مختلف ضروری بوده و از عوامل تاثیرگذار در سرنوشت قانونگرا یا قانون گریز آتی آنان خواهد بود.برهمین اساس انعکاس برخی جرایم و بزه های صورت گرفته شده در صفحات حوادث روزنامه ها و مجلات و یا در قالب فیلمها و محتواهای دیداری – شنیداری از طریق صنعت سینما و تلویزیون و برخی بازیهای رایانه ای نیازمند حساسیت ویژه و با مشورت کارشناسان امر امکان پذیر و موثر است در غیر اینصورت احتمال تبدیل رسانه به عاملی برای بروز و تشویق خشونت و ناهنجاری چندان دور از ذهن نیست.بیش از دو دهه است که در دنیا شاهد شکل گیری بحث مهمی بنام “سواد رسانه ای” هستیم. سواد رسانه ای (Media Litracy) در کشورهای پیشرفته ای چون کانادا، ژاپن، استرالیا و… بعنوان یکی از مواد درسی مقاطع ابتدایی و متوسطه این کشورها به دانش آموزان تعلیم داده می شود. یعنی از همان دوران نوجوانی، فلسفه و ماهیت و اهداف رسانه های مختلف برای آنها تشریح می شود تا ذهنیت و شناخت بهتری نسبت به رسانه ها – که یکی از مهم ترین منابع اجتماعی شدن دانش آموزان است- بدست آورند. این امر هم سبب فرهنگ سازی برای استفاده صحیح از رسانه و هم باعث شکل گیری دیدگاهی انتقادی در نوجوانان و جوانان می شود که هر محتوای رسانه ای را صحیح و بی غرض نپندارند و به سرعت تحت تاثیر تکنیکها و شگردهای رسانه ها قرار نگیرند و به سمت و سویی که این بنگاههای خبرپراکنی می خواهند به حرکت درنیایند. متاسفانه جای این مباحث در مدارس کشور ما خالی است و به همین جهت رسانه های مختلف با تقدیس خود و ایجاد نیازهای کاذب برای مخاطبان بالاخص قشر جوان و نوجوان و خانه دار و فراهم نمودن محتواهای لازم برای ارضای همین نیازها، تبدیل به دایه مهربان تر از مادر خانواده، نوجوان و جوان ایرانی شده اند.بسیار ضروری است هرچه سریع تر رسانه های مختلف را به نسل نوجوان و جوان بشناسانیم و مهم تر آن است که بتوانیم به هنگام نیاز از همین رسانه ها برای حرکتهای توسعه بخش و ملی و افزایش همدلی و انسجام اجتماعی استفاده نماییم. کما اینکه در بحث جعل نام ” خلیج فارس” شاهد همین انسجام در فضای رسانه ای بودیم.در این راه آموزش و برخوردهای ایجابی هدفمند- و نه رویکرد سلبی – می تواند راهگشا باشد. جای آموزش سواد رسانه ای در مدارس و صداوسیمای ما خالی است.هر قدر در این رابطه بیتفاوت باشیم به همان میزان از قافله استفاده مطلوب از تکنولوژیهای ارتباطی عقب خواهیم ماند چرا که اولا سیر توسعه تکنولوژیهای ارتباطاتی و اطلاعاتی توقف بردار نیست و دوما مردم و نسل جوان در هر صورت کار خود را می کنند و چه بهتر که این کار از مجرای برنامه ریزی شده، چارچوب هدفمند شده و در راستای منافع ملی انجام بپذیرد.باید پذیرفت که دیگر دوران انحصارات رسانه ای خاص بدلیل تنوع و تکثر انواع رسانه ها و سهولت دسترسی به آنها، گذشته است و همه رسانه ها چه کانال های مختلف تلویزیونی ماهواره ای وطنی یا خارجی، چه شبکه های اجتماعی و سایر فضاهایی که بر بستر اینترنت شکل گرفته اند( گوگل پلاس، فیس بوک، لینکداین، مای اسپیس، بلاگینگ ها، آر اس اس ها و…) و چه سیستمهای اطلاع رسان و پیام رسان موبایلی ( تلگرام، وایبر، لاین، تانگو و…) در رقابت شدید برای جذب مخاطب اند و از سوی دیگر هم عامه مردم امکان دسترسی و استفاده از آنها را دارا می باشند و خود انتخاب می کنند که از کدامیک از رسانه های فوق الذکر برای برآورده کردن نیازهای مختلف خویش استفاده کنند.اما اینکه آموزشهای لازم را از کجا فرا بگیریم که قبلا گفته شد اینگونه آموزشها در فضای مدرسه و از همان سنین زیر ۱۰سال باید آغاز شود. بهمراه این؛ صداوسیما و مطبوعات ما نیز در راه آموزش و شناساندن اینگونه رسانه ها کم کار بوده و عملا فضایی بوجود آمده است که همگان بدون آموزش لازم به سمت استفاده از رسانه های جمعی و شخصی جدید رفته و قدرت مواجهه صحیح و در امان ماندن از مضرات آن را بدلیل عدم شناخت صحیح نداشته و قادر به استفاده درست و اصولی از این ابزارهای جدید ارتباطی نیستند؛ بر همین اساس هم تکنولوژیهای جدید ارتباطی مانند شبکه های تلویزیونی ماهواره ای، اینترنت، شبکه های اجتماعی، سیستمهای پیام رسان موبایلی و … در جامعه ما به مثابه تهدید و نه فرصت معرفی و نگریسته می شوند.در کنار مبحث سواد رسانه ای در صنعت بزرگ رسانه کشور نیازمند گسترش و آموزش نوع خاصی از روزنامه-نگاری مبتنی بر مسئولیت و تعهد اجتماعی هستیم. یعنی لازم است عاملی درونی بنام اخلاق روزنامه نگاری و تعهد و فشار مسئولیت جمعی در درون دست اندرکاران رسانه های کشور ایجاد و پرورش یابد تا از همان آغاز فرایند دروازه بانی و چینش و گزینش خبر و محتوا و قبل از انتشار و انعکاس آن، اثرات نهایی آن بر جامعه بالاخص نسل جوان سنجیده و پیش بینی شود؛ براین اساس رسانه ها بجای تبدیل به ابزاری برای تبلیغ هنجارشکنی، به تریبون و مدرسه ای برای آموزش شیوه های درست پیشگیری و همچنین سبکهای درست رفتاری بدل می شود.لازم است ارتباط مستمر و موثری بین مشاوران و کارشناسان حوزه نظم و امنیت ومراکز آموزش روزنامه نگاری و رسانه ای ایجاد شود تا بنوعی روزنامه نگاری نظم و یا مولفه های مسئولیت اجتماعی و اخلاق حرفه ای در کار خبری سبب افزایش امنیت و نظم اجتماعی شود.در پایان لازم به ذکر است که کارکرد و نقش رسانه ها در ایجاد و حفظ نظم و امنیت اجتماعی دو طرفه و دولبه است چرا که رسانه ها هم حافظ امنیت و هم ناقض آنند و به تنهایی نیز ناتوان از هرگونه تاثیر گذاری مثبت در حوزه های اجتماعی اند؛ مگر اینکه به مدد آموزش سواد رسانه ای به مخاطبان، ایجاد تعهد اجتماعی و اخلاقی در دست اندرکاران رسانه، ارتباط مستمر و اثرگذار دستگاههای متولی امر نظم و امنیت اجتماعی با مراکز آکادمیک و دانشگاهی روزنامه نگاری و همچنین پیش بینی پیوستهای اثرات آنی و آتی اخبار و سایر محتواهای رسانه ای بر جامعه و مردم توسط روزنامه نگاران، بتوان از رسانه ها بعنوان بازوی اجرایی مقدم بر نقش پلیس در پیشگری از جرم و تربیت شهروندان قانون مدار و نظم گرا استفاده نمود.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۶:۲۳ ق.ظ

دیدگاه


4 × شش =