گروه فرهنگي:امروز ديگر زمان آن فرارسيده که ضمن احياي اسطورههاي قديمي، برپايه آنها اسطورههاي مدرن و پسامدرن را نيز خلق کنيم.
بايد اسطورههاي قرن بيستويکمي را خلق کنيم و در قالب آنها فخامت آثار ادبي ايران را به جهانيان نشان دهيم.
ابوالقاسم اسماعيلپور، از پرکارترين مولفان و پژوهشگران کشورمان در حوزه اسطورهشناسي، اخيراً در اثر جديد خود به نام »در سرزمين خورشيد« به بررسي اسطورهآفريني در شعر و هنر پرداخته است. وي در اين اثر که در 266 صفحه از سوي نشر چرخ عرضه شده، در سه بخش درباره پيوند اسطوره و هنر معاصر سخن گفته، به تحليل اسطورهسنجانه اشعار سه تن از شاعران برجسته جهان پرداخته و نيز اسطورهپردازي و اسطورهآفريني را در آثار چهار نقاش برجسته ايراني بررسي کرده است.
انتشار اين کتاب، فرصتي فراهم کرد تا پاي صحبت ابوالقاسم اسماعيلپور بنشينيم. اسماعيلپور در گفتوگوي پيش رو از اسطورهآفريني و ضرورت پرداختن به اسطوره در ادبيات معاصر ايران سخن گفته است.
موضوع اصلي کتاب »در سرزمين خورشيد« اسطورهآفريني است. تعريف شما از اين واژه چيست و تا چه اندازه به اسطورهآفريني به معناي واقعي در ايران و جهان پرداخته شده است؟
اسطورهآفريني که نام لاتين آن ميتوپوئياست، يکي از رويکردهاي جديد در نقد ادبي و هنري ايران است و اين واژه اخيراً در ميان اهالي ادبيات و هنر ايران رواج يافته است. اما رويکرد مبتني بر اسطورهآفريني سابقهاي طولاني در هنر و ادبيات جهان دارد. در دهه 1930 جان رونالد رول تالکين، استاد ادبيات کهن دانشگاه آکسفورد در محفلي ادبي فعاليت داشت که اسطوره را ژانري ادبي و هنري به شمار ميآوردند. تالکين که عضو هيئت علمي دانشگاه و پژوهشگر بود بر همين مبناي اسطورهآفريني چند رمان تخيلي مانند »ارباب حلقهها« و »هابيت« را نوشت و همين آثار باعث شد که در جهان او را رماننويس حرفهاي آثار تخيلي و اسطورهاي بدانند. غير از تالکين در محفل اينکلينگز دانشگاه آکسفورد نويسندگان و شاعران ديگري مانند سي.اس. لوئيس هم بودند که به خلق اسطوره و فانتزي ميپرداختند. کار آنان به موازات جريان سوررئاليسم بود و شهرت روزافزون سوررئاليستها در آن زمان باعث شد که رويکرد ميتوژوئيا چندان شناخته نشود و دههها طول بکشد تا اين رويکرد کاملاً شناخته و جهانگير شود. اما در واقع بسياري از نويسندگان ادبيات مدرن، بدون آنکه جزو اين محفل باشند خودبهخود در جرگه اسطورهآفرينان قرارميگيرند. در حوزه داستان، جيمز جويس، دي. اچ. لارنس و فرانتس کافکا و در ايران صادق هدايت و در حوزه شعر ويليام بليک، شارل بودلر، عزرا پاوند و تي.اس.اليوت و در ايران نيما يوشيج را ميتوان جزو اسطورهآفرينان ادبي به شمار آورد. از دهه 70 ميلادي کمکم منتقدان جهان به اسطورهآفريني اقبال پيدا کردند و در ايران نيز کتاب »در سرزمين خورشيد« اولين کتاب در بررسي اين مقوله است. البته با اينکه واژه اسطورهآفريني اخيراً در ايران استفاده ميشود ولي کاربرد اسطوره و آفرينش اسطوره در ادبيات ايران هم سابقه طولاني دارد و شاهکارهايي چون »منطقالطير« عطار و »عقل سرخ« سهروردي نمونههاي بارز آن هستند.
مطالعات اسطورهآفريني چه کاربردي در نقد ادبي دارد؟
نقد ادبي ما روبه پيشرفت است و بر اساس بسياري از مکاتب جديد از جمله ساختارگرايي، روانشناختي و جامعهشناختي آثاري در حوزه نقد ادبي تاليف شدهاند.
در اين ميان اما هنوز به رويکرد اسطورهآفريني توجه زيادي نشده و اميدوارم کتاب »در سرزمين خورشيد« موجب ترغيب منتقدان براي تاليف آثاري در اين حوزه شود. همچنين آشنايي با اسطورهآفريني به شاعران کمک ميکند که با انگيزه و دانش بيشتري به خلق و آفرينش اسطورههاي مدرن بپردازند.
چرا در بررسي اسطورهآفريني در شعر و هنر، آثار نيما يوشيج، اکتاويو پاز و لوييز گليک را انتخاب کردهايد؟
دليل انتخاب نيما اين بوده که اين شاعر در مکتب سمبوليسم پيشتاز ساير شاعران ايراني بوده و با اشعار نمادپردازان سده نوزدهم فرانسه مانند مالارمه، ورلن و رمبو آشنايي داشته است. نيما اسطوره و نمادپردازي را در زماني که هنوز در ايران پيشينهاي نداشت ميشناخت؛ ضمن اينکه در کتاب معروفش به نام »ارزش احساسات« که مانيفست يا بيانيه هنري – ادبي اوست به موضوع اسطوره اشاره کرده است.
با بررسي کلي مجموعه کامل اشعار نيما يوشيج ميتوان دريافت که بسياري از آثار وي از جمله »ققنوس«، »مانلي« و »خانه سريويلي« درخور تحليل اسطورهشناختياند. من نخست به تحليل کلي مضامين عمده اساطيري يا اسطورهگون اشعار نيما پرداختم و سپس تحليلي مفصلتر از سه شعر ديگر نيما شامل »ققنوس«، »خانه سريويلي« و »سوي شهر خاموش« انجام دادم.
دليل انتخاب بررسي آثار اکتاويو پاز هم اين بوده که اين شاعر، اسطورهآفرين بوده و در ادوار گوناگون آفرينشهاي شعري و ادبي خود، اساطير را شالوده آثارش کرده است. شاهکار او به نام »سنگ خورشيد« سرشار از درونمايههاي اساطيري و به تعبيري نوعي اسطوره مدرن قرن بيستمي است.
دليل انتخاب اشعار لوييز گليک هم استفاده بهوفور او از مضامين تاريخي و اساطيري و نيز درونکاوي مظاهر زيباي طبيعت جاندار و بيجان است. در آثار اين شاعر، بيان نوعي انديشه و تفکر از طريق ارائه صحنههاي ناب استعاري و آفريدن نمادها و اسطورههايي مدرن در باب مرگ و هستي را شاهديم.
در ميان شاعران معاصر ايران در اشعار شاعراني مثل اخوان و کسرايي هم ردپاي اسطوره بهوفور ديده ميشود.
بله در اين کتاب به شعر »قصه شهر سنگستان« اخوان هم اشاره کردهام، اما دليل نپرداختن به شاعراني غير از نيما پرهيز از زيادشدن حجم کتاب بوده است. در ادبيات داستاني و ادبيات نمايشي معاصر هم امکان بررسي اسطورهآفريني وجود دارد و ميتواند موضوع تاليف چندين کتاب و رساله باشد.
از اسطورههاي ادبي ما تا چه اندازه در هنر نگارگري معاصر استفاده شده است؟
در مينياتور معاصر ردپاي اسطورههاي کهن را ميبينيم. مثلاً سيمرغ سهروردي و عطار که در نقاشي ايران بسيار از آن استفاده ميشود. در عين حال لازم است امروز در هنر، بهويژه نقاشي و مينياتور، به خلق اسطورههاي مدرن بر پايه اساطير کهن بپردازيم.
به نظر شما چه رابطهاي ميان ادبيات و اسطوره وجود دارد و آيا ميتوان اسطوره را يک ژانر دانست؟
اسطوره و ادبيات دو روي يک سکهاند. ادبيات بر محور تمثيل و نماد شکل گرفته و اسطوره نيز بيانگر تخيل و ناخودآگاه بشر است.
امروزه در جهان، اسطوره يک ژانر ادبي به حساب ميآيد. مثلاً »گيلگمش« را که اسطورهاي درباره جاودانگي است، فراتر از يک اثر ادبي ميدانند.
امروز ديگر زمان آن فرارسيده که ضمن احياي اسطورههاي قديمي، برپايه آنها اسطورههاي مدرن و پسامدرن را نيز خلق کنيم.
به گزارش آرازآذربايجان به نقل از ايبنا، در عصر جديد ديگر اسطورهها از حالت قدسي به هنري تغيير کردهاند و بايد اسطورههاي قرن بيستويکمي را خلق کنيم و در قالب آنها فخامت آثار ادبي ايران را به جهانيان نشان دهيم.
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com